من قبلا نمایشنامه صوتی مکبث رو گوش کردم. به نظرم فارغ از هنر بازیگری و باورپذیری نقش ها که بیننده رو جذب میکنه، نکته بسیار مهمی که کاملا خودنمایی می کنه اینه که بیننده با تمام وجود حس می کنه روی تک تک کلمات، پوششها، نورپردازی، میزانسن ها و موزیک فکر شده و از ابتدا تا انتهای نمایش خودش رو سوار بر افکار و ذهن نویسنده و کارگردان می بینه، لذت میبره و گذر زمان رو حس نمی کنه . من با کلی سوال از سالن بیرون اومدم. از تفاوت شخصیت مکداف در اثر اصلی واین نمایش تا تغییر فرزندان متعدد او در متن اصلی درحالیکه دراین نمایش به یکی تبدیل شده که او هم در آخر در تلاطم احساس و عشق و فرهیختگی محو میشه و جای خودش رو به ماشین تایپ میده. از انتقام گیری ملکم از مکبث در نگارش شکسپیر و ترسوبودن او در نسخهی آقای احمدزاده ، لحن و لهجه خاص سخنرانی آقای دادگر در دفاع از ظلم و کشتار مکبث، که تشویق تماشاگران رو هم با خود همراه میکنه، حتی تفاوت دستپوش های مکبث و ونکو، حذف خواهران جادوگر و در مقابل ایجاد کاراکتر نوکر یا شیطان ، مرگ لیدی مکبث درحالیکه همسرش سر به سوی آسمان داره، همه جای تامل و پرسشگری داره. اگر بخواین هم نمی تونید به راحتی دیدن این نمایش رو از ذهنتون پاک کنید و قطعا مدتها شما رو به فکر کردن وامیداره.