"کاش میتونستم تمام فرضیههام رو ته چاه بریزم و سیفون فراموشی رو هم بکشم" این دیالوگ از نمایش "اومان اصل بیریشه"
من به عنوان مهمان به تماشای اجرای شما نشستم.
چندین بار اشک ریختم
از این همه استعداد و توانایی که گروه شما داشت، فکر میکنم میانگین گروه اجرایی به زیر بیست سال میرسید و این جذابترش کرده بود.
اجرایی که علیرقم خیلی از اجراهای پرفورمنس دیگه؛ حتی نزدیک به رقص نبود و یک پرفورمنس واقعی بود.
خیلی از صحنهها و قابها رو من در کارهای مشابه خارجی دیده بودم، اما واقعیت اینه که این اجرا به شیوه خودش خاص و درست بود.
اجرای تمیز و تمرین شده، مشخصه که ماهها برای این همه هماهنگی تمرین شده، و چقدر خوبه که به تماشای یک اجرای تمرین شده میشینی و از لحظه به لحظه اون اثر لذت میبری.
مطمئنم که تمام کسانی که به پرفورمنس علاقه دارند؛ صد در صد از تماشای این اجرا لذت میبرند.
براتون آرزوی موفقیت دارم.
«فکر میکنید، اون بیرون نور منتظرتونه»
دوستانی دارم که در این پروژه فعالیت داشتند؛ در عجب عزیزانی هستم که برای امتیاز دادن؛ ۱ و ۲ رو انتخاب کردن، دست مریزاد ولی ایکاش بابت نوع نگاه تون توضیحی هم میدادید.
چقدر خوبه که آدم به تماشای یک نمایش تمرین شده و درست میشینه.
اگر کسی به قصد عیب جویی به داخل سالن اومده باشه؛ دست خالی نمیمونه، چرا که بعضی اتفاقات اجتناب ناپذیرند.
ولی اگر کسی برای فهم تئاتر وارد سالن شده باشه؛ قطعا از لحظه به
لحظه این اثر لذت میبره.
تبریک به این گروه منسجم
عالی بودید و من تو مسیر برگشت به خیلی از دیالوگهای شما فکر کردم.