در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | مژگان جایز درباره نمایش تنهایی و تن‌هایی وطن‌هایی: یک. اومدم نظر بنویسم دیدم ظاهرا اینجا بازار خرید و فروش بلیطه. کاش تیو
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 14:48:51
یک. اومدم نظر بنویسم دیدم ظاهرا اینجا بازار خرید و فروش بلیطه. کاش تیوال یه آیتم اضافه کنه با عنوان «تهاتر بلیط» و وقت ماها مدیریت بشه.

دو. ... دیدن ادامه ›› چون بک تو بلک رو دوست نداشتم اومده بودم ببینم چه بلایی سر متن ماتئی ویسنیک آوردن. اما این نمایش رو دوست داشتم. دلیلش: ناله بی هدف نبود، منبع بخش های مختلفش کلیپ های تکراری و سطحی فضای مجازی نبودن و حرف جدیدی زده بود. هر چند که هنوزم به نظرم قوی ترین قسمت های کار، جاهایی بودن که از متن نمایشنامه اصلی وام گرفته بودند.

سه. الان می دونم که آقای افشاریان چاره ای نداره جز اینکه دوز دراماتیزه شدن کار رو در حد شوری ببره بالا. اساساً انگار مخاطب می طلبه. شاهدش هم جاهایی که خودش توی صحنه پاسخ های دراماتیک تماشاچی ها رو با طنازی دست مینداخت. انگار جماعت اومدن ناله بشنون و دورهمی ناله کنن و خلاص. انگار کامنت و استوری گذاشتن تو اینستاگرام که «ما بدبختیم» کافی نیست. حتی تلاش نمی کنند این «ما بدبختیم» رو یه جورایی نوآورانه تر بیان کنند. برای همینه که این بار محصول نمایش آقای افشاریان برام محترم بود، چون ترمز ناله رو می کشید، چون یکی از غمگین ترین متون نمایشنامه رو تبدیل به اثری کرده که تا میای بزنی زیر گریه، خنده ات می گیره. چون به جای ناله گرا بودن، عمل گراست.

چهار. نظر شخصی من اینه که این شرکت دادن نمایشگر در نمایشنامه زمانی می تونی اثر ماندگاری داشته باشه که واقعا تماشاگر رو با حفظ هویت فردی شرکت بدیم و به تفکر وادار کنیم. نه اینکه احساساتیش کنیم، یک کلمه از زیر زبونش بکشیم و برگردیم توی بقیه نمایش، بدون اینکه واقعا فرقی بکنه که اون یک کلمه ای که گفته چی بوده. مثلاً وطن شما شبیه چیه؟ طرف بگه «زندان»، یا «کلم بروکلی»، بازم هیچ فرق خاصی شکل نمی گیره چون جنس ارتباط پسیو (منفعلانه) است و دیوار بین تماشاچی و صحنه شکسته نمیشه. که البته می فهمم با اون جنس تماشاچی اگر این دیوار شکسته بشه احتمالاً بازم تبدیل به میتینگ سیاسی و تخلیه روانی میشه.

پنج. آقای سجاد افشاریان عزیز، برادر، به قرآن ما قبل از اینکه بیایم نمایش شما رو ببینیم، کتاب «پیکر زن به مثابه ...» (که توی بازار هم برای خرید پیدا نمیشه) رو با سختی جور می کنیم، وقت می ذاریم هم کتاب رو هم کامنت ها رو می خونیم. وقتی هم بلیط می خریم و نوشته «لطفا سی دقیقه زودتر تشریف داشته باشید«، هر جوری هست سی دقیقه زودتر تشریف میاریم. شما که این همه آدم رو با جادوگری به تماشاخانه می کشونی، خب فرهنگ وقت شناسی رو هم یه کم یاد بگیر و رواج بده. یک بار برای همیشه: زمانی که در بلیط به عنوان ساعت آغاز نمایش نوشته، ساعتیه که باید نمایش شروع بشه. نه اینکه وقتی نوشته ساعت شش، شما تازه ساعت شش در سالن رو باز کنی و شش و نیم شروع کنی.