کازابلانکا
تو دیگه داری میری، این اختتام رؤیاست
این آخرین سکانسه فیلمِ کازابلانکاست
من مردِ نقش اول، مغرور و بیتبسم
تو اون زنی که میره با مردِ نقش دوم
بارون بباره یا نه، صحنه دراماتیکه
تصویرت از تو چشمام میریزه چیکه چیکه
دوربین یواش یواش از تو صحنه میره بیرون
من میمونم با سایهم،
... دیدن ادامه ››
من میمونم با بارون
این اشکا مصنوعی نیست، تو دیگه داری میری
داری چشاتو از من، از نقشِ من میگیری
راهی نمونده باقی، فیلمنامه اینو میگه
من و یه جای خالی، تو و یه مردِ دیگه...
از وقتی که نگاهت از تو نگاهم رد شد
این فیلم عاشقانه، یه فیلمِ مستند شد
بازی دیگه یادم رفت، نقشم خودِ خودم بود
نقش کسی که چشماش لبریزِ عشق و غم بود
اسکارو من میگیرم... اما چه فرقی داره
نقشِ سیاهیلشکر، با یه ابرستاره
وقتی تو رُ ندارم، وقتی تو دورِ دوری،
وقتی باید بسازم با حسرت و صبوری
این فیلم موندگاره، گیشهها قبضه میشن،
اما بازم من بیتو، اما بازم تو بیمن...
تو دیگه داری میری، این آخرین پلانه
تیتراژ میاد و آهنگ، همراه این ترانه... //
*از مجموعه ترانهی «رانندگی در مستی»
یغما گلرویی