به گزارش تیوال به نقل از ایران تئاتر
شناسه مطلب: 91851
ایران تئاتر_مسعود موسوی: متن نمایشی «ماما یرما» به هیچ وجه اقتباسی درست و جدیدی از یرمای لورکا نبوده و حرکت و حرف تازهای را در زمینه نگارش متنی، از نویسندگان «ماما یرما» شاهد نیستیم.
باز هم نمایش یرما و این بار اقتباسی از این اثر به یاد ماندنی لورکا، باز هم نمایش یرما و این بار دستمایه قرار گرفته شدن این متن توسط کارگردانی جویای نام، باز هم نمایش یرما و این بار کسب جایزه ویژه داوران از جشنواره لوری فست ارمنستان، باز هم نمایش یرما و این بار اجرای آن با نگاهی به نظریه آشنایی زدایی ویکتور شکلوفسکی، باز هم نمایش یرما و این بار اجرا در سالن استاد انتظامی خانه هنرمندان...
نمایش «مامایرما» اقتباسی آزاد از نمایشنامه یرمای فدریکو گارسیا لورکا نمایشنامه نویس شهیر اسپانیایی است که این روزها توسط گروهی جوان با نام نمایشی «تئاتر خلاق» در سالن استاد انتظامی به اجرا درآمده است. بر طبق گفته کارگردان این اثر نمایشی، اجرای فوق با بهرهگیری از نمادها، مینی مالیسم و در فضایی سوررئال جهت دیدار علاقهمندان هنر نمایش آماده شده است و او تلاش کرده است در چارچوب قاب بندی تصویری سینمایی نگاهی تازه به این اثر شناخه شده لورکا انداخته، جنبههای تکنیکی و محتوایی، این نمایشنامه را از زوایای مختلف مورد بررسی قرار دهد. ظاهر امر نشان میدهد که نمایش «ماما یرما» به عنوان اولین تجربه کارگردانی فرزین نوبرانی در بیست و سومین جشنواره لوری فست در شهر آلاوردی ارمنستان حضور یافته و موفق شده است با جلب نظر و آرا داوران این جشنواره، جایزه ویژه آنان را به خود اختصاص دهد که علیرغم عدم اطلاع نگارنده این سطور از سطح کیفی آثار نمایشی حاضر در این جشنواره و نکات مهم دیگر، به هر حال میتوان و بایستی این موفقیت را به گروه اجرایی نمایش «ماما یرما» تبریک گفت و برای آنان آرزوی موفقیت نمود.
اما جدا از مسئله فوق، آگاهی از موفقیت این نمایش در جشنوارهای برون مرزی و گفتگوهای کارگردان و دست اندرکاران این اثر نمایشی در رسانهها مبنی بر رسیدن به نگاهی کاملا جدید و خلاقانه از نمایشنامه یرما، موجب میشود تا مخاطب با انتظارات بالایی در جهت تبیین متن و همچنین انتخاب شیوه اجرایی نمایش فوق، وارد سالن نمایش شده و در جای خود قرار گیرد. اما آنچه که در این اجر در مجموع ا اتفاق میافتد و جدا از نکات منفی و مثبت متن و اجرا که در ادامه مطلب به آنها خواهیم پرداخت، آن چیزی نیست که توقعات مخاطبین را برآورده کرده و انتظارات آنان را کاملا به بار بنشاند.
در پایان این اجرا میتوان به دو جمع بندی کلی رسید: نخست اینکه گروهی جوان با تمام مخاطرات ممکنه که از دست گرفتن یک اثر نمایشی معروف و شناخته شده برای اجرا ممکن است برای خود ایجاد کنند، با جسارت هرچه تمامتر این متن را انتخاب کرده، اقتباسی از آن را به عمل آورده و در قالبی به هر حال تازه و نو سعی در ارائه آن داشتهاند، که این عمل میتواند به عنوان یک نکته قوت برای گروه اجرایی تلقی گردد اما در نقطه مقابل به نظر میآید که گروه اجرایی از تجربه لازم برای به ثمر رسانده این اقتباس متنی و تا حدودی اجرایی خود برخوردار نبوده و به همین دلیل تماشاگران را راضی و خرسند به منزل نمیفرستند. آغازگر قسمت اصلی این مکتوب، طبیعتا بررسی متن نمایش «ماما یرما» است، که قرار بوده بستر اولیهای را برای کسب تجربهای جدید در زمینه کارگردانی نمایش فراهم کند .
در این رابطه باید گفت که بحث «اقتباس» و رسیدن به مفهوم محتوایی و عملی درست این واژه مدتهاست که به عنوان یک چالش جدید در محافل هنری و از جمله تئاتری مطرح، به آن پرداخته شده است، به عنوان مثال سمینارهای متعددی در توسط خانه تئاتر و دیگر ارگان های نمایشی در این زمینه برگزار شده است و حتی شاهد بوده و هستیم که در تقسیم بندی سالن های اجرایی مجموعه تئاتر شهر، یکی از آنها به نمایشهای اقتباسی تعلق یافته و اهمیت ویژهای به این مقوله تئاتری و هنری داده شده است. اینکه اقتباس اصولا بر چه مبانی استوار است و چه ویژگیهایی را برای ارزیابی یک اثر اقتباسی میتوان مهم شمرد و به آنها اشاره کرد طبیعتا مسئلهای نیست که بتوان در این مکتوب به آن اشاره کرد.
اما در یک تعریف بسیار ساده اگر بخواهیم اقتباس را به معنای محتوا، یا مضمونی و بن اندیشهای بدانیم که یک هنرمند از یک هنرمند دیگر الهام گرفته و آن را درقالبی تازه و نو ومتفاوت ارائه مینماید، بایستی در رابطه با متن نمایشی «ماما یرما» اذعان کرد که این متن نمایشی به هیچ وجه اقتباسی درست، صحیح و جدیدی از یرمای لورکا نبوده و حرکت و حرف تازهای را در زمینه نگارش متنی، از نویسندگان «ماما یرما» شاهد نیستیم. اصولا اقتباس زمانی میتواند ارزشمند و درخور توجه تلقی گردد که ما به عنوان بانی این عمل بتوانیم با دریافت ایدههای خالق اصلی اثر به دستاوردهایی در نگارش متن خود برسیم که نه تنها ارزش واقعی اثر اولیه را کمرنگ نکند بلکه با نگاهی تازه و تلاشی مضاعف زوایای جدیدتری را از مضمون و یا طرح اولیه اثر هنری کشف و مطرح کرده و به مخاطب ارائه دهیم، در غیر این صورت این اقتباس ارزشمند نبوده و انتقادهای بسیاری را متوجه اقتباس کننده خواهد ساخت به خصوص که این اقتباس از یک متن بسیار شناخته شده و جهانی باشد. در متن نمایشی «ماما یرما» از سوی اقتباسکنندگان بخشی از متن لورکا به صورت ابتر انتخاب شده و با جابه جاییهایی پازل مانند ارائه میگردد که به هیچ وجه به عنوان اقتباسی ارزنده و جدید قابل ارزیابی نبوده و نیست.
متاسفانه در این متن ما نه شاهد بن اندیشه داستان و ایده اصلی نمایش لورکا با جذابیتهای همیشگیاش هستیم و نه قالب اجرایی متن جدیدی را برای بن اندیشه نمایشنامه فوق شاهد هستیم که پذیرفتنی نیست. فکر اصلی متن یرمای لورکا در متن «ماما یرما» بسیار کمرنگ، بیجان و بیرمق شده، با شخصیت پردازی و روابطی سطحی غیر قابل قبول در هم تنیده شده و در نهایت علامت سوالهای زیادی را در ذهن مخاطب جهت نگارش متن فوق و ادعاهای نویسندگان آن در جراید و رسانهها ایجاد میکند!
اما آنچه که این متن را تا حدودی نجات داده و به بار مینشاند، مبحث کارگردانی و نکتههای نسبتا مثبتی است که در بخش اجرا اثر فوق وجود دارد. کارگردان این نمایش موفق شده است تا حد نسبتا قابل قبولی مشکلات موجود در متن نمایش را از بین برده و تا حدودی کمرنگ نماید و در نهایت به خلاقیتهایی در زمینه کارگردانی دست یابد، که در ابتدای این خلاقیتها میتوان به طراحی صحنه این نمایش اشاره کرد. طراحی صحنهای که به شکل مینی مالیستی و با بهرهگیری از یک نردبان فلزی، چند حلقه لاستیک مستعمل و از به پیوستن چند زنجیر، محور و چرخ دندانه فلزی در قالب ماشین زمان شکل گرفته است. تاکید بر خوان به عنوان یک انسان نمادین افسرده و رخوت زده از یک سو که به هیچ وجه نمیتواتد مسائل احساسی و روحی و روانی را درک نماید و ویکتوری که در گیر زمان شده و حاضر به توقفی هر چند کوتاه برای درک مسائل روحی و روانی و عواطف انسانی نیست ازسوی دیگر و سردرگمی و تنهایی یرما در بین این دو، با استفاده از طراحی صحنه فوق تجلی یافته و تقریبا به تماشاگر منتقل میگردند.
در گیری یرمای سرشاز از عشق و مهربانی و امید با این دو دنیای متفاوت انسانی و مردانه، علاوه بر طراحی صحنه در طراحی لباس نیز نمود پیدا کرده و تنها یک رنگ زنده و شاد در ترکیب بندی لباسها وجود دارد که به یرما تعلق داشته و در طراحی لباس باقی شخصیتها و همچنین رنگ اکسسوار موجود در صحنه شاهد استفاده از رنگهای مرده، خنثی و سرد هستیم که منطقی نشان میدهد.استفاده از نردبان فلزی در جهت خلق تابلوهای حرکتی و ترکیببندیهای نمایشی، از دیگر نکات این اجرا از لحاظ کارگردانی محسوب میشود هرچند که این حرکات و ترکیب بندیها در بدن بازیگران نهادینه نشده، کمی آماتوری و ناشیانه اجرا شده و به اصطلاح قراردادهای میزانسنی کارگردان در اجرا کمی تصنعی دیده میشود که این نقص به عنوان یک نارسایی در اجرا تلقی شده و نبایستی اینگونه باشد.
در بخش شخصیتپردازی نیز که از وظایف بسیار مهم کارگردان است هر چند شخصیت خوان و یرما را کمی ضعیف و کمرنگ و بیتاثیر میبینیم اما شخصیت پردازی دو خواهر خوان آن هم در قالبی جدید و حساب شده از دیگر نکات مثبت اجرا تلقی شده و به امتیازات کارگردان میافزاید. دو خواهری که خود نیز به ابزاری ماشینی همانند اکسسوارهای موجود در صحنه تبدیل شده و در تلاش هستند تمامی زندگی، شادی و امید را از یرما به عنوان نمادی از انسانهای سرزنده، پویا و امیدوار گرفته و تکرار و بیهودگی و نا امیدی را بر او و دنیایش حاکم و مسلط کنند. در زمینه نور پردازی هم با توجه به تاکید کارگردان مبنی بر نگاهی سورئالیستی به اجرا و متن، او می توانست از نور پردازی بسیار خلاقانهتری بهرهمند شود. اما در مقابل این ضعف در اجرای «ماما یرما»، می توان به موسیقی نمایش هم نمره نسبتا قابل قبولی داد چرا که تلاش میکند تا با بهره گیری از آوا و آلات موسیقی مناسب، فضای لازم را برای القای مسائل درونی و محتوایی اثر فراهم کند هر چند که در برخی موارد درجه بالای پخش موسیقی و افکتهای نمایشی موجب میشود که مخاطب نتواند صدا و دیالوگ بازیگران را تشخیص داده و درک کند. در نهایت آنچه که از بازی بازیگران به عنوان مهمترین عواملی اجرایی برای القا و به نمایش گذاشتن تفکرات نویسنده و کارگردان نمایش «ماما یرما» میتوان اشاره کرد این است که تلاش اکثر دوستان بازیگر از جمله فرزاد برهمن و عباس علیرضا در وهله اول و بیتا عزیز اوقلی و سهیل قناعتی در رده بعدی موجب میشود تا تماشاگران، اجرا را تا پایان همراهی کرده و بخشی هر چند کوچک از خاطره تئاتری خود را به نمایش «ماما یرما» اختصاص دهند.