نگاهی به نمایش «نگاهمان میکنند»، نوشته نغمه ثمینی و کارگردانی محمدرضا اصلی
من نیازم تورو هر روز دیدنه
احمدرضا حجارزاده
روزنامه اعتماد- حالا با تماشای نمایش «نگاهمان میکنند»، میتوان با افتخار درباره تئاتر حرف زد؛ تئاتری که قرار بوده و هست با زبان هنر،
... دیدن ادامه ››
بازتابی از اندیشهها و دغدغههای هنری، اجتماعی و سیاسی هنرمندان و مردم باشد. این همهچیزی است که در نخستین تجربه کارگردانی محمدرضا اصلی نمود عینی دارد. «نگاه... » نمایش کامل و سلامتی است که بیشترین امتیاز خود را از نمایشنامه بینقص نغمه ثمینی کسب میکند. گرچه در کارگردانی و بازیها نیز میتوان آن را اثری تمام و کمال و حرفهای دانست. ثمینی که پیش از اینبارها با متنهای خوب، تیزبینیاش را در توجه به جزییات زندگی مردم به رخ کشیده بود، در این متنش یکی از بزرگترین مسائل کنونی جامعه را مطرح کرده؛ زندگی خصوصی و ترس از لورفتن رازها، که به تبع خود شک و بدبینی را به دنبال دارد. نمایش در سه اپیزود به بررسی دلایل بروز بددلی و عواقب آن در خانوادهها میپردازد. هرچند گاهی اوقات، پنهانکاریها و تردیدها فضایی طنزآلود و مضحک پدید میآورند اما در واقعیت، تلخی غریب آنها ریشه در نیازهای متفاوت انسان امروز دارد. در اپیزود نخست، نازی- نازنین فراهانی- بهواسطه سابقه شوهر مستندسازش و شغل خود در آزمایشگاه، حس میکند زندگی او و همسرش نیما- کاظم سیاحی- زیر ذرهبین و تحت نظر است. بنابراین نیما و زمین و زمان را متهم به همکاری با اشخاصی میکند که میخواهند زندگی او را از هم بپاشند. در اپیزود دوم، ژاله حکمتنیا- فرشته صدرعرفایی- در مقام یک بازیگر مشهور سینما و تلویزیون به شوهرش شک کرده و با ورود به خانه غریبهای برای دید زدنِ خانه روبهرویی تلاش میکند مچِ همسرش را بگیرد. جالب اینکه در آن خانه با دختر جوان و تیناِیجری آشنا میشود که در آستانه عشق و علاقهای پاک و ساده، چنان به عاشق خود اعتماد دارد که در همدلی با ژاله مدام از خوبی و وفاداری دوست خود تعریف میکند و حتی سعی دارد به این زنِ موفق و مشهور کمک کند و راهکارهایی برای ترمیم رابطهاش با شوهر خیانتکارش بدهد، و در این مسیر هر دو با استناد به ستارههای مشهور سینما و شماری از بهترین فیلمها و کتابهای سینما و ادبیات جهان به عنوان الگوهای ظاهری و رفتاری میکوشند بر استدلالهای بیرونی رفتارشان صحه بگذارند. اینجا هم نشانههای شک در گفتار شخصیتها بارز است. دختر جوان ابتدا به سختی ورود یک غریبه را به خانه میپذیرد و تا دقایقی مدام نگران است زن بخواهد بلایی به سرش بیاورد و کلیههایش را بفروشد! این واکنشها نشان از احتیاط و آگاهی نسل جوان از رویدادهای پیرامونشان دارد اما در عینحال، گویای خوشقلبی و مهربانی زودهنگام این نسل است، و اپیزود سوم گرهگشای تمام رازهای این سه زندگی است. ابراهیم- مسعود کرامتی- از سرِ نیاز شغل کثیفی برای خود دست و پا کرده؛ فروشِ اطلاعات و تهدید و تلکهکردن! او همان ویروس مخربی است که با همکاری یک سلول بیمار به جان جامعه افتاده و با مکیدن خون آن، هر روز بیشتر و بیشتر جامعه را نحیف و ناتوان میکند. نیازی که ابراهیم از آن میگوید، در هر سه خانواده دیده میشود. هرچند نیاز او کسب درآمد است و نیازِ مردم، دانستن، اما او نیازش را با سرککشیدن و دید زدنِ زندگی مردم تامین میکند. نیاز نازی زندگی در محیطی امن و آرام است که شاید با پرداخت پول به کسی که دیویدی فیلم را برای آنها فرستاده، رفع میشد. نیاز ژاله کسب اطمینان از پاکبودن شوهرش و نیاز دختر جوان، عشق و وفاداری دوستپسرش است. ثمینی در آفرینش شخصیتهای هر سه اپیزود، با وسواس مثالزدنیاش در واقعگرایی، از افرادی باورپذیر نوشته که شاید هر مخاطبی مابهازای آنها را در جامعه دیده باشد. همچنین دیالوگنویسیهای نمایشنامه عالی و بیمانند است؛ به خصوص دیالوگهایی که هم معرف ویژگیهای اخلاقی کاراکترند و هم طعنههای انتقادی و گاه سیاسی به شرایط فعلی کشور. برای نمونه به یاد بیاورید دیالوگهای ابراهیم در اپیزود سوم را: «تلویزیون پر شده از پینوکیوهای دماغدراز»، «این طبقه از همه بالاتره. کسی مارو نمیبینه» و برخی جملههای دختر جوان در اپیزود دوم که با لحن درست شیدا خلیق، بسیار منطقی و مستند مینمایند. علاوه بر متن، در نمایش «نگاهمان میکنند» نباید از کارگردانی هوشمندانه و تحسینبرانگیز محمدرضا اصلی غافل شد. میزانسنهای خوب، استفاده بجا و خلاقانه از ویدیو پروجکشن و هدایت درست بازیگران برای رسیدن به بازیهای غافلگیرکننده و غیرمنتظره، نوید ظهور کارگردان خلاقی را در عرصه تئاتر میدهد که با نخستین کارش، توقع تماشاگر را برای دیدن آثار آیندهاش بالا برد و کار خود را دشوار کرد. گرچه نمیتوان توانمندی مجموع بازیگران موفق و هنرمند نمایش را فراموش کرد. یکدستی و هماهنگی موجود میان بازیگران، نمایشی استاندارد و در خاطرماندنی رقم زده که بعید است به این زودیها و به سادگی از ذهن کسی پاک بشود. «نگاهمان میکنند» حرف و دغدغه اغلب مردمان امروز کشور ما و حتی جهان است؛ نمایشی که با زبانی ساده و طنازانه میگوید اگر امروز اندکی احساس ناامنی میکنیم، تنها به خاطر استفاده نابجا از برخی دستساختههای خودمان است؛ دوربین برای خوب دیدن و ثبتِ لحظههای زیبای زندگی است، نه پنهانی دیدنِ رازهای زندگی مردم و سوءاستفاده از آنها برای رفع نیازهای خود.