باز امشب
از خود بی خود شدم
و پیاله ی می از دستم افتاد
مست شدم بی شراب
مست تر از هر شب
و عرق جاری بر صورتم...
در عالم مستی با تو سحر کردم
لب بر لبانت نقش بستند
زیبا بود
عالم مستی
تلخی ان زیر زبانم است
نمی دانم تلخی شراب است یا نبودنت
اما ارزش دیدارت را داشت