راوی به گونه ای سالن را در دستان خود می گیرد که کوچکترین حرکتی از چشمان او دور نمی ماند ، تماشاچی را با خود به اوج می برد و از اوج ناگهان تماشاچی
... دیدن ادامه ››
را چنان بر زمین گرم می کوبد که تماشاچی در نمایش حل می شود.
با خنده و مزاح تماشاچی را سرگرم می کند و هرمس را بالا می آورد و در صدم ثانیه دنیای تلخ و ترسناک و بی رحم را به نمایش گذاشته و سالن را در هادس فرو می برد ، یک سقوط ازاد جانانه ،
راوی واقعیت را انکار می کند و در صدد خاموش کردن عذاب وجدان خویش است و فرافکنی های متعدد او تماشاچی را گیج میکند و در فکر فرو می برد،
متن زیبا و اجزای زیبا سالن نمایش را به شکل های گوناگون تفسیر می کند ، سالن گاهی منزل راوی است ، گاهی رستوران محل قرار است، گاهی مراسم خواستگاری است و در تمام این صحنه ها خدمتکار در حال رسیدگی ، شعله گاز روشن و غذا در حال اماده شدن است ،
و در انتها یک جسد ، یک رقص دونفره و یک تغییر جنسیت زیبا را مشاهده می کنیم که جشن و پایکوبی دونفره را به نمایش می گذارد.
و اما به نظر من ویتری که همراه راوی بازی می کند، "وجدان" راوی است که در صحنه هایی که راوی خود را فریب می دهد با خشم وارد می شود