در زمانی نه اکنون بلکه قدیم در یک آبادی قحطی آب رخ میدهد،آن هم نه به دلیل شرایط اقلیم و آب و هوا بلکه بخاطر سو استفاده ی شاهزاده ها و فرمان شاه بی لیاقت سرزمین…مردم آبادی برای رفع مشکل آب سر به راه کوه بیستون می گذراند که در آنجا با فرهاد روبه رو میشوند.
دیوان تئاترال روایتی متفاوت،زیبا و عاشقانه از قحطی آب و قصّه ی شیرین و فرهاد است به قلم مانایِ زنده یاد محمود استاد محمد…متنی آهنگین موزون عمیق و کاملا ایرانی است…
آفتاب و مهتاب،دو خواهرِ قصّه ی ما برای دستیابی به آب به همراه داش مش ببول سر به راه کوه بیستون می گذراند،زیرا شرط ازدواج با سرور،آبِ کوه بیستون است در بیستون با فرهاد مواجه میشوند و از شیرین و قصّه ی این عشق شکست خورده میگویند و…
- از همراه داشتن فرزندان زیر ۸ سال خودداری نمایید.