مایبر و تمسخر خشونت
مایبر درجستجوی دستیابی به خشونت حادث شده سعی در بازنمایی اتفاق دارد.بازنمایی که به شکست منجر خواهد شد چرا که اتفاق و حادثه فاصله ای بسیار با روایت از آن دارد. اتفاق از جنس دیگری است. قتل با ۵۳ ضربه و سپس تجاوز و بریدن سر حاکی از خشونتی فاجعه بار در اتفاق اصلی است.اما کاهانی در بازنمایی خود که ابتدا در قالب تمرینی برای تشریح قتل برای قاضی و سپس تمرینی برای اجرای تئاتر این روایت را به سخره می گیرد .این نمایش که به شدت مبتنی بر فرم است به نقد تئاتر (بازنمایی اتفاق بیرونی) می پردازد و به خوبی ضعف روایت و بازنمایی را در دستیابی به حقیقت اتفاق به اثبات می رساند. ضعفی که با تکرار بازنمایی و تلاش برای بررسی و روایت جز به جز آن باز هم شکل الکنی از اتفاق اصلی بروز میدهد این مسئله را به خوبی در صحنه ی سیلی خوردن شاهد هستیم که میزان خشونتی که در این اتفاق است فاصله ی بسیاری با روایت بازیگر از آن دارد.
کاهانی در نمایش خود با گم شدن دوربین عکاسی به سراغ خود حادثه می رود .این بار در نمایش نه بازنمایی که با خود اتفاق روبه رو هستیم اما باز هم به ما ثابت می کند این اتفاق ساده هم در روایت و بازنمایی شکل مسخره ای به خود می گیرد و ناتوان خواهد بود.
مایبر تیزی لازم برای انجام یک قتل را نخواهد داشت اگرچه با تکرار ۵۳ ضربه از آن باز هم به وسیله ی چاقوی دیگری قتل انجام خواهد شد.مایبر شاید بازنمایی و روایتی است از یک چاقوی وقعی که هیچ گاه توان بروز خشونت یک چاقوی واقعی را ندارد.