خیلی فیلم خوبی بود و همونطور که اکثرا میدونن فرهادی قبل ازینکه کارگردان خوبی باشه فیلمنامه نویس فوق العاده ایه.
من عاشق اینم که فرهادی توی هر فیلمش یه چیز رو بهش می پردازه و در واقع اساس فیلم رو یه محوره و جزیی ترین چیزها رو هم میاره حول اون محور. حتی مثلا قاب عکس روی دیوار یا ترک دیوار یا یه جمله ی ساده ی بچه،همه حول اون محور هستند که من خیلی اینطوری می پسندم.
ولی یه سری موارد عجیب هم توی فیلمنامه بود به نظر من :
@ مثلا غیر واقعی ترین حالت و غیر قابل باور ترین حالته که یه پیرمرد با قلب مریض، بخواد همچین کاری رو بکنه.یه پیرمرد معمولی نه ها ، یه پیرمردی که با یه سیلی از پا میفته، چطوری میتونه تبدیل به یه خفاش شب جنسی بشه و تازه بعد از اتفاق با سرعت بره پایین با اون قلبش.بعد یارو فهمیده که اون زن، اون زن همیشگیه نیس و به قول خودش وسوسه شده و دانسته داره تجاوز می کنه ( حداقل به حریم خصوصی فرد) . خب چرا دیگه پول میذاره؟؟؟ اگه فرض کنیم که پول رو قبل از عملیات گذاشته بوده کمااینکه جوراب و کاندوم رو هم همونجا تو اتاق گذاشته پس چرا سوئیچ و گوشی موبایلش توی حاله اون هم نه روی میز یا حتی روی مبل، بلکه زیر کوسن مبل.!!!.
@ مورد عجیب بعدی اینه که خب گوشی یارو جا مونده .خب خیلی راحت عماد می تونه با کانتکتهای گوشی یارو ارتباط برقرار کنه و و سرنخ رو پیدا کنه.ولی باز در کمال تعجب هیچ کاری به گوشی نداره اصن.
@یا یه مورد عجیب وباور ناپذیر اینه که ساختمون داره میریزه و همه تو هول و ولا هستن و انقدر خطر نزدیکه
... دیدن ادامه ››
که همه دارن میرن بیرون ولی لودر داره به کار خودش هنوز ادامه میده. آیا تو عالم واقعیت این اصن امکان پذیر هست؟؟؟
* ولی به کاربردن تئاتر مرگ فروشنده و فیلم گاو تو فیلم خیلی خوب بود و من دوست داشتم.مثلا آخر تئاتر دقیقا آخر خود فیلم بود.و پیرمرده متجاوز ،ویلی شده بود و زنش ، زن ویلی،و هر دو،یعنی هم زن وانتی و هم زن ویلی گفتند که اصن نمیخاد دیگه کار کنی.یا بخش هایی از تئاتر و دیالوگهاش،کاملا با داستان عماد و رعنا موازی بود.یا فیلم گاو و سوال و جواب بچه و عماد بعدا تو داستان به کار اومد،که بچهه پرسید چطوری میشه آدم گاو بشه: عماد هم جواب داد که به مرور شرایط باعث میشه آدم گاو بشه،و بعدا به نوعی خود عماد گاو شد.همین که فیلم رو محور حریم خصوصی و آبرو بود و مثلا خونه عماد که یه حریمه داشت خراب میشد و اینکه نشون داده شد مشخصا که اتاق خواب عمادترک برداشته شده که یعنی حریم خصوصی زناشوییشون مورد تهدید قرار گرفته عالی بود.،یا مثلا آخرش خونه ی خالی و بی وسیله شون عین صحنه تئاتر فقط یه حالت دکوری داشت،و فیوزها رو مث نورپردازی تئاتر روشن کرد و خاموش کرد نشون میداد که آخر فیلم یعنی اون یه تیکه ی خونه قبلیشون با پیرمرده دقیقا مث آخر تئاتر مرگ فروشنده اس.
* یا مثلا حتی یه بچه هم وقتی رعنا میخواد ببرتش دسشویی میگه نه خودم میرم،و مثلا میخواد بگه که حریم خصوصی چه موضوع مهمیه،یا مثلا جالبیش اینم بود که رعنا، اینکه یه مرد اومده وارد حریم خصوصیش شده و لختش رو دیده ، این براش مثل تجاوزه ولی شوهرش خیلی به این حساسیت نداره و می پرسه که مگه اتفاق دیگه ای هم افتاده،این نشون میده که حریم افراد نسبیه.یا مثلا انقدر این حریم، یعنی لخت دیده شدن، از نظر رعنا مهمه که میپرسه اولین نفری که منو دید کی بود و پیگیر می پرسه کدوم یکی از همسایه ها.ولی برای شوهرش زیاد مهم نیس و میگه چه فرقی می کنه یکی از همسایه ها بود دیگه.
* من از پردازش به تمام این جزئیات لذت میبرم و اصغر فرهادی رو لایق بهترین ها میدونم.
* توی جدایی نادر از سیمین به صورت تقریبا بی ربط سیمین به نادر میگه من یکی دو تا از سی دی های شجریان رو هم با خودم میبرم. در این فیلم هم سر میز شام به طرز معجزه آسایی ترانه ی فراموش شده ی «رعنا» با ورژن اصلی اش یعنی از زنده یاد «ملوک ضرابی» پخش میشه که باز هم باعث خوشحالی من شد.و می شه گفت به نوعی فرهادی میخواد یادآوری کنه به مخاطب شجریان و ضرابی رو تا ماها فراموششون نکنیم.