درود و خسته نباشید خدمت تمامی اعضاء گروه نمایش روزی روزگاری، سمنگان
به توصیه اکید استادم نظر نمیدهم چون در زمینه کارگردانی و بازیگری و نقد و .... صاحب نظر نیستم. اما به عنوان یک تماشاچی آنچه بر من گذشت را شرح ماوقع میکنم.
روز جمعه به تماشای این اثر نشستم. اولین سوال در ذهنم شکل گرفت. با دیالوگ " زمان به جلو میره اما روزها عقب میرن."
و در ادامه سوالات دیگری مثل این:
چرا دو بازیگر روی صحنه با هم صحبت میکنند و همزمان دو بازیگر دیگر در قسمت طبقه بالا با هم؟
و سوالات زیاد دیگری که ذهنم را درگیر کرد.
در حین تماشای اثر هم احساسم و هم فکرم درگیر شد، گویی کارگردان انتخاب کرده بود کی احساس و کی فکر را درگیر
... دیدن ادامه ››
نمایش کند.
پس از خروج از سالن و تا چند ساعت بعد هنوز ذهنم درگیر بود.
خودم از خودم سوال میکردم. خودم برای خودم جوابهایی پیدا میکردم و خودم از بین آن جوابها انتخاب میکردم و چقدر این جستجو و حل این پازل لذت بخش بود.
حتی اگر تمام چیزهایی که دریافت کردهام بسیار متفاوت نسبت به اهداف نویسنده و کارگردان باشد و فقط زاده ذهن بازیگوش من باشد برایم این مهم است که لذت بردم و پسندیدم.