در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال گردشگری | عکس‌ها | سفرنامه «آهنگِ مقرنس |سفر و لذت موسیقی - معماری|»
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 17:42:25

سفر از حوالی طلوع خورشید یعنی ساعت پنج و نیم از میدان هفت تیر آغاز شد و به سمت مقصد اول مان یعنی روستای برزک حرکت کردیم. در مسیر برای صرف صبحانه توقف و صبحانه ای کامل در کنار برکه ای کوچک و اردک های دوست داشتنی صرف کردیم.

پس از عبور از جاده ای متفاوت و گوش سپردن به موسیقی و خواننده های اهل کاشان حدود ساعت یازده به روستای برزک رسیدیم.خنکی خوشایند روستا از همان لحظه ی اول توجه مان را جلب کرد. روستا سرسبز بود و درختان توتش هنوز بار نارس داشتند. به سمت موزه ی مردم شناسی حرکت کردیم. سفر کوتاهی در زمان داشتیم و از معماری خانه اطلاعات جالبی کسب کردیم. پس از پیاده روی کوتاهی در روستا وچیدن و میل کردن شاه توت و سیب های خوش مزه صدرصد ارگانیک به سمت تپه قلعه که بنایی قدیمی بود رفتیم. از پله های سنگی بالا رفتیم و تورلیدر عزیز برایمان از تاریخ روستا گفتند. پایین آمدیم و در مسیرمان سری به خانه ی خاله لیلا زدیم و با میهمان نوازی او سرکی به خانه ی قدیمی(حدود 200ساله) و دلنشینش زدیم. پس از تپه قلعه قدم زنان در کوچه و خیابان های برزک ، به رستوران خوش آب و هوای کوهستان در لاهلالون رسیدیم که درختان توت سایه های دلپذیری بر کل آنجا سایه افکنده بود. عطر نعناهای تازه چیده شده که برای عرق گیری دسته شده بودند هوش از سرمان برد.قبل از ناهار مهمان شربت شیرین کاشانی شدیم و به گپ و خنده گذراندیم. پس از صرف ناهار لذیذ و دوغ محلی، گرد هم نشستیم و در بحثی مفید به روند تحولات اجتماعی و تاثیرش بر موسیقی و معماری از قرون وسطا تا ۱۹۰۰پرداختیم و با نگاه نو استاد شمس و استاد نصیرآبادی این دوره را مرور کردیم.

در ادامه ی سفر به یک کارگاه گلاب گیری رفتیم، مراحل گلاب گیری را از نزدیک دیدیم و از بین عرقیات خوش عطر چندتایی سوغات آوردیم.

بعد در مسیری کوتاه به روستای مرق رسیدیم و از بقعه ی لاجوردی رنگ باباافضل بازدید کردیم و از پله ها بالا رفتیم و بر پشت بام بقعه درکنار گنبد از معماری شنیدیم و به سپیدارهای بلند سبز چشم دوختیم. از سپیدارها و کوچه های مرق گذشتیم و سرو قدیمی روستا را نظاره کردیم. مهمان آلوچه های خوشمزه پیرمردی مهربان شدیم.

حوالی ساعت ۶ به سمت تهران حرکت و غروب آفتاب را از تپه های نزدیک تهران تماشا کردیم. شربت شاتوت محلی با کلوچه های لذیذ کاشان و پشمک صرف شد و با کلی تفریح دسته جمعی و یادگیری زبان کاشانی و ضرب المثل هایش در اتوبوس خوش گذراندیم و ساعت ۱۲ شب با تجربه ای نو و خوب به خانه هایمان برگشتیم.
به روایت مهسا علی میرزایی
۲۲ تیر ۱۳۹۵