در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال گروه تئاتر Bit | دیوار
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 15:24:01
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
‌محمد شجاعی در تدارکِ تولیدِ نمایشِ تازه ای برای اجرا در سال آینده است.
«دَر دال»؛ عنوان اثر جدید گروه تئاتر Bit، به کارگردانی محمد شجاعی است که موضوعش را بر بستری تاریخی و براساس اطلاعات واقعی شکل می دهد اما نگاهی فرازمانی به موضوع، مکان و شخصیت هایش دارد.

تمرینات این نمایش از اردیبهشت ۹۷ آغاز شده و گروه تلاش دارد تا آنرا برای تابستان ۹۸ آماده کند.

بازیگران و اعضای این نمایش را چهره هایی تازه از نسلِ جدیدِ تئاتر مازندران تشکیل ... دیدن ادامه ›› می دهند.

نمایش «1978»، آخرین فعالیت گروه تئاتر Bit به نویسندگی و کارگردانی «محمد شجاعی» بود که در بابل، تهران و ۳۶مین جشنواره ی بین‌المللی تئاتر فجر به روی صحنه رفت.

تیزر و اخبار «دَر دال» را از طریق صفحه و کانالِ گروه تئاتر Bit در اینستاگرام و تلگرام دنبال کنید.

Instagram: bit.theater.group
Telegram: BitTheaterGroup
‌.
.
.
امیر و *مریم* این را خواندند
نیلوفر ثانی، حمیدرضا مرادی، Marillion و مرجان معتمد حسینی این را دوست دارند
خواهش می‌کنم بازم خواهش می‌کنم و باز هم خواهش می‌کنم که اجرای دوباره‌ی این شاهکارتون رو در تهران برای ما به ارمغان بیارین. هرگز فراموش نمی‌کنم و مایلم با دیگران این تجربه رو بارها شریک بشم.
۰۱ بهمن ۱۳۹۸
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
نمایش "1978"، مهمان سی‌و‌ششمین‌ جشنواره تئاتر فجر شد.

دبیرخانه سی‌و‌ششمین‌ جشنواره بین‌المللی تئاتر فجر، با صدور بیانیه‌ای آثار بخش مهمان این دوره از جشنواره را معرفی کرد و نمایش "1978" به نویسندگی و کارگردانی محمد شجاعی از بابل، در لیست منتخبین حضور در این رویداد بین المللی تئاتر قرار گرفت.
"1978"، کاری از گروه تئاتر Bit با همکاری انستیتو جونزتاون و دپارتمان فلسفه و ادیان دانشگاه سن دیگو است که به ماجرای بزرگترین خودکشی جمعی تاریخ معاصر می پردازد.
این نمایش اولین بار در آذر و دی ۹۵، به روی صحنه ی تئاتر بابل رفت و از شهریور تا آبان ۹۶، در تماشاخانه ی "تئاتر مستقل تهران"، میزبان علاقه مندان به هنر تئاتر بود.
چه خوووووووووووووووووووووب به به ! کی میشه بلیط گرفت؟
۲۱ دی ۱۳۹۶
بسیار سپاسگزارم خانم حسینی ولی متأسفانه جشنواره‌ی تئاتر فجر کوچکترین احترامی به تماشاگران عادی که برای دیدن کارها هزینه پرداخت می‌کنن نمی‌گذاره‌.دو تا بلیت اون ته سالن!! اساساً جشنواره‌ی تئاتر فجر جای از ما بهتران است!!
۲۵ دی ۱۳۹۶
متأسفانه این اولین تجربه‌ی من از جشنواره‌ها بود. نشد بگیرم و چقدر حیف. اما امیدوارم این نمایش رو باز بتونم ببینم..... باز خوبه شما موفق به تهیه بلیط شدید.....
۲۵ دی ۱۳۹۶
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
نقدی بر نمایش 1978 نوشته و کار محمد شجاعی
گزارشی سوخته یا اجرایی زنده
رضا آشفته

نمایش 1978 در واقع تئاتری سیاسی و از گونه تئاتر مستند، انتقادی و اجتماعی است و این نمایش طوری اجرا می شود که این باور را برجسته می سازد که محمد شجاعی به زیبایی از یک گزارش سوخته به چنان نمایش مستندی می رسد که انگار همین الان این واقعه به وقوع پیوسته است و شاید عامل مهمی که این گزارش را برجسته می سازد، همانا خودکشی واقعه جونز تاون با قضایای داعش و شکست آنان در مناطق مختلف خاورمیانه باشد. اینکه در هر دوی اینها به تعبیری یک عده را شست و شوی مغزی داده تا به شکل کلونی گرد هم آمده و بتوانند اهداف و آرمان هایی را پیش ببرند که در هر دو به دلیل واهی بودن راه خودکشی یا مردن امری بدیهی است و در اینجا هیچ اختیاری برای فرد قائل نمی شوند و این امر یک راه بی بازگشت است که تنها مرگ می تواند راه پایانی برای آن تلقی شود.

تئاتر مستند
نمایش 1978 باید یک تئاتر مستند باشد و به لحاظ ساختاری مطالعه و مرور این نمایش الزامی است چون خود نمونه ای است که برخلاف ... دیدن ادامه ›› نمونه های رایج در این سالها درست تر از بقیه مسیر را ردیابی کرده و منجر به اتفاقی قابل استناد در زمینه تئاتر مستند خواهد شد.
تئاتر مستند به تعریف (پیتروایس)، یکی از پیشگامان این گونه تئاتری است که بیش از هرچیز به سندیت یک موضوع می پردازد. تئاتر گزارش دهنده است. دراین نوع تئاتر اسناد موجود بدون کوچکترین تغییری در محتوا و تنها با پرداخت در فرم بر صحنه بازسازی می شود. تئاتر مستند به هیچ وجه نمی خواهد برای تماشاگرش این سوء تفاهم را ایجاد کند که واقعیت موجود قرار است در صحنه ی تئاتر تقلید شود. به همین دلیل از نوعی فاصله گذاری در نمایش استفاده می‌شود. به نوشته مورخان تئاتر ایده اجرای این گونه تئاتر د‌‌‌‌‌‌‌‌‌ر قرن نوزد‌‌‌‌‌‌‌‌‌هم جرقه‌های آغاز فرم جد‌‌‌‌‌‌‌‌‌ید‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی از تئاتر با «مرگ د‌‌‌‌‌‌‌‌‌انتون» نوشته‌ بوخنر زد‌‌‌‌‌‌‌‌‌ه می‌شود. د‌‌‌‌‌‌‌‌‌ر اواخر د‌‌‌‌‌‌‌‌‌هه‌ د‌‌‌‌‌‌‌‌‌وم قرن نوزد‌‌‌‌‌‌‌‌‌هم، د‌‌‌‌‌‌‌‌‌ر 1918 کارل کراوس (Karl Kraus) نمایشنامه‌ «آخرین روزهای بشر» (The Last Days of Mankind) را د‌‌‌‌‌‌‌‌‌ر 256 صحنه، هشتصد‌‌‌‌‌‌‌‌‌ صفحه و با بیش از پانصد‌‌‌‌‌‌‌‌‌ کاراکتر می‌نویسد‌‌‌‌‌‌‌‌‌ و پایه‌های نگارش نمایشنامه‌ی مستند‌‌‌‌‌‌‌‌‌ را به‌گونه‌ای پی‌ریزی می‌کند‌‌‌‌‌‌‌‌‌ که تا د‌‌‌‌‌‌‌‌‌وره‌ی پیتر وایس، رولف هوخهوت و هاینار کیپهارت تقریباً بد‌‌‌‌‌‌‌‌‌ون تغییر باقی ماند‌‌‌‌‌‌‌‌‌. د‌‌‌‌‌‌‌‌‌ر د‌‌‌‌‌‌‌‌‌هه‌ بیست قرن 20، پیسکاتور با اظهارنظرهایش د‌‌‌‌‌‌‌‌‌رباره‌ تئاتر سیاسی توجه نمایشنامه‌نویسان را بیشتر به تئاتر سیاسی جلب می‌کند‌‌‌‌‌‌‌‌‌ که به‌شد‌‌‌‌‌‌‌‌‌ت با تئاتر مستند‌‌‌‌‌‌‌‌‌ گره خورد‌‌‌‌‌‌‌‌‌ه است.
می دانیم که (سند) برای اثبات یک واقعیت بکار می رود. درعین حال می توان آن را برای نشان دادن غیر واقعی بودن یک ادعا نیز بکار برد. سند واستدلال به قصد اثبات یک واقعیت در یک ارتباط تنگاتنگ بایکدیگر قرار دارند. از آنجا که آنچه در تئاتر مستند بازسازی می شود براساس اسناد واقعا موجود شکل گرفته است. هدف این تأتر همانا کمک به تقویت قدرت استدلال و تکیه بر منطق فکری است.
بنابراین گردآوری اسناد و نحوه ی ارائه اش که به ارزش های دراماتیک دامن بزند، خود یک قضیه ی قابل استناد است. یعنی به عبارت بهتر تئاتر مستند در ارجاع به واقعیت های و وقایع قابل استناد بروز می یابد و در نبود و کمبود آن مطمئنا از ارزشهای آن تئاتر کاسته خواهد شد. در نمایش 1978 گروه تئاتر Bit با همکاری انستیتو جونزتاون و دپارتمان فلسفه و ادیان دانشگاه سن دیگو مطالب و مستندات را گردآوری کرده است. به همین دلیل هم فیلم، و هم عکس، و هم صداهای جونز (چون او عادت داشته که همه سخنرانی هایش را ضبط کند) و هم ترانه ها و شعرهای مرتبط با این ماجرا را گردآوری کند و در هر لحظه که نیاز هست ضمن روایتگری ها به این رفنس های دقیق و تاریخی ارجاع داده شود که آنچه مخاطب می بیند درواقع یک واقعیت مستند و غیر قابل انکار هست و بهتر اینکه در این جستجوگری ها زمینه های تفکر انتقادی نسبت به پدیده های شوم و شر اجتماعی تحریک شود.
پس پیش شرط پرداختن به این نوع از تئاتر توانایی استفاده از تعقل، قدرت تحلیل و تسلط بر منطق سقراطی است. یعنی باید که آنچه باید از رویداد و اشخاص مرتبط و موثر در رویدادها شناسانده شود و در نتیجه پیامد این جستجوگری ها باید در بخش هایی توسط بازیگران بازی شود و ابعاد دراماتیک نیز به این مستندات پیوست شود، به هر روی یک تئاتر در حال شکل گرفتن هست و این خود یک شیوه ی اجرایی است که نگاه ما را معطوف به واقعیتی غیر قابل رد شدن خواهد کرد. شاید در باوراندن این قضایا بشود تردید کرد و حتی در بخش هایی مناقشه و حتی انکار باشد چون به هر روی هر رویدادی با استنباط ها و استدلال ها و برداشت های ضد و نقیضی مواجه می شود و هدف از این مواجهه هم گذر از این مباحث است و در نهایت روشنگری و ایجاد پیش آگاهی برای جامعه است که هر آن امکان دارد هر آدمی از راه برسد و سوار بر نیازها و ضرورت ها شود و موج سواری کند و از این بازی بی قاعده به سود و نفع خویش حرکتی را به سرانجام برساند که در حقیقت از آب گل آلود ماهی گرفتن است.

ویژگی ها و تکنیک ها
درباره ویژگی های تئاتر مستند می تواند گفت که؛
1. مواد موجود را به محتوا تبدیل می کند.
2. یک گونه نیست بلکه شاخه ای است از گونه تئاترسیاسی که این تئاتر در جهت مخالفت با تفکر حاکم و رایج در یک اجتماع حرکت می کند.
3. تئاتر جهت داری است که خود را در موضع انسانهای تحت ستم قرار می دهد.
4.در دهه ی 60 و به خصوص در کشورهای کاپیتالیستی (مانند آمریکا و اروپا) اوج گرفت.
دلیل آن همانا این است که در این دوره با شکل گیری جنبش های اعتراضی در اروپا نیاز به وجود اطلاعات دقیق، پرده برداری از دروغهای تاریخی و مصلحتی بیش از پیش احساس می شد.
5. آنچه به روی صحنه می رود عینا همان واقعیت تجربه شده نیست، بلکه بازسازی این واقعیت با رعایت زیبایی شناسی و ابزار نمایش در صحنه ی تأاتراست.
باتوجه به ویژگی شماره 5 نزدیکی تئاتر مستند به تئاتر اپیک برشت ملموس تر می شود.
همچنین درباره تکنیک های قابل استفاده درتبدیل تئاتر مستند به یک تولید هنری می توان چنین استنباط کرد که؛
1. صراحت در زبان و حرکت.
2. بر هم زدن روال صحنه ای از طریق خاطره نگاری و بازگشت به لحظاتی از گذشته.
3. بایگانی کردن رفتارهای بیرونی ازطریق صحنه هایی که در آن عکس العمل های درونی انجام می شود.
4. ترسیم زوایای گوناگون و متضاد یک موقعیت خاص و برجسته مانند ساختن ابعاد خشونت آمیز تاریخ.
در نمایش 1978 همه چیز بدون آنکه قرار باشد در لفافه بماند، بیان می شود. گزارشی که از لحظه به لحظه زندگی و تبلور اندیشه های جیمز جونز روایت خواهد شد تا اینکه این پیش برندگی ها در آمریکا به بن بست می رسد و باید که او و مومنان معبد مردم از آنجا به گویانا بروند و ادامه مسیر را در آنجا به سرانجام برسانند؛ و شاید این سرانجام بسیار تلخ و تراژیک باشد و البته که همین هم خواهد شد چون ندانستگی و جهل فرجام نیکی هیچگاه دربر نخواهد داشت. اما انگار آمریکا و مقامات و همچنین سازمان های حقوق بشری به استناد افرادی که از آن مزرعه گریخته و نکته ها و شکایاتی را مطرح کرده اند مبنی بر نارضایتی برخی از این افراد و در عین حال نارضایتی هایی که در آنجا هست، زمینه حضور ماموران دولت به آنجا باز خواهد شد. همه این لحظات مو به مو با پیوست مستندات روایت بازآفرینی خواهد شد و گاهی نیز آن طور که گویای اتفاقی باشد و یا معرف شخصیتی که در دل رویدادها حضوری موثر داشته است، در بازنمایی روایت تاریخی کوشیده خواهد شد. همه اینها بر مستند بودن نمایش 1978 تاکید می ورزند و اینها دلایل آشکاری است بر ماجرایی که در نوع خود مثال های دیگری را در پیش خواهد داشت و این خود نحوه شکل گیری، استقرار و در پایان بی ثباتی و سرنگونی این تشکیلات متوهم و بی پایه و اساس را رقم خواهد زد. در این نمایش، چنین فرآیندی خیلی دقیق و آگاهانه به نمایش درخواهد آمد و دیگر از حالت یک گزارش سوخته و غیر ضروری بیرون خواهد آمد و این همه دقت در بازنمایی چنین اتفاقاتی می تواند در روشنگری جوامع مختلف برای پرهیز از چنین انشعابات افراطی گرایانه و ضد بشری مورد توجه جوامع بشردوستانه و دولت های مردم مدار قرار بگیرد.
در این نمایش حضور کارگردان در مقام بازیگر و راوی در کنار دیگر بازیگران می تواند سمت و سویی نمایشی تر به کلیت ماجراها و روایت ها بدهد. این هم تکنیکی است که در تعزیه ما بسیار کارآیی دارد و کارگردان تحت عنوان معین البکاء در سمت و دادن اتفاقات، حضور بهتری در ایجاد هماهنگی بین شبیه خوانان و درواقع ارتباط یافتن بهتر با مخاطبان و مشارکت دادن آنان نقش بازی می کند که البته شاید بازیگر بودن محمد شجاعی مانع از این مهم می شود و یا اصلا به چنین امر مهمی تدبیری نشده باشد و اگر شجاعی همین معین البکاء را ادا می کرد، شاید موثرتر هم می شد حضورش و البته بازیگران هم همه توانایی شان را معطوف به قدرت بیانی برای روایت بهتر، اصل و اساس قرار داده اند و از بازی کردن نیز به نسبت دقایق کوتاهتری که در نظر گرفته شده، نیز غفلت نمی ورزند. به هر روی می خواهند بر فاصله بازیگر- نقش را تاکید کنند و اگر بشود از نقش هم بیرون نگه داشته شوند برای دقایقی که نیازی به روایتگری یا بازی در نقش نیست. علاوه بر این برخورد و بازتاب منطقی و استدلالی نیز باید در این مواجهه پررنگ تر شود که در برخی موارد می شود و در برخی نیز لحاظ شدن بازی حسی شاید مانع از تحقق آن خواهد شد. مثلا بازی آن پیرمرد کر و طاس تا حد زیادی به لحاظ حسی بودن مانع از آن منطق استدلالی برای حضور و روایتش خواهد بود. اما جوانی که نقش پیرزن معلول را بازی می کند، می تواند یک انتخاب درست باشد. چون هم این مرد بودن و جوان بودن از آن زن بودن و پیر بودن دور هست و این فاصله افتادن باعث می شود در ایجاد پیامد که جونز در یک عملیات ساختگی منشی اش را از حالت سالم به معلول درآورده و شفایش می دهد؛ این خود در آن واحد تصور دروغین بودن کار جونز را یادآوری می کند. اگر یک پیرزن این نقش را بازی می کرد به لحاظ حسی شفا یافتن اش دستکم در هاله ای از ابهام قرار می گرفت. این هوشمندی کارگردان هست که تن به یک بازی ساختگی داده و از این تصنع نفع برده است.
از سوی دیگر نیز تکنولوژی در خدمت این اجرا است که شاهد و مثال ها را هر دم که نیاز است آشکار کند. این مستندات از طریق صدا، عکس، ویدئو و تصاویر روزنامه ها در زمان اجرا پخش و در دسترس مخاطبان قرار می گیرد. اینها گویای همان تئاتر مستندی است که بدون این همه رفرنس نمی تواند دقیق بودنش را اثبات کند و به وفور بودن آنها نیز دلالت های واقعی را بر اجرا تحمیل خواهد کرد و ما متاثر از آن خواهیم شد.

واقعه جونز تاون
“معبد خلق ها The Peoples’ Temple” یک گروه مذهبی مسیحی بود که در سال ۱۹۵۵ توسط جیم جونز Jim Jones تأسیس شد. در اواسط دهه ۱۹۷۰ میلادی، این گروه دارای بیش از ۱۰ مقر در کالیفرنیا بود که مقر مرکزی آن در سان فرانسیسکو قرار داشت و البته از حمایت های سیاسی و مالی فوق العاده ای برخوردار بود.
در ۱۷ نوامبر ۱۹۷۸، لئو رایان Leo Ryan، یک نماینده کنگره آمریکا از سان فرانسیسکو، که خود در گذشته از حامیان گروه بود، به تشویق جداشدگان و خانواده ها و به دنبال تحقیق حول نقض حقوق بشر در داخل جونز تاون، در رأس یک گروه متشکل از تعدادی از خانواده های افراد گرفتار در فرقه و تعدادی از خبرنگاران، به کشور گویان سفر کرد. جیم جونز ابتدا به امید جذب این افراد از بازدید آنان استقبال نمود و آنان را به جونز تاون برد. او کسانی را برای مراقبت مأمور کرده بود تا افراد ناراضی و حلقه ضعیف در فرقه نتوانند با بازدید کنندگان ارتباط برقرار نمایند. او مطمئن بود که کنترل اوضاع را در دست دارد و این جریان را به خوبی از سر خواهد گذراند.
جونز مردم را جمع کرد و اینچنین گفت :
«اول کودکان و بعد خودتان سیانور بخورید تا با هم بمیریم»
جونز در بلندگو فریاد مى زد که مردم خود را از «لذت مرگ» محروم نکنند. قرص هاى سیانور بین مردم توزیع شد. هر که سرپیچى کرده و قصد فرار داشت توسط گارد جونز به قتل رسید. فقط ۱۰ یا ۱۲ نفر از افراد جونز زنده ماندند که فرار کرده و به جنگل پناه برده بودند. 913 نفر کشته شدند که 276 تن از این قربانیان، کودک بودند. جونز با گلوله خودکشی کرد.
این گروه بعد از واقعه ۱۸ نوامبر ۱۹۷۸ در کشور گویان Guyana در شمال آمریکای جنوبی معروف شد. در این واقعه ۹۸۱ نفر از زن و مرد و کودک طی یک پروژه خودکشی دسته جمعی، در اردوگاه این فرقه که به مزرعه جونز تاون Jones Town شناخته می شد، کشته شدند.

نتیجه گیری
با دیدن نمایش 1978 ما متفکرانه پیرامون این مضمون حستجو می کنیم و شاید این خود درنگی باشد برای تحولی بنیادین و دستکم تاثیری که ما را نسبت به چنین پدیده هایی آگاه می سازد. این واقعه ما را دچار شوک زدگی خواهد کرد که این امر اتفاقی نیست بلکه هر آن ممکن هست باز هم در گوشه ای از این دنیا نمونه های مشابه تحت فرامین مذهبی، سیاسی و اجتماعی بتوانند برای انسانهای بیچاره و مظلوم خطرآفرین باشند. و جیم جونز با دادن وعده برابری «سیاه» و «سفید» عده ای از مردم را به دنبال خود کشید. دو دلیل زیر بیشترین تاثیر را در اعتماد مردم به حرف هایش داشته است:
1 - دهه شصت و اوایل هفتاد قرن 20 اوج نژادپرستی های امریکا بود،
2- مردم از اتهامات، توهمات و عواقب جنگ ویتنام خسته بودند.
جونز در بی هویتی و سردرگمی مردم، خود را مطرح کرد و از خود هویتی ساخت و به عبارت دیگر از آب گل آلود ماهی گرفت و خود را مطرح کرد. او وعده سرزمین موعود را داد و با سخنرانی در کلیسای خودش (موسوم به معبد مردم) و همین طور در کالیفرنیا تعداد زیادی از مردم را دور خود جمع کرد و حتی در یکی از سخنرانی هایش چنین گفت : "اگر وجود خدا را در من ببینید اشکالی ندارد" و از زاویه ی دیگر می توان چنین دید که کشیش جونز ادعای خدایی می کرده است.
در این بازی، یا بازی دادن یا وضع کردن یک بازی انسان ستیزانه از مظلومیت این آدمهای بیچاره خیلی بی شرمانه سوءاستفاده شده است و در نهایت هم وقتی به دستور جونز همه ماموران دولت آمریکا از بین می روند، چاره را در مرگ خویش و البته مرگ پیروانش خواهد دید که این بازی را به کل پاک کند اما اگر روایت های مستدل از آن باقی است چون عده ای از آن مهلکه به جنگل پناه برده اند و توانسته اند علیه این قضیه موضعگیری کنند و حتی پیش از واقعه در دادگاه علیه جونز شکایت کرده اند و در کل توانسته اند وقایع و انتظارات و ایده پردازی های جیمز جونز را برایمان افشا کنند.

منابع:
آرزو عبدالهی، پیسکاتور و تئاتر مستند، وبلاگ تئاتر آرام
محمود کریمی، خودکشی 913 نفری در کنار جیم جونز، راسخون
ابراهیم خدابنده، مروری مختصر بر فرقه های مخرب کنترل ذهن (۱)،ایران اینترلینک

theater.ir/fa/101112
امیرمسعود فدائی این را خواند
hesampars، محمد رحمانی و مرجان معتمدحسینی این را دوست دارند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
دمتون گرم رفقا... درخشانید.
مریم زارعی و صدف اسمعیل پور این را خواندند
کیارش عسکری و محمد رحمانی این را دوست دارند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید

سه اجرای پایانیِ نمایشِ "1978" در تئاتر مستقل تهران

۷، ۸ و ۹ آبان

این اجرا تمدید نمی شود

Telegram.me/Bit1978

Instagram.com/bit.theater.group
چه حیف که من دیر متوجه اجراهای تا این اندازه خوب شدم و کاش حداقل تمدید می شد و میتونستم میدیدم اجراتون رو . به امید اجرای دوباره و موفقیت های بیشتر
۰۹ آبان ۱۳۹۶
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
یادداشتی برای نمایش ۱۹۷۸ به کارگردانی محمد شجاعی، اجراشده در تئاتر مستقل

"تحویل سال ۱۹۷۸ به ۱۹۷۹"

تئاتر مستند، اساساً تئاتری ... دیدن ادامه ›› سیاسی است. با استناد به اسناد واقعی، واقعیت جاری را تفسیر و نقد و تأویل می‌کند. طریق استنادش استنتاجی است و طریق تفسیرش تطبیقی همینی که در نمایش «۱۹۷۸» محمد شجاعی رخ می‌دهد. یک تئاتر مستند تمام‌عیار با همه‌ی مؤلفه‌های سیاسی، تفسیری و تأویلی‌اش با استناد به اسناد، ابتدا شرایط شکل‌گیری یک رهبر کاریزماتیک فرقه‌ای مکتبی برایمان روایت می‌شود و بعد، بنا بر واکنش اطرافیان و پیروان، شمایل دیکتاتور را می‌سازد.

شاید باید از ضرورت وجودی این دست تئاتر در امروز انسان و جهان چیزی گفت. عصر، عصر انفجار اطلاعات نیست؛ عصر فروپاشی اطلاعات و پاشیدگی داده‌ها در همه‌ی حوزه‌هاست. آگاهی، منشأش را گم‌کرده و ارجاع‌ "یقین" به اطلاعات است که بنابر "فریب" و "شباهت" شکل‌گرفته است. در این عصر، هنر و خبر و اندیشه و علم و دین در اختیار همین سازوکار فریب و شباهت بساط "ایقان" خود را پهن می‌کنند. هر هنرمند و خبرنگار و اندیشمند و عالم و دین‌داری که می‌خواهد یقینش خارج از این سازوکار به‌دست بیاید باید بتواند شکافی در این سازوکار به وجود بیاورد. یقین را به تعویق بیندازد. هر گزاره و داده را معلق کند. جز آنکه به محک سند [و یا شهود قلبی که در دایره‌ی یادداشت ما نیست] بنیاد باورش را پی‌ریزی کند.
سند، بی تفسیر و تشخیص تناسب با وقایع، بی‌اعتبار معنی است. خوانش اسناد، تنها زمانی به معنا می‌رسد که نسبت اسناد به هم در مختصات واقعیت کلی و هم تفسیر عناصر سند محقق شود. و این‌ها همه در نمایش «۱۹۷۸» محقق می‌شود.
هنرمند، شکافی که در اطلاعات می‌دهد با شکاف دیگر رسته‌ها این تفاوت را دارد که وجه استتیکی (زیبایی شناسانه) روایتش از اسناد، فرصت تأویلی دگربار و دگربار به جریان استنتاجی‌اش می‌دهد. یعنی بعد از گزارش صادق اسناد و هم تفسیر استنتاجی سلسله سندها، به تأویل آنها دست می‌زند.
مثال ساده و دم‌دستی‌اش در نمایش «۱۹۷۸» چرخیدن عینک جیم جونز میان بازیگران مختلف است که به یکی تأویل، مستعد بودن همگان برای تبدیل‌شدن به دیکتاتوری در این ابعاد را می‌رساند. و یا کودکی جیم را وقتی دختری از بین بازیگران بازی می‌کند به یک‌باره قید جنسیت در روایت این بزرگ‌ترین خودکشی دسته‌جمعی و هم‌داستان شکل‌گیری دیکتاتور در ذهن ما زده می‌شود.
یا وقتی عینک (که دیگر نماینده‌ی وجود جیم جونز است) همزمان در چشم دو تن از بازیگران با دو اندام کاملاً متفاوت گذاشته می‌شود یعنی اثر نقطه‌گذاری‌اش بر «جیم جونز شدن/ بودن» است نه شخص جیم جونز.
صحنه‌ای درخشان را از نو بخوانیم: صحنه‌ای در این نمایش هست که دو جیم جونز در دو طرف صحنه، قرار است زنی پیر را شفا دهند. زن، فلج است و بر ویلچیر نزدِ جیم آورده می‌شود. ویلچیر، یکی از شش جعبه‌ای است که درصحنه می‌بینیم. ساختار این جعبه‌ها از چمدان سفری برداشت‌شده؛ دسته‌ای دارد که بیرون کشیده می‌شود و بر چهارچرخ سر می‌خورد. این جعبه‌ها به فراخور مورد، تبدیل به چیزی می‌شود. در این صحنه ویلچیر شده است [این ساده‌سازی کارکردگرا (functional minimalism) خود بستر مناسبی است برای تأویل‌های متفاوت]. نقش پیرزن را پسری بازی می‌کند که ازقضا، جوان‌ترین بازیگر مرد این نمایش است. صحنه در احساسی‌ترین و کامل‌ترین نوعش روایت می‌شود. تردیدها و رنج‌های یک افلیج در معرض شفا را در مسیر بین دو جیمِ عینک به چشم تماشا می‌کنیم و بعد در نمایشی اعجاب‌آور، شفای او را می‌بینیم. بسته‌ی تصویری استنادی، برای یقین آوری آماده است. ما به همراه پیرزن (پسر جوان) و پیروان دیگر، به جیم جونز (هر دو) ایمان می‌آوریم. ولی درصحنه‌ی بعد، همین بازیگری که نقش پیرزن را به نمایش گذاشت رو به ما در قامت یکی از پیروان، می‌گوید که بعدها فهمیدیم این پیرزن منشی جیم بوده و اصلاً فلج نبوده و همه‌ی داستان شفا دروغ بوده است.
اینجاست که ما روبروی خودمان قرار می‌گیریم. سازوکار فریب و شباهت، تمام قامت روبروی ما قرار می‌گیرد. استفاده‌ی کامل و رنج‌آور از دستاوردهای ایمانی و تولید یقینی که به کار هر دیکتاتور و رهبر مکتبی می‌آید و همه‌ی بنا و بنیادی که به‌دقت و ظرافت در این صحنه‌ی تماشایی شفا ساخته می‌شود به عبارتی کوتاه فرومی‌ریزد.
اگر «۱۹۷۸» توانسته باشد همین یک کار را به نحو احسن انجام داده باشد؛ کار سترگش به سرانجام رسیده است.
جدا از روایت اثر، مسئله‌ی اصلی دیگر، «طرز روایت» است. محمد شجاعی برای روایت این اسناد و استنتاج و ایجاد بستری برای تأویل، از ساده گرایی کارکردگرای رادیکال استفاده کرده است. همه‌ی عناصر در اختصار و دقت و ظرافت انتخاب‌شده‌اند؛ چه صحنه، چه نور، چه تصویر، چه موسیقی و چه جنس بازی بازیگران.
نکته‌ی مورداشاره‌ام در این نمایش، بازی بازیگران است که دیریاب به نظر می‌آید. ترتیبی در برون‌ریزی بازیگران وجود دارد که نمی‌دانم آگاهانه بوده یا ناخواسته در اثر و جریانات تمرین به وجود آمده است. اولین بازیگری که بر صحنه می‌بینیم خودِ شجاعی‌ست به‌عنوان اولین جیم جونز. از شش بازیگر روی صحنه، سه بازیگر عمدتاً جیم جونز می‌شوند. و ترتیب برون‌ریزی در این سه نفر از شجاعی به مهدی گدازگر و بعد به مطهره ابراهیمیان از کم به زیادتر است. ولی جنس بازی هر سه به هم نزدیک و تااندازه‌ای به طریق «سنگ شدن چهره» در احوال مختلف بیرون می‌ریزد ولی مطهره که سومین (و از طرفی کودکی جیم است) بیشترین برون‌ریزی عاطفی- هیجانی را در این سه نفر داراست.
در سه نفر بعدی، که بیشتر، پیروان و فرار کنندگان را روایت می‌کنند؛
شکل برون‌ریزی کاملاً متفاوت است. بروزاتی چون افسردگی، خشم، شادی و هیجان در این سه نفر به بالاترین حد خود می‌رسد. و ترتیب این برون‌ریزی هم از روجا رنجبر به علی محمودی و درنهایت به میثم مجاوری است.
امّا هر شش بازیگر، اگرچه اندازه‌ی برون‌ریزی‌شان به فراخور طرز روایت، متفاوت است؛ جنس بازی‌شان را در خدمت مینی‌مالیسمِ فانکشنال کار قرار داده‌اند. و در اینجاست که درخشان بودن میثم مجاوری بیشتر به چشم می‌آید. زیرا هم باید بالاترین حد از برون‌ریزی را ارائه دهد و هم باید متر و معیار کار را در دقیق‌ترین جاها رعایت کند.
نمایش «۱۹۷۸» با گریزی که مستقیماً به تاریخ ایران دارد، علاوه بر روایت بزرگ‌ترین خودکشی جمعی تاریخ معاصر، توانسته به تطبیق تاریخی و قیاس استنتاجی، ما را به سازوکار فرقه‌ای و دیکتاتورانه در ایران و جهان برساند. (نزدیک‌ترین تصویر، تصویر سازمان مجاهدین خلق است ولی این دم دست‌ترین تأویل از این نمایش می‌تواند باشد)

تئاتر مستقل در رپرتوار متفاوتی که در تماشاخانه‌اش ترتیب داده؛ این فرصت را برای ما به وجود آورده است تا در کنار جریان مسلط تجاری تئاتر، این دست نمایش‌ها که حقیقت تئاتر را در دنیای امروز یادآور می‌شوند را تماشا کنیم.

سعید پرسا (نویسنده - کارگردان)
امیرمسعود فدائی، Captain، سپهر و شبگیر این را دوست دارند
چه نقد جالبی.
۰۸ آبان ۱۳۹۶
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
گفت و گوی "محمد شجاعی"، کارگردان نمایش "1978" با با خبرگزاری آنا:

محمد شجاعی در گفت‌وگو با خبرنگار فرهنگی آنا درباره روند تولید نمایش «1978» با موضوع خودکشی جمعی گفت: «چند سال پیش در حین تحقیق بر روی موضوعی برای نگارش یک فیلمنامه که به خودکشی انسان می پرداخت، با ماجرای جیم جونز و فرقه ی معبد مردم مواجه شدم. ماجرائی تاریخی که به تصمیم حدود هزار انسان برای پایان دادن به زندگی‌شان منجر شده بود. به همین روی دستمایه قرار دادن این سوژه برای تولید یک اثر نمایشی برایم قوت گرفت.»
وی ادامه داد: زمانی که به همراه همکار پژوهشگرم "محمد جواد قاسمی" تصمیم به کار بر روی این موضوع گرفتیم، پی بردیم که منابع اطلاعاتی چندانی به زبان فارسی وجود ندارد و بایستی جهت جستجویمان را به سمت منابع غیر فارسی بگردانیم. در حین جستجو در منابع انگلیسی زبان، با حجم انبوهی از اطلاعات مکتوب و غیر مکتوب مواجه شدیم که ترجمه و ویرایش آنها انرژی و زمان دو ساله ای را صرف خود کرد و پس از این مرحله بود که نگارش نمایشنامه آغاز و خط داستانی که علاقه مند به روایت آن بودم شکل گرفت.
شجاعی عنوان کرد: «اینکه چرا در ایران این اتفاق مهجور مانده و در حوزه های مختلف فکری و اجرائی، اعتنائی به این موضوع با این درجه از اهمیت نشده، جای بررسی ریشه ای دارد. اتفاقی که به نوعی همه ی تاریخ ایمانی بشر را در خود نهفته دارد، تاریخ انسان هائی که به امید آینده ی روشن و دنیایی خالی از ... دیدن ادامه ›› نابرابری، ناخواسته پا به معرکه ای می گذارند که ظلمت، وجه دیگر آن است.»
کارگردان نمایش «1978» در اشاره به یکی از نکات جالب این واقعه تاریخی گفت: «اگرچه از این واقعه بنام خودکشی دسته جمعی یاد می کنند، اما همچنان بسیاری از بازماندگان آن واقعه نمی‌توانند به صراحت از لفظ خودکشی در مورد آنچه که در آن روز رخ داده استفاده کنند، چراکه مرگ آن افراد به اشکال مختلف اتفاق افتاده و فرضیه ی خودکشی را با شک رو به رو می کند، که این خود نشان از ابعاد پیچیده و مبهم این واقعه دارد که تا به امروز هم به قوت خود باقیست.»
شجاعی با تاکید بر اینکه نمی‌خواسته با اجرای این اثر نقش مورخ را ایفا کند تصریح کرد: مرز واقعیت و حقیقت در این اجرا بسیار باریک است. مخاطب تصور می کند با یک تئاتر مستند صرف مواجهه است، اما این شروع یک بازی است که اثر با مخاطبش انجام می دهد و به راحتی نمی توان از آن گریخت. بازی که در آن لحظه به لحظه ماجراها و آدمهای این اجرا در ذهن مخاطب می لغزند و جای خود را به ایده های تازه می دهند و کم کم او را در مسیری قرار می دهند که شخصیت های داستان در آن گرفتار آمده اند. گردشی در زمان و مکان و رویدادها و آدمها رخ می دهد که مخاطب پیگیر را در خود فرو می برد. این نگاهی است که من به این نوع از مفاهیم دارم؛ مفاهیمی ازلی ابدی که معتقدم غریزه تاریخ هیچگاه از تکرار آنها دست نمی کشد. در این اجرا تلاش داشتم تا از مدار زیبائی شناسی مورد علاقه ام خارج نشوم، به همین دلیل مدعی وفاداری به اصل اتفاق نیستم و روایت این کار را براساس علاقه مندی هایم به نمایش، فیلم، موسیقی و هنرهای تجسمی شکل داده ام.»
وی ضمن بیان اینکه کار هنری، توقع زبان مخصوص به خود را به همراه می آورد ادامه داد: «ساختار روایت نمایشنامه و مدل اجرای این اثر متفاوت از اصل رویداد است. بسیاری از رویدادهای آن اتفاق از مجراهای ذهنی من گذشته است و تنها کالبدی از آن رویدادهای واقعی باقی مانده است. روایت داستان، شکل اجرا، ریتم وقایع، شخصیت‌پردازی، استفاده از جلوه های صوتی و تصویری، براساس علائق من، اما مبتنی بر چارچوب اصلی آن وقایع شکل گرفته است.»
وی تشریح کرد: «در نمایش «1978» با حذف حواشی غیر ضروری در داستان و همینطور عناصر اجرا، امکاناتی در اختیار مخاطب قرار می‌دهم که آنچه می پسندد را بر صحنه جای گذاری کند، اما در ذهن و تخیل خود. در نمایشنامه و شکل اجرا تنها به اندازه ی مشخصی که زمینه را برای ورود ذهنی مخاطب فراهم کند پیش می رویم و باقی را به خودش وا گذاشته و او را با تخیلاتش تنها می‌گذاریم.»
وی در خصوص طراحی‌های این نمایش نیز گفت: «طراحی ها، هم به فضای آن دوره ی تاریخی نزدیک است و هم نیست، چراکه داستان در زمان حال روایت می شود و گهگاه در زمان سفر می کنیم، بنابراین بنا نداشتیم تمام واقعیت را روی صحنه نشان دهیم چرا که به ایده ی ما کمکی نمی کرد. تنها اتمسفری از آن دوره در کار وجود دارد که ما را به فضای مورد نظر می‌رساند. در تمام طراحی‌ها تلاش کردیم به روح واقعه نزدیک شویم تا عینیت اتفاقات.»
شجاعی در خصوص اجرا در تئاتر مستقل تهران به نمایش‌هایی اشاره کرد که به قصد برقراری ارتباط با تماشاگر روی صحنه می‌رود. وی سپس افزود: «همیشه بعد از حضور در مجموعه ی تئاتر مستقل این حس به من دست می داد که آثار این سالن با حساسیت و وسواس بسیار انتخاب شده و شأن مخاطب در نظر گرفته می شود، به همین دلیل و بنابر ویژگی های نمایش "1978"، علاقه مند بودم تا نمایشم در چنین محیطی به روی صحنه رود. با مطرح شدن پیشنهاد اجرا از سوی ما، دوستان مجموعه ی تئاتر مستقل با ایده ی رپرتوار "عصر تجربه" به استقبال ما و چند گروه نمایشی دیگر آمدند تا فرصتی فراهم شود برای مواجهه و آشنائی بیشتر مخاطبان این سالن با تولیدات و ایده های اجرائی این گروه های با تجربه اما کمتر شناخته شده.»
وی وجه تشابه میان آثاری که در قالب این رپرتوار اجرا می‌شود را رویکردهای تجربی، و دغدغه مندی نسبت به بررسی شیوه های تازه ی اجرا برای رویاروئی مخاطب با جریان اصلی تئاتر معرفی کرد و نسبت به استقبال نمایش در دور دوم اجرا ابراز رضایت کرد.
نمایش«1978» 23 تا 28 مهر ماه و 7 تا 9 آبان ماه، رأس ساعت 16:30 در تئاتر مستقل تهران روی صحنه می‌رود.

www.ana.ir/news/294882
امیرمسعود فدائی و امیر این را خواندند
سپهر، Captain، شکوه حدادی و مرجان معتمدحسینی این را دوست دارند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
دعوت به تماشا
اهالی اندیشه و فرهنگ را به دلایل ذیل دعوت می کنم به تماشای 1978:
اثری با پشتوانه پژوهشی ژرف که در نگاه اول فرایندی علمی - تحقیقی، فراتر از یک خلقِ صرفا هنریست.

موضوع و سوژه مورد نظر، هر فرد حقیقت جو را مشتاق به دریافت گوشه هایی از حقایق زندگی می نماید.

تحلیل روانشناسانه و جامعه شناسانه از یک رخداد اجتماعی معاصر، که می تواند بستری مهیا برای پژوهش های علوم انسانی باشد.

انتخاب فرم و زبان فوق العاده هماهنگ با محتوا و معنای اثر.

به چالش کشیدن تکنیک های پیشرو تئاتر و همآغوشی آن با هنرهای تجسمی و تصویری ... دیدن ادامه ›› و...

پیشنهادهای خلاقانه در فرم بازیگری، کارگردانی و درام نویسی که می تواند راهگشای هنر پویا از خطر "گهنگی و تکرار یا نوآوری ریاکارانه" باشد.

نمایش ِ"سکوت" و حجم بخشی به آنچه که منجر به یک موسیقی تصویری و اثرگذار می شود.

مدیریت کارگردان و وسواس هنرمندانه در چینش مینیاتوری عناصر متعدد صوتی و تصویری در یک رخداد زنده ی نمایشی که تئاتری خلق کرده:
مرتب، دقیق و مهندسی شده، دلنشین و اثر گذار

* مهدی قاسمیان ( نویسنده - کارگردان – بازیگر)

instagram.com/bit.theater.group
telegram.me/Bit1978
شکوه حدادی، دل آرا وفادار و Captain این را خواندند
مرجان معتمدحسینی این را دوست دارد
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
بازتاب نظر مخاطبین نمایش "1978" بر اجرای گذشته این نمایش در شهر بابل:

امشب شاهکار ۱۹۷۸ به نویسندگی و کارگردانی محمد شجاعی را دیدم.
اوج خلاقیت
اوج ظرافت
اوج دقت
تمام رفتارها درست...
تمام بازی ها فوق العاده جذاب و بی نقص!
تا حالا از تئاتری اینقدر خوشم نیومده بود، دو ساعت تمام میخکوب...!
اصلا نفهمیدم زمان چجوری گذشت،
گم ... دیدن ادامه ›› شده بودم،
هنوزم گمم...
روحم مونده در سال ۱۹۷۸!
توی اون فاجعه! یا شاید به جای فاجعه بگم جشن مرگ!...
بعد از دیدن این نمایش
بغضمو قورت دادم و به خودم افتخار کردم که در این شهر هستم و افتخار دیدن این کار فرخنده را داشتم.
خیلی هیجان زده شدم و به شدت ذهنم درگیر شده،
درگیر تک تک کلمات...
تک تک لحظات...
با تمام وجودم حس کردم این تئاترو، و این برای من خیلی ارزشمنده،
هر چی بگم کم گفتم...
عزیزانم
ما وظیفه داریم حمایت کنیم به عنوان یک انسان، چه هنرمند، چه غیر هنرمند،
گرچه بر این باورم که همه ما انسان ها هنرمند هستیم.
خواهش می کنم دیدن این تئاترو از دست ندید...
خواهش می کنم.

* دُرسا بی آزاری ( عکاس – بازیگر )
مهرداد این را خواند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
بازتاب نظر مخاطبین نمایش "1978" بر اجرای گذشته این نمایش در شهر بابل:

بین اهل تئاتر مازندران، آنهایی که باهاشان دم خورم و نزدیک، همه اذعان دارند محمد شجاعی کارهاش رتوش حسابی دارد و زیبایی شناسی اش حرف ندارد.
امشب 1978 او را در سالن مالوف ارشاد بابل دیدم... بهش گفتم اسم گروهت به ساختار کارهات می آید. "بیت"، حکم سلول را دارد در اندام درام. هر چقدر بیشتر بیت را وابکاوی و بشناسی و جای درستش را پیدا کنی و... درام ارگانیک تر و پویاتر بروز می کند.
محمد شجاعی با 1978 نشان داد ساختمان درام را می تواند جراحی کند و هر واقعه ای را وادارد که جلوه کند و خودنمایی...
اینجا نیتم نیست که بگویم محمد چه کرد و یا نقد و بحث کنم در فرم و ساختار، که زمانی بسیط و مغتنم لازم دارم برای آن... بلکه فقط می خواهم بگویم محمد سرافراز و پیروز از آزمونی که برای خودش تدارک دیده، بیرون آمده و بازیگران هم سنگ تمام گذاشته اند.
دستمریزاد

* رامین امیر صالحی ( نویسنده و کارگردان )
علیرضا آذری راد و مهرداد این را خواندند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
محمد شجاعی در گفتگو با مهر: خودکشی اعضای فرقه «معبد مردم» در «۱۹۷۸»/ اتفاقی که در محاق ماند
http://yon.ir/Q4pW2
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
هنر آنلایـن: روایت محمد شجاعی از ماجرای تراژیک اعضای فرقه معبد مردم / اجرای نمایش "1978" در قالب رپرتوار "عصر تجربه" تئاتر مستقل
yon.ir/EeNlX
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
نمایش "1978" را حتمن ببینید.
۱. این روزها آثاری که دیدن و ندیدنشان، فرقی به حال هیچ کس نمی کند، الا خود گروه که ناز چند تن از سلبریتی ها را کشیده اند تا شاید زرق و برقی به آثار بی کیفیتشان بدهند تا شاید، تکرار می کنم شاید پولی به جیبشان بزنند و نامی فراهم کنند برای خودشان، داغ است، اگر به دنبال تماشای تئاتر هستید، این نمایش را از دست ندهید.
۲. آنهایی که مرا از نزدیک می شناسند، می دانند که کم پیش می آید که به کاری بگویم خوب. ولی حالا می گویم به دیدن این نمایش عالی بروید.
۳. معمولن وقتی از تئاتر ایران حرف زده می شود، منظور همان تئاتر تهران است. ایران تنها تهران نیست. بروید تا با چشمانتان ببینید وقتی که شما زمانتان را صرف زرق و برق دادن به آثارتان با نامهایی که هیچ ربطی به تئاتر ندارند می کنید، گروه هایی هستند که سالها روی یک اثر وقت می گذارند جهت بالا بردن کیفیت اثر.
۴. این نمایش از لحاظ فنی و تئوری چیزهایی دارد که اینجا مجال گفتنش نیست. تنها به این اشاره می کنم که برای کسانی که تشنه آموختن اند، این نمایش درس ها دارد. به طوری که تفاوت زیادی است بین کسانی که این نمایش را دیده اند و کسانی که این نمایش را ... دیدن ادامه ›› ندیده اند.
۵. به دوستانی که علاقه مند به تئاتر مستند هستند دیدن این نمایش بیشتر توصیه می شود.
۶. بارها و بارها شده که فعالان تئاتر از شهرستانهای مختلف برای تماشای تئاتر به تهران آمده اند. اگر هر دیدی یک بازدید داشته باشد، فعالان تئاتر تهران این بازدید را پس نداده اند. حال که محمد شجاعی به همراه بازیگران درجه یک اش به شما افتخار داده و راه را برایتان کوتاه کرده اند، این فرصت را غنیمت شمارید و تماشای این اثر را از دست ندهید.
۷ ...
۸ ...
۹ ...
.
.
.

* مهدی سقا (بازیگر - کارگردان)
زهره مقدم، mahditm و Captain این را خواندند
حمید نخعی، علی حیدری، مصطفی هومن و مرجان معتمدحسینی این را دوست دارند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
بازتاب نظر مخاطبین نمایش "1978" بر اجرای گذشته این نمایش در شهر بابل:

در سفری که به شمال ایران داشتم به دعوتِ یکی از دوستانِ عزیزم محمد شجاعی، که پیش از این در تمریناتِ نمایشِ "رومی" افتخار همکاری با ایشان را داشتم، من و گروه نمایشِ "فهرست" را به دیدن اثرش با نام "1978" دعوت می کند؛
اثری در ارتباط با یکی از تاثیرگذارترین و خاص ترین چهره های قرن بیستم؛ "جیم جونز"، که با کاریزما و سخن وری و دانش سیاسی خود موفق می شود عده ی زیادی از مردم آمریکا را به تبعیت از خود وادارد و با آنها استقلال و آزادی را تجربه کند، که به نوعی در مخالفت با دولتمردان و سیاسیون آمریکای وقت است.
او پیروانش را به جنگل های دورافتاده می برد تا مستقل از سیاست های شهروندیِ دولت آمریکا؛ آزادی آرمانی را به آدمها هدیه بدهد...
امری که با خودکشی دسته جمعیِ انسان های بی گناه و راهبر آنها جیم جونز، به یکی از تراژیک ترین وقایع قرن بیستم در سال ١٩٧٨ منجر می شود.

محمد شجاعی با نگاهی مستند گونه، بی هیچ قضاوتی سعی در روایتِ اصلی و گزارش گونه ی ماجرا دارد؛
او با نگاهی مینیمال در کارگردانی و طراحیِ ... دیدن ادامه ›› حرکت بازیگران و همچنین در آهنگسازی و طراحی افکت موفق می شود؛ به نمایشی مدرن و تازه از این رویداد بی بدیل دست یابد که با بازی های طبیعی و رئالسیتیِ بازیگران، نمایش ِ فواصلِ مربوط به اجرای نمایش تا حدود زیادی از بین می رود... و با بهره گیری از تصاویر، عکس ها و صداهای مستندِ شخص جیم جونز و اطرافیانش، برای رسیدن به روایتی مستند و بی طرفانه، با هوشمندی هرچه تمام نمایشی کم نظیر را در یکی از شهرستان های ایران به روی صحنه می برد که بی شک از لحاظ کیفیت به بسیاری از نمایش های استاندارد و حرفه ای این روزهای پایتخت؛ تنه می زند.
به امید اجرای عمومی این نمایش در تهران و حمایت هر چه بیشتر از تئاترهای شهرستان که گروه های فوق العاده ای در شهرهای مختلف ایران در آنجا با وجود مصائب و مشکلات فراوان؛ ایثارگرانه و وفادارنه مشغول به کار طاقت فرسای هنر مقدس تئاترند.

* رضا ثروتی ( نویسنده - کارگردان – شاعر )
نیلوفر ثانی و هاشمی این را خواندند
farhad riazi این را دوست دارد
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
بازتاب نظر مخاطبین نمایش "1978" بر اجرای گذشته این نمایش در شهر بابل:

1200
1600

1978
چرا نام یک تاتر می تواند یک عدد باشد؟ یک تاریخ، یک سال؟!
آیا اشاره طعنه آمیز به تاریخ است؟ یا تلنگری به زمانه ی ما؟
چرا یک کارگردان جوان و تحصیلکرده تاتر، به جای سِری کاری تاتر (که آفت ملی شده) ... دیدن ادامه ›› و به جای نبش قبر درام های خاک گرفته ی فرنگی و وطنی و در عوض جای گرفتن در رینگ مسابقه و رقابت تاتری .... درام مستند می نویسد و به صحنه می برد؟
محمد شجاعی هنرمندیست که به تفکر، زیبا شناسی، تجربه و مهمتر؛ ادراک مخاطب احترام می گذارد. اثر او و گروهش محتوا را بهانه ی تکنیک ضعیف، و فرم و تکنیک را بهانه ای برای بی نزاکتی معنا و زبان قرار نمی دهد. می توانی با اطمینان و توجه نمایش ببینی و از ژانگولر بازی و مسخره بازی و حضور بعضی چهره های کم استعداد سینمایی و ....... در امان باشی!
به تماشاگران پایتخت تبریک می گویم و امیدوارم میزبان خوبی برای محمد شجاعی و همه ی هنرمندان اصیل و کوشا باشند!

* مهدی قاسمیان (نویسنده، کارگردان، بازیگر)
ن. شک، فریبرز مقدم، Negar Amini و علی حیدری این را دوست دارند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
بازتاب نظر مخاطبین نمایش "1978" بر اجرای گذشته این نمایش در شهر بابل:

شوکه می شوید وقتی می بینید رویدادی متعلق به سال ۱۹۷۸ اینچنین از نظر شدت و حدت به اکنونتان نزدیک است. یک ترس، یک راز، یک انزجار تاریخی، مثل پیراهن به شما چسبیده.

۱۹۷۸ هاراگیری یک نسل است که خوب روایت می شود. رویدادی ماضی، که دیدن و شنیدن چندباره اش، کسالت بار نیست. گرچه موقر و آرام، درام را پیش می برد و آن هیجان مرگ دسته جمعی، در اتمسفری ساکن و سرد پیش می رود. انگار کارگردان، این مرگ را سردتر از هر مرگی دیگر دیده و نخواسته هیجانی ساده انگارانه را بر آن ... دیدن ادامه ›› تزریق کند.

۱۹۷۸ به زودی در تهران به صحنه می رود، اجرایی که مدتی پیش دیدمش و در گفتگویی با کارگردان آن، محمد شجاعی، فهمیدم، حتی با چند نهاد و انجمن امریکایی نیز، برای پژوهش، همکاری داشته و بعدها فهمیدم پروسه مطالعاتی این اجرا، دو سال به طول انجامیده. اتفاقی که حتی گاهاً برای صحت یک رویداد، در کشور خودمان نمی افتد.

این اجرا را از دست ندهید.

* رحیم ناظریـان (نمایشنامه نویس و منتقد)
فریبرز مقدم و Negar Amini این را دوست دارند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
بازتاب نظر مخاطبین نمایش "1978" بر اجرای گذشته این نمایش در شهر بابل:

بخش عظیمی از هنر مدرن در کشورهای در حال توسعه بالاخص ایران، منحصر به درد های شخصی هنرمندان است. در این میان هنرمندان مشاهده گر، تحلیل گر و پویا از پوسته ی نا امیدی های گروهی، یأس فلسفی و تنهایی تاریخی گذشته و ترس اسطوره ای عمیقی آنها را فرا می گیرد. این ترس زئوسی از زمین خوردن، آنها را به مطالعه و تأمل وامی دارد و همین واکاوی مقدمه ی ورود به اثری نظیر 1978می باشد.
دیشب در سالن نمایش هنر و تجربه ی بابل با یک مقاله تصویری مواجه شدم، مسلماً ریزه کاری های هنری نور و صدا و شیرین کاری هایی از نوع محمد شجاعی و طراحی لباس ذهنم را قلقلک داد و البته کشیده های پی در پیِ کارگردانی، مرا روی صندلی ام جلو و عقب می برد و همدرد علی محمودی شدم، اما مسئله ای که باعث شده تا ساعت ٤ بامداد بیدار بمانم همان ترس اسطوره ای است که این مقاله ی تصویری به آن پرداخته است.
از این رو این اثر را یک مقاله تصویری می نامم که جستجوگری و پژوهش محقق در تمامی دیالوگ ها خود نمایی می کند. این مقاله یک پدیده اومانیستی در مخالفت به گمراهی رهبرانی است که مدعی حقیقت هستند. البته خود این کشمکش قدمتی به طول زمان و عرض جغرافیایی تمامی مذاهب و مکاتب موجود دارد. شخصاً دوست دارم به این مقاله ی هنری از زاویه های مرسوم تئاتری نگاه نکنم و بنا به نوع تخصص و رشته ام ( زبان شناسی کاربردی) دوست تر دارم که این پدیده را از منظر تحلیل ... دیدن ادامه ›› گفتمان با سه پارامتر عمیق عرفان شخصی، محیط و تاریخ بررسی کنم. بدیهی است در عصری که تعداد کارهای خوب، کمتر از انگشتان یک دست است خلاصه نویسی فقط از ارزش و شأن کاری دوست هنرمندِ ما (محمد شجاعی) می کاهد. بنابراین ترجیح می دهم در مقدمه باقی بمانم و وارد فصول مختلف این مقاله نشوم.
با همه ی این تفاسیر، گله ی ما از مخاطبین بابلی و خالی بودن سالن های نمایش همچنان پا برجاست. حتی این سونامی هنری هم نتوانست بغض سالخورده ی مخاطبین بابلی را بشکند و آن ها را وارد سالن کند. به نظر می رسد مردم ما همچنان منتظر جُنگ های ماه آینده هستند.
محمد عزیز! قدر زر، زرگر شناسد، قدر گوهر، گوهری...

* احمد رجب پور ( بازیگر - شاعر – مترجم )
شبگیر این را دوست دارد
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
بازتاب نظر مخاطبین نمایش "1978" بر اجرای گذشته این نمایش در شهر بابل:

این حکایت غریب چه آشناست...

یکشنبه ۵ دی ۹۵، به همراه بخشی از اعضای شبکه سازمان های مردم نهادِ بابل به دیدن نمایش 1978 رفتیم. حضور دوستان جامعه کوه نوردی پررنگ است. نمایش با ۲۵ دقیقه تأخیر آغاز می شود. دوستان خبر داده اند زمانِ نمایش نزدیک به دو ساعت است. با حسی از تردید و امید به تماشا می نشینم. همین که ده ها نفر را به راه بیندازی و به دیدن تئاتر بیایی، این بار مسوولیت، بر گرده ات سنگینی می کند و هزار اگر و مگر به راه می افتد...
هرچه از زمانِ نمایش می گذرد، تردید رخت بر می بندد و امید در می گشاید.
بانو دکتر نیکزاد گفته بودند، گفتار متن و دیالوگ بسیار دارد، اما پیش بینی این همه متن گفتاری سخت بود.
یادداشت سر دستی ام چنین است:
۱. ... دیدن ادامه ›› بازیگران حسِ غریبِ جونز و یارانش را خوب انتقال دادند. گاهی احساس می شد خود جونز و روح او در سالن حضور دارد. بازی ها یکدست و روان و پذیرفتنی بود.
۲. با آنکه بیشترِ زمان نمایش به گفتار گذشت، اما خسته کننده نبود. شاید می شد اندکی از گفتگوها کاست، اما به باورم کشدار بودن آن با دنیای تمام نشدنیِ یک زندانیِ باورهای ذهنیِ ایدئولوژیک همخوانی دارد.
۳. بهره وری از مونیتورِ پخش تصویر و افکتِ صدا و موسیقی هوشمندانه بود.
۴. بهره وری از ایهام و ابهام در هنر، نوعی همذات پنداری در مخاطب ایجاد می کند. این تنها روایت جیم جونز و پیروان او نیست؛ روایت همه کسانی است که باورهای خود را می پرستند و اسیر جزم ها و باورهای دُگم خود می شوند. اسیر حصارهای ذهنیِ عنکبوتیِ خویش. آرمان هایی انسانی که به سراب گولاک و ... منجر شده اند.
۵. روایت تلخ است، خودکشی دسته جمعی در ربع پایانی قرن بیستم. قرنی که با دو جنگ ویرانگر که خودکشیِ دسته جمعیِ بشری بود؛ قرن دردمندی و رهاییِ ویتنام و... اما نمایش فاصله ای منطقی با روایت می گیرد. نه یکسره زشت می شماردش و نه تقدیس اش می کند. با نگاهی منصفانه روایت می کند و نتیجه گیری را به بیننده می سپارد. روایت رویدادی تلخ است، اما تلخی را ستایش نمی کند. راه پیش رو می نهد و می گوید چنین راهی چنین نتیجه ای دارد.
۶. با آنکه نمایش بر بستر رویداد، پایانی تراژیک دارد، اما من امیدوار از سالن بیرون می روم. نمایش چون داروی تلخی است که با خود امید شفا می آورد.
۷. با دیدن اشک شوق پایان نمایش دوست هنرمند گرامی ام محمد شجاعی، من نیز شادمان به خانه رفتم.
به محمد شجاعی، دوستان دست اندرکار نمایش، بازیگران و یاریگران صمیمانه شادباش می گویم. کاری فراتر از شهرستان بود. دست مریزاد

* محمد موسوی ( کنشگر فرهنگی و عضو انجمن دوستداران حافظ - دفتر بابل )
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
بازتاب نظر مخاطبین نمایش "1978" بر اجرای گذشته این نمایش در شهر بابل:

چند بار در زندگی پیش می آید تا اثری، چنان به ذهن انسان رسوخ کند، و حتی در خواب هم رهایش نکند؟
سخت پیش آمده که با فیلم یا کتابی در خواب روبرو شوم...
بزرگترین خودکشی جمعی تاریخ معاصر از آن دست کارها بود.

۱۹۷۸؛ ترکیبِ شیرین و عجیب و تلخ و مستند و نمایش...

زیبائیِ هنری مثل تئاتر به میرائی آن است و جاودانگی آن تنها به دست بینندگان آن ممکن خواهد بود... که ببینند و با فکر کردن به آن، زنده نگاهش دارند.

* دایا خامسی ( بازیگر )
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
بازتاب نظر مخاطبین نمایش "1978" بر اجرای گذشته این نمایش در شهر بابل:

۱۹۷۸، یک نمایش عاشقانه است...
عشق به زندگی، عشق به ارزش های انسانی، عشق به اندیشیدن، عشق به مسئولیتِ بودن و چگونه بودن...

۱۹۷۸ نمایشی فاخر، با رعایت اصول زیبائی شناسانه در یک اجرا، و نگاهی نو و خلاقانه به موضوعی که دغدغه همیشه بشری است.

محمد شجاعی نمایشی ساخته که ارزش چند بار دیدن را دارد.

خوشحالم فرصت دیدن این اثر ماندگار را از دست ندادم.

سپاس از محمد شجاعی، بازیگران خوب و همراهان عاشقش.

* عباس ابوالحسنی ( مدرّس تئاتر - کارگردان - بازیگر )
علی حیدری این را دوست دارد
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید