هشت سال دفاع مقدس ایران در برابر متجاوزان عراقی، چنان در تاریخ رشادتهای ایرانیان ثبت شده است که همواره و پیوسته، دستمایه تولید آثار هنری در زمینههای گوناگون بوده است. آذر و دی امسال، نمایشی از همین شجاعتها با نام «دور» به نویسندگی و کارگردانی «وحید نفر» در تالار قشقایی مجموعه تئاتر شهر روی صحنه رفته است.
در جریان جنگ ایران و عراق و در شب اجرای یکی از چندین عملیات ایران علیه عراق، دو رزمنده ایرانی به نامهای مهدی و علی، در حال استقرار در موضع تعیینشده توسط فرمانده خود هستند که ناگهان پای مهدی روی یک مین قرار میگیرد. اگر مین منفجر شود، هم مهدی کشته میشود و هم عملیات نیروهای ایرانی علیه عراقیها، لو میرود.
نمایشنامه از گسترش و بیان شخصیتی و رویدادی کافی برخوردار است و همه رویدادها و کاراکترهای داستان، بهخوبی معرفی میشوند
چالش داستان، در پارادوکس نفسگیر ایستادن و یا رها کردن پای مهدی از روی مین، با زمینههای باورها و اعتقادات ملی، نظامی و خانوادگی شکل میگیرد. مهدی که نامزد کرده است و میداند که نامزدش در انتظار اوست، اجرای عملیات نظامی را بر خواست شخصیاش برتر میداند.
با احساس وجود یک مین در زیر پای مهدی، چالش احساسی داستان نمایش آغاز میشود که تا پایان نمایش، تعلیق را بهعنوان بزرگترین عنصر نمایشی با خود همراه دارد.
این تعلیق، با حضور کاظم، دایی مهدی و تلاش دوستان مهدی برای پنهان نگهداشتن این موضوع و در بخش بعدی، با افشای این موضوع و پی بردن کاظم به این موضوع، هر لحظه بیشتر میشود. در چینش کاراکترها، میتوان بیشترین وزن رویدادپردازی و شخصیتپردازیها را برای دو کاراکتر کاظم (دایی) و اصغر (عکاس) دانست که نهتنها در رویدادهای داستان، بلکه در بازی نیز، بیشترین حجم نمایش را به خود اختصاص میدهند.
نمایشنامه «دور» با رویدادی کاملاً موقعیتمدار و با دیالوگهای محاورهای، از فضایی کوچک و گمشده در بحران جنگ تحمیلی عراق علیه ایران، فضایی آرمانی میسازد که برای تماشاگر ایرانی جذابیت دارد. موقعیت جدی و شوخی قرارگیری اتفاقی پای مهدی روی مین، آن هم در بحرانیترین لحظه جنگ، یعنی آغاز عملیاتی بزرگ علیه دشمن، جذابیتی روانی و احساسی توأمان را در مخاطب برمیانگیزد که باعث میشود که تماشاگر تا پایان داستان نمایش، رویدادها و گفتار کاراکترهای روی صحنه را دنبال کند.
داستان نمایش، بر پایه کمدی موقعیت، پی ریخته میشود که در ادامه، با انواع کمدیهای موقعیت مانند ورود دایی کاظم به داستان و کمدیهای گفتار مانند طنازیهای اصغر عکاس، پیدرپی، جذابیت کمیک خود را حفظ میکند.
کارگردان نمایش در رویکردی واقعگرایانه، داستان نمایشنامه را به تصویر میکشد. موومانهای کاراکترها با میزانسنهای دقیقی طراحی شدهاند که باعث میشود تا فضای تالار قشقایی همه رویدادهای داستان نمایش را در خود جای دهد و میزانسن نمایش، فضای خالی مازاد و یا کمبود فضا، در خود احساس نکند.
پارادوکس رویدادی نمایش، لحظات بحرانی ترس، استرس و انتخابهای بسیاری را در خود دارد و این موضوع باعث شده است تا اجرای نمایش، با تابلوهای مکث و اکت زیادی همراه شود. وجود این تابلوهای ایست کامل بازی روی صحنه، علاوه بر ایجاد زیبایی دیداری و شنیداری، به ایجاد ریتم در اجرا کمک شایانی میکنند که البته، با اجرای خوب بازیگران نمایش، ساختهوپرداخته میشوند.
بازیگران نمایش دور، با توجه به حجم رویدادپردازیها و دیالوگهای نمایشنامه، در موقعیتی پلکانی قرار میگیرند. اصغر عکاس را میتوان دارای بیشترین حجم حضور و بازی در نمایشنامه دانست که البته با توجه به مهارتش در اجرای کمدی، بهخوبی از عهده انجام این کار برمیآید. او نقشی ارتباطی بین همه کاراکترهای نمایشنامه دارد که با توجه به بازیهای رفتوبرگشتیاش از جدی تا شوخی، هم بخش تراژیک و هم بخش کمیک نمایش را پشتیبانی میکند.
دایی کاظم، دایی مهدی نیز در جایگاهی پایینتر، به همین شیوه، بازی خود را ارائه میدهد که در جایگاه مکمل اصغر عکاس، زوج کمدی خوبی را در این نمایش ایجاد میکنند.
طراحی صحنه، دکور و اکسسوار نمایش دور، در طراحی مینیمالیستی خود، دارای سادگیهای بیپیرایهای برای رسیدن به واقعگرایی موردنظر کارگردان نمایش است. صحنه تنها از تعدادی جعبه چوبی اسلحه و مهمات، برای آگاهیرسانی به مخاطب از فضای جنگی، بهره میبرد. اکسسوار صحنه را چند اسلحه شامل میشوند و لباس نظامی کاراکترها که خود دارای اکسسوارهای نظامی نیز هستند. صحنه دارای نورپردازی عمومی برای روشنایی عمومی است که البته در چند بخش از نمایش، با نور موضعی نقطهای، کاراکترها روشن میشوند.
نمایش در اجرایی کاملاً واقعگرایانه، از موزیک متن هیچ بهرهای نمیبرد و تنها در چند جای نمایش، افکت پرتاب و اصابت چند گلوله از سوی دشمن را به نمایش میافزاید. البته به نظر میرسد، صدای عمومی جبهههای جنگ با انجام تیراندازیهای حتی نامنظم از دوردستها، به ایجاد فضای واقعی داستان، کمک بیشتری میکند.
«دور» یادی است از فداکاریها و شجاعتهای فرزندان ایران در جریان هشت سال جنگ تحمیلی عراق علیه ایران. مهدی و پای استوارش که بر روی مین میفشارد، نه یک سرباز و یک پا، بلکه یک ملت و یک آرمان بزرگ را به تصویر میکشد.
مهدی، نمادی است از مردم بیباک ایران و پایی که روی مین میفشارد، نمادی است از ایستادگی بر آرمانها و باورهای ملی و میهنی این مردم. نمایش «دور»، یادآوری ازجانگذشتگیهای جوانانی است که بر باورها و آرمانهای خود تا پای جان ایستادند و از جان خود گذشتند، ولی از خاک خود نه.