در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | علی رجائی
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 00:47:01
 

علی رجائی

 ۱۴ مرداد ۱۳۵۶
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
وقتی ماندند و خواندند و خنداندند...
روایتی سر راست و ساده از رنج و حرمان تئاتر و هنرمندانش از تئاتر نصر و لاله زار تا کلید و پریز و کابل و استحاله ی ظالمانه و اجباری که بر پیکره ی خیابانی پر خاطره و سر زنده تحمیل شد. از مرگی که برای خیابان خواستند و شد تا تئاترش که نشد و نمی شود که رگ و پی آن هر روز از نسلی به نسل دیگر عاشقانه در حال بازسازی است. از عشق به کاکا و چرایی صدایی آشنا که از همان عشق کور دیروز آغاز شد و تا به امروز موتیف وار برای ما شناسنامه ی صدای سیاه دل سفیدی است که گره انداز و مشکل گشای نمایش های ایرانی است، دیروزی که تیاتر و هنرش و فهم و اندیشه اش با بر چسب مطربی جرم بود و تعهد از توقف این خبط، که یک جانشینی هنر و اندیشه ورزی با خبط نشاید... هنرمندانش آواره، رانده شدند و درها به رویشان بسته اما پنجره بود و پس از آن هر روزنی برای ورود که راه خرد و اندیشه بسته نمی ماند. اما استمرار و کوفتن به درهای بسته برای جسم خاکی رنجور می سازد ابزار انتشار خرد را و چون هنرمندان بسیار ناچار به جلای وطن می شوند و هجرت به پهنه ای که قدر شناسد. اینجاست که ذهن نگران و وجدان بی تاب سمیه مهری ها تاب نمی آورد و چون این نمایش با همراهی زوج دیر آشنای جواد خان جان انصافی و امیر خان جان پارسی، حسن جان اسدی، انصافی جوان و سامان شکیبا و جمعی همراه باز یادآوری می کند جفاهای رفته را و گریزی تاریخی به وضع رفته می زند. ایشان با مشاورت دکتر ناصر آقایی و نگاه هوشمندانه ی سمیه مهری در مقام قلم و کارچرخانی با ما می مانند و می خوانند و زیر جلکی گاهی گریستن آغاز که دل درد دارد و از این اوصاف نسیمی تیره بغچه پیچ آهی می شود و غمگنانه لبها نعلی شکل وارونه، که می مانیم می خوانیم و می خندانیم و حرف می زنیم که اذهان جستجوگر پایان نمی یابند. نمایش حرف ها دارد و بستری چون قدیمی ترین سالن فعال شهر تهران (سنگلج خودمان) به حق آب و گل برای درد دل، همساز می شود و یادمان می آورد که واگویه های ایرانی در نمایش ایرانی این حرف ها را از جنس خودمان به ما می گوید و سر آخر حال خوش که پس از خروج از سالن با ما می ماند که امروز هم چیزی به آموخته هایمان اضافه شد و یادمان هست که در آغوش گیریم این میراث کهن را و حراستش کنیم از تندبادهای دیروز و امروز و هر روز.
بازی ها روان و حظ کمدی ... دیدن ادامه ›› به قاعده به غایت ... دست مریزاد.
یادم آورد که به قول یغما گلرویی که؛ همین فردا باید برم لاله زار، دلم واسه حال و هواش لک زده
حالا شیر رو کاشی کاریش دیگه لابد پیر شده حتما عینک زده...
دیدن نمایش بمون بخون و بخندون رو به همه ی رفقامون توصیه می کنم... شاید شما هم چون من ره آوردی از ساعتی ماندن و خواندن و خندیدن با رفقامون با خود از سنگلج به سوغات آوردید...
نمایش هر روز به استثناء شنبه ها ۱۸:۴۵ دقیقه خواندن و خندیدن ساز می کنند و تا بیستم آبان ماه با ما می مانند.
علی رجائی (alirajaee)
درباره نمایش گاو زن i
خدا قوت به میثم عباسی و تیم درجه یکش... متن زیبایی داشت که از میثم عباسی توقعش را داشتم. عاشقانه ای ساده و سر راست و ادای احترامی به عبدالحسین خان نوشین و عشق او و خانوم لرتا و عشق هر دو به صحنه و نمایش. طراحی صحنه ای خوب و کاربردی و نقبی به حوادث سیاسی ۳۲، آتش کشیدن منزل مصدق و تماشاخانه‌ی سعدی توسط شعبان جعفری و دارو دسته اش. نزاعی خام ناموسی و خونی که بر صحنه ریخت. مثلث عشقی نا فرجام و خونین که از بهرام و روح انگیز آغاز و با گاوزن کامل می شود و بازی های قابل قبول بازیگران. تصویری رستم و سهراب گونه از عشقی که در پس لهیب آتش تماشاخانه ی سعدی رخ نمون می شود و نوای همایون خان شجریان در ستایش کهنه سرباز زمین در رورانس که بر دل مخاطب ایرانی در قدیمی ترین تماشاخانه ی فعال شهر تهران می نشیند. رفقا دمتون گرم 🌺
علی رجائی (alirajaee)
درباره نمایش یه روز دیگه i
امروز به تماشای نمایش یه روز دیگه نشستم. نوشته و کار نادیا فرجی و همراهی او با الهه پورجمشید بر صحنه برای جان بخشیدن به نقشها... ایشان را پیش از این می شناختم، بازیگران خوبی که امشب هم از هنرنمایی ایشان لذت بردم. متن با نگاهی به نمایشنامه مرگ در می زند نوشته ی وودی آلن نگارش شده بود و شاید بتوان آن را ایرانیزه شده ی آن نامید. و بازی ها... الهه پور جمشید و نادیا فرجی هر لحظه مخاطب را همراه داشتند. اثری با طراحی صحنه ی مینیمال و لباسی ساده که بیش از این هم نیاز نداشت، نیازمند بازیگرانی توانمند است که اگر لحظه ای مخاطب را از دست بدهد، از دست خواهد شد هر آنچه که نباید... الهه و نادیا بانو! نفستون گرم و خدا قوت.... پیشنهاد می کنم تماشای اثر رو... ظاهراً پس از چند روز از کارگاه نمایش به سالن سایه کوچ خواهند کرد تا تماشاگران بیشتری را در لذت یک اثر غرق کنند.
 

زمینه‌های فعالیت

تئاتر

تماس‌ها

09122488375