🔻 درباره نمایش « یخزده »
درباره پیرنگ و ساختار داستان
آیا داستان انسجام داشت؟
بله انسجام داشت و از A به B که نقطه عطف بود در جریان بود تا C که پایان بندیه. اما درباره پایانبندی که من خودم به شخصه مشکل داشتم و تمام اتفاقات یکدفعه و بدون باورپذیری و همراهی احساسی مخاطبان با کارکتر و قصه رخ داد.
آیا تعلیق داشت؟
بله. مگه میشه نداشته باشه. کارگردان با دراماتورژی هوشمندانه تونسته بود که مخاطبان رو با روایت
... دیدن ادامه ››
همراه کنه.
چی میشه که اونجور که باید مخاطب درگیر و یا پیگیر قصه نمیشه، و یا طعمهای که روی قلاب بود، اونقدرا هم جذاب نبود !؟
یکی از دلیلها میتونه ژانر این نمایش باشه. این قصه قتل و گمشدگی رو معمولا به شکلهای مختلف شنیدیم و دیدیم و برای همین هم برای اکثر مخاطبان ما قابل پیشبینی شده و اونقدر جذاب نیست.
دلیل دیگه هم میتونه متن اصلی نمایشنامه و وفاداری کارگردان به متن اصلی باشه، که باز هم تکرار میکنم ایشون تونسته بودن با اصلاحات و یه سری تغییرات نمایش رو بهتر کنند.
نورپردازی خوب بود و تغییر نورها با توجه به مفهوم روایی عالی بود.
طراحی صحنه متوسط بود. و ای کاش کلا از نماد یخ و سرما و یخزدگی بیشتر در صحنه و حتی نمایشنامه استفاده میشد.
درباره پیام کلی نمایش، و تحول شخصیتها
مشکل اصلی من با این نمایش همین بود.
مادر از یک خشم و انکار و مشکلات روانی، ذره ذره باید برسه به مرحله بخشِش.
این که صرفا با یک مدیتیشن متحول بشه و بعد از ۱۵ سال بخواد یهویی یه تصمیم رو بگیره، زیاد جالب نیست. ما باید بیشتر درگیر پذیرش و عدم پذیرش مادر میشدیم.
قاتل قصه هم مثل همون مادر قصه، با دوتا عکس دگرگون شد! ما با یک آدم سایکویی که قاتله روبرو هستیم. آدمی که در ابتدا اصلاحپذیر نیست و پشیمانی نداره اصلا، بعد با استفاده از کارکتر دکتر مواجهه میشه با پیامد اعمالش و آسیبهایی که به دیگران زده و بعد از اون به آگاهی میرسه و با استفاده از نقاط سیاه خودش به رنج و پشیمونی و آگاهی میرسه.
بازیگریها چطور بود؟
عالی همگی. دوست داشتم!
🔻 امتیاز من: ۳ از ۵