در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال تئاتر | اخبار | در طول نمایش خبری از او نیست
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 17:00:27
نمایش خبری از او نیست | در طول نمایش خبری از او نیست | عکس

«خبری از او نیست» نمایش جدید جواد مولانیا در باغ کتاب چیزی جز خود زندگی نیست. یعنی مولانیا همۀ حجم زندگی با همۀ کم و زیادهایش، همۀ ضرافت‌ها و ضمختی‌هایش، همۀ شدن‌ها و نشدن‌هایش، همۀ کوچک‌ها و بزرگی‌هایش را در یکجا جمع می‌کند. مولانیا جهانی از پارادوکس‌ها را به نمایش می‌گذارد. او طنز و تراژدی، خنده و گریه، دیالوگ و مونولوگ، روایت و شاعرانگی، واقعیت و خیال، نرمی و سختی و خاطره و اتفاق را طوری به هم پیوند می‌دهد که گویا در هم تنیده شده‌اند و از جنس هم هستند.

مولانیا خودش همراه با بینندگان وارد سالن می‌شود و گویا نمایشِ خودش را در همان بدو ورود به سالن شروع می‌کند. او روی صحنه حرکت می‌کند؛ فضای خالی را با گام‌هایش پر می‌کند، می‌چرخد، پیش می‌آید، با بینندگان حرف می‌زند؛ و تا شروع نمایش اصلی روی صحنه می‌ماند. سپس، روی صندلی کنار بینندگان می‌نشیند و نمایش را می‏بیند. این عمل مولانیا نشان می‌دهد که نمایش از زندگی جدا نیست؛ بخش مهمی از زندگی و یا ادامۀ زندگی است.   

به همین دلیل، در طول نمایش خبری از او نیست، مولانیا ما را در برابر زندگی هر روزمان قرار می‌دهد. نمایش و صحنه به یک آینه تبدیل می‌گردند که زندگی هر روزۀ همۀ ما در آن انعکاس می‌یابد: از یک قهوه خوردن ساده وشب‌نشینی و شاعر شدن گرفته تا جدل‌های دوستانه و لذت بردن‌های کوتاه و در لحظه و پرتاب رنج‌های عمیق به بیرون از خود. مولانیا با ظرافت زندگی را پوست می‌کند، بعد لایه‌های آن را یکی پس از دیگری کنار می‌زند و درست در لحظه‌ای که بیننده فکر می‌کند زمان دسترسی به عمیق‌ترین لایۀ زندگی رسیده است، ما را به نقطۀ قبلی بر‌می‌گرداند. رفت و برگشت‌های متعدد، جدال‌های کوتاه و بلند، رفتارهای سرد و گرم و چالش‌های زندگی در بستر روایتی شکل می‌گیرد که خود زندگی یا بهتر بگویم اصل زندگی است.

اما نکتۀ مهم که در لایۀ عمیق همین زندگی نشسته است: «هیچ» است. آری هیچ. همه چیز با هیچ شروع می‌شود و با هیچ ادامه می‌یابد و با هیچ ختم می‌گردد. اما مولانیا طوری پیش رفته است که از هیچ همه چیز ساخته است. همین هیچ، گذشته، حال و آینده است. همین هیچ داستان، واقعیت، موسیقی و شعر است. مولانیا موسیقی خیابانی را به فضای خانه می‌آورد. او با موسیقی فراز و نشیب‌های زندگی را به رخ می‌کشد و جاهای خالی زندگی را پر می‌کند. نمایش ما را گرم می‌کند، ما را می‌پزد و سپس باز سرد می‌کند تا دوباره پخته کند. مولانیا، برای سرد و گرم کردن ما، از فنون بلاغی مانند شتاب و کندی، حرکت و توقف، دوری و نزدیکی، قبض و بسط، تنیدگی و رهایی، سکوت و غوغا استفاده می‌کند. مگر نه اینکه زندگی درون بافت خود همۀ اینهاست: مولانیا جدال زن و شوهر را در کنار دوست داشتنی که پیوسته امکان تهدید آن وجود دارد؛ جدال دوستان قدیمی در کنار خاطرات شیرین گذشته، جدال عشق در کنار پرهیز‌ها و درنگ‌های بی‌شمار؛ جدال روایت و شعر در کنار توافق‌های متعدد آنها؛ جدال همسایه‌ها در کنار لذت بردن‌های پی در پی از یکدیگر؛ جدال حضوری اگزیستانسیالیستی در کنار حضوری منطق‌گرا و یا مطلق‌گرا؛ و همۀ این‌ها را در ظرف هیچ به صحنه می‌آورد تا ببینیم که زندگی یکنواخت نیست، یک ریتم قطعی ندارد؛ ضرب‌ ‌آهنگش در هر لحظه تغییر می‌کند و بالاخره هم عصیان است و هم قرار. در نمایش خبری از او نیست: هزاران خبر است که در ظرف هیچ ریخته می‌شود،می‌جوشد و لبریز می‌شود و لبریزمان می‌کند. به همین دلیل است که نمی‌دانین باید بخندیم یا گریه کنیم. هم با صدای بلند می‌خندیم و هم گریه می‌کنیم: بنابراین هم تب می‌کنیم و هم سردمان می‌شود. مولانیا با بازی بسیار خوب هنرمندانش ما را از طول و عرض زندگی عبور می‌دهد، تا هم پوست زندگی را دوباره لمس کنیم، هم زیر پوست زندگی و عمق آن را. و هر بار در طول نمایش من فکر کردم: خام بدم پخته شدم؛ و چرا که نه : پخته بدم خام شدم.

حمید رضا شعیری
استاد نشانه‌معناشناسی دانشگاه تربیت مدرس



   

 

درباره نمایش خبری از او نیست
۲۵ آذر ۱۴۰۲