در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | علی کیهانی درباره نمایش دویل: نگاهی به نمایش «دویل» 🔻روایتی از فریب و سرکوب علی جعفری‌فوتمی: ن
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 01:23:04
علی کیهانی (alikeyhani)
درباره نمایش دویل i
نگاهی به نمایش «دویل»

🔻روایتی از فریب و سرکوب

علی جعفری‌فوتمی: نمایش «دویل» به کارگردانی حمید رحیمی، با روایت پیچیده و لایه‌لایه‌ای که دربردارنده مسائل فرهنگی، اجتماعی و فلسفی است، تماشاگر را در دنیای تاریک مفاهیم قدرت، خشونت، دین و قربانی‌سازی قرار می‌دهد. نمایش با توجه به مفاهیم فلسفی و روانشناسی شخصیت‌ها، و همچنین نظریات جامعه‌شناسی درباره تقابل قدرت و جامعه، ساختاری عمیق و تحلیلی را به نمایش می‌گذارد.

در چند سطر پیش رو می کوشم علاوه بر بررسی محتوا و شخصیت‌ها، به تحلیل‌های جامعه‌شناختی و روان‌شناختی بپردازم و چگونگی تأثیر قدرت بر روابط ... دیدن ادامه ›› اجتماعی و رفتار فردی در متن نمایش را واکاوی کنم.

در «دویل»، حمید رحیمی سعی دارد تا روایت قدرت‌محور یک جامعه مذهبی و حاکمیت دینی را بررسی کند. این اثر، با در نظر گرفتن تاریخ اروپا و به‌ویژه قرون وسطی، فضای یک شهر خیالی را خلق می‌کند که در آن کلیسا و مذهب به ابزاری برای استثمار و کنترل مردم تبدیل شده است.

از دیدگاه جامعه‌شناختی، قدرت در این نمایش به‌صورت پنهانی اما در عین حال آشکار، در دست گروهی از رهبران مذهبی قرار دارد که با بهره‌گیری از ایدئولوژی مذهبی، مردم را به ترس و سلطه‌پذیری سوق می‌دهند.

در این زمینه، نظریات میشل فوکو، فیلسوف و جامعه‌شناس معروف، می‌تواند به‌طور مؤثر در تحلیل ساختار قدرت در نمایش به‌کار گرفته شود. فوکو در آثار خود به تحلیل ساختارهای قدرت و نظارت در جوامع پرداخته است.

او معتقد است که قدرت نه تنها از طریق نهادهای حکومتی، بلکه از طریق نهادهای اجتماعی مانند مذهب، آموزش و خانواده نیز اعمال می‌شود. در نمایش «دویل»، کلیسا به عنوان نهادی که در پی تسلط بر روان و جسم افراد است، قدرت خود را از طریق ترس و تهدید می‌سازد.

در واقع، اسقف در این نمایش نماد یک «رهبر کاریزماتیک» است که با استناد به مذهب و با ایجاد هراس از «شیطان» قدرت خود را تحکیم می‌کند.

این ایدئولوژی برای تضعیف هرگونه مخالفت، به‌طور مرتب با اعمال خشونت همراه است.

این تحلیل با نظریه «هراس اخلاقی» استنلی کوهن هم‌راستا است. کوهن در این نظریه اشاره می‌کند که جوامع برای تقویت انسجام اجتماعی خود، تهدیدی فرضی یا واقعی به‌وجود می‌آورند که هدف آن ایجاد ترس و فریب مردم است. در «دویل»، اسقف از ترس از شیطان استفاده می‌کند تا مردم را به تابعیت از کلیسا و قدرت‌های مذهبی وادار کند. این استراتژی نه تنها از طریق ترس، بلکه از طریق خشونت و سرکوب نیز تحمیل می‌شود.

در «دویل»، شخصیت‌های نمایش به شدت تحت تأثیر رنج‌های روان‌شناختی قرار دارند که به‌واسطه اعمال خشونت و قربانی‌سازی‌های اجتماعی به وجود می‌آید. شخصیت اخته در نمایش، که به نوعی قربانی است، نماد تضاد و درگیری‌های درونی است که از تجربه رنج و از دست دادن معشوقه ناشی می‌شود.

در این نمایش، کاراکترها به‌گونه‌ای طراحی شده‌اند که روان‌شناسی آن‌ها بر اساس تضادهای درونی و تلاش‌های فردی برای یافتن هویت و معنا شکل می‌گیرد.

این شخصیت‌ها را می‌توان از دیدگاه زیگموند فروید هم تحلیل کرد. فروید در نظریه‌های خود به تأثیر ناخودآگاه بر رفتار انسان‌ها تأکید داشت. طبق نظر فروید، رفتار انسان‌ها به‌شدت تحت تأثیر امیال، تمایلات و سرکوب‌های ناخودآگاه قرار دارد.

در «دویل»، شخصیت اخته و دیگر شخصیت‌ها نمایانگر تأثیرات ناخودآگاه خشونت‌ها و رنج‌های گذشته هستند که در تلاش برای فرار از این خشونت‌ها و به‌دست آوردن عدالت و هویت خود به تراژدی می‌انجامد.

شخصیت اخته به‌عنوان نمادی از قربانی‌شدگان جامعه، به‌دلیل جراحات روحی و جسمی‌ای که از سر گذرانده، به‌عنوان یک فرد بی‌دفاع و از پیش‌مرده معرفی می‌شود که همچنان در پی یافتن معنای زندگی است.

یکی از مفاهیم محوری در نمایش «دویل»، استفاده از خشونت به‌عنوان ابزاری برای تسلط و کنترل است.

این خشونت نه تنها در سطح فردی بلکه در سطح اجتماعی نیز تجلی پیدا می‌کند. نظریات ماکس وبر درباره نوع‌شناسی قدرت و سلطه می‌تواند به‌طور مؤثر در این تحلیل گنجانده شود.

وبر معتقد بود که در جوامع دینی، قدرت از طریق مشروعیت کاریزماتیک و قانونی بر افراد تحمیل می‌شود. در «دویل»، اسقف به‌عنوان یک رهبر مذهبی کاریزماتیک، با استفاده از مشروعیت مذهبی و اعمال خشونت، مردم را به فرمانبرداری از قدرت دینی سوق می‌دهد.

این سلطه بر پایه‌ای از تهدید و ارعاب استوار است، به‌طوری که در هر مرحله از داستان، خشونت و سرکوب برای اعمال کنترل بر جامعه به‌کار می‌رود.

این نوع خشونت، علاوه بر بعد فردی، یک بعد اجتماعی و فرهنگی نیز دارد. در نظریات آنتوان آرتو و تئاتر خشونت آنتونن آرتو، خشونت به‌عنوان ابزاری برای واکاوی درون‌مایه‌های روان‌شناختی و اجتماعی انسان‌ها معرفی شده است. در این نمایش، خشونت نه تنها ابزاری برای پیشبرد داستان بلکه به‌عنوان نمادی از بحران اجتماعی و فردی در نظر گرفته می‌شود. آرتو معتقد بود که خشونت باید از طریق تئاتر به‌طور عمیق به نمایش گذاشته شود تا تماشاگر از تجربه آن به‌طور حسی و روانی تأثیر بگیرد. در «دویل»، خشونت و آشوب‌های نمایشی، بر اساس همین رویکرد، به‌طور فیزیکی و روان‌شناختی از طریق بازیگران به مخاطب منتقل می‌شود.

یکی از ویژگی‌های برجسته «دویل»، استفاده از تکنیک بیومکانیک مایرهولد در طراحی اجرایی است. مایرهولد، با تأسیس نظریه «بیومکانیک»، تمرکز خاصی بر روی حرکات بدن بازیگران داشت. در این روش، بازیگر باید حرکات دقیق و کنترل‌شده‌ای را انجام دهد که نه تنها از لحاظ جسمانی به دقت اجرا شود، بلکه باید احساسات و افکار شخصیت‌ها را نیز به‌طور مؤثر انتقال دهد. در «دویل»، بیومکانیک مایرهولد برای نمایش خشونت و اغتشاش‌های درونی و بیرونی شخصیت‌ها به‌کار رفته است. این حرکات، به‌ویژه در صحنه‌های پرتنش و خشونت‌آمیز، به‌طور مستقیم با تنش‌های روانی و اجتماعی درام ارتباط دارد.

علاوه بر این، تأثیر استفاده از تکنیک تئاتر شدت و خشونت آنتونن آرتو در طراحی صحنه و بازیگری نمایش «دویل» مشهود است. در تئاتر آرتو، موسیقی، نورپردازی و صحنه‌سازی باید به‌گونه‌ای باشد که تماشاگر را به‌طور کامل در فضای نمایش غوطه‌ور کند. در «دویل»، این تکنیک با استفاده از صداهای ناهنجار، حرکات شدید و نورپردازی‌های غیرمتعارف به‌طور کامل تحقق پیدا کرده است. در واقع، این نمایش به‌شکل عمیقی از این رویکرد برای ایجاد یک تجربه تئاتری شدید و حسی استفاده کرده است که هم مخاطب را به چالش می‌کشد و هم آن را درگیر مفاهیم اجتماعی و فلسفی می‌کند. طراح صدا و موسیقی در نمایش «دویل» نقشی حیاتی و منحصر به فرد دارد که نه تنها به جنبه‌های احساسی و دراماتیک اثر عمق می‌بخشد، بلکه در جهت‌گیری معنایی و مفهومی نمایش نیز نقش مهمی ایفا می‌کند. حضور طراح صدا و موسیقی در بالای صحنه به‌عنوان یک شخصیت مرئی و فعال، جنبه‌های جدیدی از روایت‌گری داستان را به نمایش می‌گذارد. این انتخاب به‌طور خاص تداعی‌گر نقش روایت‌گری است، زیرا طراح صدا به‌طور هم‌زمان با اجرای صحنه‌ای، به ایجاد لایه‌های صوتی و موسیقایی می‌پردازد که به شکل موثری فضا و تنش‌های درونی داستان را به مخاطب منتقل می‌کند.

حضور فیزیکی طراح صدا در بالای صحنه، این امکان را فراهم می‌آورد که بیننده به طور همزمان شاهد فرآیند خلق و اجرای صدا باشد. این حرکت، به‌نوعی نهادینه‌سازی نقش صدا به‌عنوان یک عنصر جدی و اثرگذار در درام است. با وجود اینکه در بسیاری از تولیدات تئاتری، صدا و موسیقی به‌طور غیرمستقیم و از پشت صحنه به اجرا درمی‌آید، در «دویل» این عنصر تبدیل به یک شخصیت بی‌واسطه و در تعامل با دیگر عناصر اجرایی می‌شود. این حضور مداوم و فعال طراح صدا نه تنها به تقویت ساختار صوتی و موسیقایی نمایش کمک می‌کند، بلکه به‌عنوان یک نماد از حضور همیشگی قدرت و کنترل در داستان، به طور ضمنی نشان می‌دهد که حتی زمانی که مخاطب به داستان غرق می‌شود، عناصر بیرونی و نیروی انسانی هنوز هم در ساختار آن دخیل هستند.

این شیوه اجرایی به‌ویژه در صحنه‌های پرتنش و خشونت‌آمیز، با استفاده از موسیقی و صداهای همزمان با اجرا، اثرگذاری فوق‌العاده‌ای بر مخاطب می‌گذارد. استفاده از صداهای ناهنجار، فریادها، و افکت‌های صوتی که در ارتباط مستقیم با لحظات دراماتیک هستند، علاوه بر اینکه جنبه حسی و دراماتیک اثر را تقویت می‌کند، بر معنای خشونت و اغتشاش حاکم بر داستان نیز تأکید دارد. این نوع استفاده از صدا به‌گونه‌ای است که موسیقی و افکت‌های صوتی به نوعی شخصیت پیدا کرده و در جریان داستان فعالانه مشارکت می‌کنند، در حالی که بر شدت تجربه حسی تماشاگر می‌افزایند و او را به دنیای درونی و آشوب‌زده شخصیت‌ها نزدیک‌تر می‌کنند.

منبع: سایت ایران تئاتر