«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواریاست برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفتوگو درباره زمینههای علاقهمندی مشترک، خبررسانی برنامههای جالب به همدیگر و پیشنهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال
به سیستم وارد شوید
من هم امروز نمایش رو دیدم.
به کار خوب این گروه جوان خسته نباشید میگم.
در مورد پیام نمایش باید بگم بیشتر از اینکه بی عدالتی در قصاص جوانهای خام مرتکب اشتباه قتل شده که محور اصلی موضوع نمایش بود، اهمیت خانواده و فضای عمیق عاطفی بین اعضا برای من بیشتر جلوه کرد که به زیبایی به مخاطب انتقال داده میشد. مخاطب وقتی خودشو لحظه ای جای اون متهمین اعدامی میزاره و به خانواده خودش فکر میکنه، بار دیگه قدر و ارزش بی اندازه و جایگزین ناپذیر اونهارو درک میکنه.
یادمه یه جا یکی از اون پسر های اعدامی گفت، دیگه واسم زندگی کردن یا نکردن مهم نیس، الان فقط واسم گریه مادرم مهمه!
اکثر این متهمین از خانواده های فقیر و طبقه محروم بودند که هر کدام به نحوی اشتباهشون بر میگشت به تاثیر شرایطی که والدینشون براشون ایجاد کرده بودند. در واقع والدینی که به نوعی در جرم بچه هاشون شریک بودند و معلوم نبود با اصرار برای گرفتن رضایت از شاکیاشون، قرار بود چه بدبختی ای از زندگی شون کم شه؟! بچه هایی که تا به این سنشون هم به هیچ وجه پا در مسیری که اونهارو به پیشرفت بروسونه نزاشته بودن...
-بیا بخر روزتو سیاه کن!!!
(دست فروش توی مترو؛ داشت چشم بند میفروخت)
از: خود
دوستان اولین بار هست که به این تماشاخانه میام، جهت رزرو کدام ردیف و صندلی دید مناسب تری به صحنه داره؟
مردی سوار بر موتوری حرکت میکند. زن و دو بچه اش نیز پشتش همدیگر را سفت چسبیده و همراهی اش میکنند. مینیبوسهای گرازه ی پارک شده... از جلوشان مسیرهای حرکتشان را میخوانم: نوبنیاد-پیچ شمیران؛ بهمن-خاوران؛ متروی حرم-بهشت زهرا! پشت یکی شان روی شیشه عقب بزرگ نوشته شده "فقط خدا".
کارتن خوابها آنتالیا را در همین نیمکتهای فلکه یافته اند. چه خجسته دراز کشیده و آفتاب میگیرند! همینطور که در پیاده رو قدم میزنم،از جلوی بن بستهای دو متری یکی یکی رد میشوم. دومتری اول، دوم، سوم، پهلوان، چهارم، حسن زاده و... بعید است اسم یکی از این پیرمردهایی که از فرط بی حوصلگی در ورودی این دومتری ها روی پتو یا پله ای نشسته و عابران را وارسی میکنند، بشود اسم کوچه شان. خانه ها کوچک، بقالی ها یکی در میان. مغازه های پارچه نویس ترحیم و زیارتتان قبول! نوشت افزار فروشی رمان اجاره میدهد. و دختری که زیبایی چادرش به زیبائی خالکوبی های حروف چینی بازوان پدرش نمیرسد!
اینجا کجاست؟! مسیر حرکت صبح و عصر دو ماه اخیر من، جنوب شهر، خزانه، فرح آباد. گویی فرح قبل از رفتنش یادش رفته اینجا را آباد کند!
از: خود
نوشته شده در شهریور ۹۱