در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | Ali: با درود یکی داستان زد برو پیلتن که هر کس که سر برکشد ز انجمن هنر
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 15:45:07
با درود

یکی داستان زد برو پیلتن
که هر کس که سر برکشد ز انجمن
هنر باید و گوهر نامدار
خرد یار و فرهنگش آموزگار
چو این چار گوهر به جای آورد
به مردی جهان زیر پای آورد


هنر، گوهر نامدار، خرد و فرهنگ چهار ویژگی که از نظر رستم هر انسانی که میخواد سر برکشه از انجمن لازم داره...

هنر در شاهنامه معنی امروزی خود رو نداره ..‌.خیلی جاها به مجموعه‌ای از توانایی‌ها گفته میشه برخی جاها به معنای توانایی بالا در رزم
مجتبی حیدری، نرگس رضوی، سپهر و امیرمسعود فدائی این را خواندند
سامان حسنی این را دوست دارد
درود بر دوست.

چقدر من لذّت مـی‌برم از این نگاه وَ از این موشکافـیِ شما که بر چکاد اندیشه رفت.
به سهمِ ناچیـز خود سپاسگزارم من‌باب ژرف‌نگری‌تان در شاهنامه و گشودن این باب برای اندیشه‌ورزیِ شاگردی کوچک چون این کمتـرین.

نکته‌ای بسیار باریک و از لغزش‌گاه‌های شاهنامه است، گرچه در سطوری کوتاه اشاره فرمودید، اما گرهِ زلفِ معنا بر ثریّاست...

خدمت ... دیدن ادامه ›› شما درس پس مـی‌دهم:
«هنـر» واژه‌ای‌ست از ریشه‌ی اوستایـیِ hunara که بزرگان قلم آن را با «استعداد»، «بزرگـی» و «قابلیت» هم‌چم دانسته‌اند؛ این شِمّه در حاشیه‌ی محمّد معیـن بر برهان قاطع آمده است. اما همیـن واژه در زبان پهلوی، برابرهایـی دگر نیـز یافته، از جمله‌ی آن‌هاست: «مهارت» (یا Skill که با «توانایـی» و «قابلیت» که Ability را برابرش مـی‌گیـرند، یکسان نیست).

آنچه شما به درستـی فرمودید: «توانایـیِ بالـا در رزم»، رهنمونِمان مـی‌سازد به واژه‌ی Virtue. مـی‌دانیم که vir، بُنِ Virtue است به معنـی «مَرد» که آمده در Old French شده: Vertu و بعد رسیده به Middle English و به Virtue دگرگونـی یافته است. مـی‌توانیم برای Virtue، «جنگاوری» و «دلیـری» را در نظر بگیـریم. چندانکه فردوسـی مـی‌فرماید:

چنیـن گفت با او، یَل اِسفندیار
که: تخمـی که هرگز نرویَد مَکار
تو فردا ببینـی ز مردان «هنـر»
چو من تاختـن را ببندم کمر

به «هنـرِ جنگاوری» اشاره مـی‌کند. مـی‌گوید سپاهیانِ من مردانـی‌اند که اگر دست به تیغ‌های آخته ببـرند، بس چابک‌دست‌اَند بهرِ ویرانـی. وَ این نیاز بوده که باشد (بر خلاف پروپاگاندای فمینیستـیِ امروزی به‌ویژه در شاخه‌ی رادیکال آن که مرد را با چنیـن خصوصیاتـی Toxic مـی‌انگارد، به‌سانِ جانوری درّنده و شَـرزِه‌دَدی بدسِگال) باری...

مـی‌بینیم که بهرام بانگ سـر مـی‌دهد:

مَنِش هست وُ فرهنگ وُ رای وُ هنـر
ندارد هنـر شاهِ بیدادگر

وَ سپس:

هنـر هم خرد، هم بزرگـی‌م هست
سواری وُ مردی وُ نیـروی دست

همانگونه که به زیبایـی فرمودید:
«خیلـی جاها به مجموعه‌ای از توانایـی‌ها گفته مـی‌شود»، منظور این است که شاهِ راستیـن که فره ایزدی دارد، همه‌ی توانایـی‌های جنگاوری، کشورداری، زیبندگـی، زیرکـی و بلندپایگـی را داراست و از این منظر، «هنـرمند» است.

مـی‌گوید:
جهان یکسـر آباد دارم به داد
همه زیردستان بمانند شاد

پس شاهـی که «هنـرِ شاهـی» دارد، دیگران را به «شادیِ برآمده از دادگری» رهنمون مـی‌سازد. چرا؟ چون خودش آیینه‌ی تمام‌نمای خوبـی‌هاست. نه تنها خود، «هنـراَش» را دارد، این توانایـی را نیـز دارد که همه را از آن برخوردار سازد. که چنیـن جهانـی دیگر جهان نیست، گلستان است...

عذرخواه وجود دوست که پای پُستِ کوتاه وَ زیبایتان، خط‌خطـی‌های این کمتـرین، نگاه‌ها را آزرد.

آموختم از قلمتان.

دوستدار شما –
با درود
بسیار سپاسگزام که نوشتید چقدر خوب که نوشتید .
کلی یاد گرفتم از نوشتتون . بازم ممنون

برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید