عشق، رسوایی محض است که حاشا نشود
عاشقی با اگر و شاید و امّا نشود
شرط اوّل قدم آن است که مجنون باشی
هرکسی در به درِ خانهی لیلا نشود
لذتِ عشق به این حسّ بلاتکلیفی ست
لطف تو شامل حالم بشود؟ یا نشود؟
هرقدر باشد اگر دور ضریحِ تو شلوغ
من ندیدم که بیاید کسی و جا نشود
امنتر
... دیدن ادامه ››
از حرمت نیست، همان بهتر که
کودکِ گمشده در صحن تو پیدا نشود
دردهایم به تو نزدیکترم کرده طبیب
حرفم این است که یک وقت مداوا نشود
آخرش بیبرو برگرد مرا خواهی کُشت
عاشقی با اگر و شاید و امّا نشود...
از محمّد رسولی