با درود و احترام...
منطق تقدیم کنم یا دل؟
با دلی که بی صبرانه به انتظار تماشای سقراط بود شروع میکنم...
دیروز موفق شدم به این مهم دست پیدا کنم. این اثر از استاد نعیمی هم مانند سایر کارهای ایشون بی نظیر بود. دیالوگ های زیبا که هرکدامشان جای روزها فکر و تامل داشتند...
_ سقراط : تو منزلت اجتماعی رو با یه قرص نان یکی میدونی؟
_ سقراط : اینی که تو بهش میگی خراب شده، وطن توئه، خراب شده؟ درستش کن...
_ سقراط : همیشه گفتم که من فقط یک چیز میدونم و اون هم اینه که هیچ
... دیدن ادامه ››
چیز نمیدونم.
_ سقراط : دادگاه از چهار وضعیت خارج نیست، یا بی گناهی ام ثابت میشه و آزادم میکنن، یا بی گناهی ام ثابت نمیشه و محکومم میکنن، یا بی گناهی ام ثابت میشه و محکومم میکنن و یا بی گناهی ام ثابت نمیشه و آزادم میکنن...
_ سافو : استبداد، فقط تورو از حرف زدن منع کرد در حالی که دموکراسی تورو کشت...
_ سقراط : خودت رو بشناس... خودت رو مثل انسان بشناس...
و...
به راستی که نقش آفرینان ، به زیبایی هرچه تمام تر نقش آفرینی کردند...استاد فرهاد آییش به قدری زیبا ایفای نقش کردند که زین پس هرکجا اسمی از سقراط به گوشم برسد ناخودآگاه چهره ایشون در ذهنم ظاهر خواهد شد...
و اما منطق...
نمیخواهم از منطق تیاتر صحبتی کنم اما ای کاش کمی به همدیگر احترام بگذاریم. در طول تماشای این اثر به جرات می توانم بگویم که بیش از بیست بار صدای گوش خراش زنگ موبایل به گوش میرسید...وای که چقدر آزار دهنده بود...جالبتر اینکه یک نفر چندین بار جواب هم میداد و به راحتی صحبت می کرد.. ای کاش هرچه زودتر این مسائل فرهنگی درست بشه و برای همدیگر احترام قائل بشیم...
در پایان از سقراط نیم اجازه ای میگیرم و بار دیگر مینویسم... امیدوارم خودمان را بشناسیم.