* آه با شین* محمدکاظم مزینانی
همیشه برایم جای تعجب بوده. چطور میشود یک رمان یا یک اثر هنری را ، صرفن به خاطر رفقا و همقطارهای خالق آن ، پذیرفت یا رد کرد؟ فضای ادبیات و هنر ایران به من یاد داد که می شود. نتیجه اش هم می شود این افتضاح. آدمهای کوتوله با آثار ناچیز مسخره. آثاری که جز مصرف مقداری انرژی و نیروی انسانی ، هیچ تاثیر دیگری در جهان ندارند.
اخیرن رمانی خواندم چاپ شده در نشری که چندان خوشنام نیست در عرصه های روشنفکری و روشنگری. در واقع بهتر است بگویم جامعه روشنفکری و رمان نویسان معتبر این نشر را به عنوان نشری وابسته به دولت و جریانات ارزشی می پندارند. نشر سوره مهر و رمان "آه با شین"
چیزی که با خواندن نام کتاب تصور کردم ، یک رمان ضعیف با نامی شعاری و گل درشت بود. یکی از این رمانهایی که طی 35 سال پس از انقلاب ، تمام قد تلاش کردند برای حفظ ارزشهای انقلاب اسلامی و تمام قد مسیر را برعکس رفته اند.
خواندن کتاب را با این تفکر که "بخوانم تا بدانم آن وری ها هنوز دارند تر می زنند و مذبوحانه تلاش می کنند رمان انقلابی بنویسند" شروع کردم. 50 صفحه اول به چشم بر هم زدنی رفت. فضای رمان ، فضای رئالیسم جادویی با داستان عجیب و پر کشش کتاب ، با شخصیت پردازی های خاص و هنرمندانه با تکنیک شاعرانه روایت و زبان زیبای نویسنده ، رمان را تبدیل کرد به یکی از بهترین رمانهای ایرانی که طی این چند سال خواندم! برایم عجیب بود. صفحه 50 برگشتم و دوباره
... دیدن ادامه ››
کتاب را خواندم.
هنوز معتقدم یکی از بهترین رمانهاییست که طی این سالها ، در ایران چاپ شده.
گاهی تعریف یا نقد بعضی اثرها ، جرات زیادی می خواهد. این کتاب از همین دست است. من به پاس زحمت نویسنده در تحقیق و فضاسازی و روایت و در هر آنچه یک نویسنده باید انجام دهد ، این جرات را به خرج میدهم و این کتاب را به شما پیشنهاد میکنم. فضای دامغان در سالهای پیش از انقلاب را از دست ندهید.