زنبور ها را مجبور کرده ایم ... از گل های سمی عسل بیاورند !!
و گنجشکی که سال ها ... بر سیم برق نشسته ... از شاخه های درخت می ترسد !!
با من بگو چگونه بخندم ؟
هنگامی که دور لبهایم را ... مین گذاری کرده اند !!
ما کاشفان کوچه بن بستیم ... حرف های خسته ای داریم .
این بار
پیامبری بفرست ... که تنها گوش کند .
از: گروس عبدالملکیان