در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال علی افشار | دیوار
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 15:29:04
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
دست نوشته های یک بودا
نشسته بر بلندای ایفل و به مرگ می اندیشد

ارامش حقیقی در روبه رو شدن با خویشتن است.
نویسنده هیچ کس را به حضور نخواهد پذیرفت.او تنها به ملاقات مخلوق خود میرود تو مرگ را آفریدی پس به انتظار بازگشت آن باش.

تو از انچه هستی رها نخواهی شد هستی تو به تو باز میگردد‌.
مو هایی که از سر خود بریده ای از حلق توبار دیگر روییده خواهد شد.

آنچه انجام می دهی روزی به سوی تو باز خواهد گشت.
صحنه نمایش،صحنه ی ... دیدن ادامه ›› ملاقات با خود خواهد بود.هر زایشی به تو باز می گردد و تو را به مرگ میرساند.در این مهلکه خائن ،به خیانت خویش دوباره خواهد رسید.


پاریس برای تو همانگونه خواهد بود که هستی.
و اینگونه است که ناشر نوشته هایت روزی تو را به قتل خواهد رساند .تو به آفرینش نوشته ای از جنس مرگ دست زدی پس به انتظار مرگ خویش در بازگشت و نشر آن باش.

انسان هایی که ناتوان از فهم و روبه رویی با خویش اند روزی از پا در خواهند امد
تو از انچه هستی رها نخواهی شد هستی تو به تو باز میگردد

نوشته ی زیبایی بود علی عزیز ..مرسی
۲۱ تیر ۱۳۹۵
ابرشیر عزبز ممنون که میخونی نوشته هامو و خوشحالم که دوست داشتی.
۲۱ تیر ۱۳۹۵
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
مایبر و تمسخر خشونت
مایبر درجستجوی دستیابی به خشونت حادث شده سعی در بازنمایی اتفاق دارد.بازنمایی که به شکست منجر خواهد شد چرا که اتفاق و حادثه فاصله ای بسیار با روایت از آن دارد. اتفاق از جنس دیگری است. قتل با ۵۳ ضربه و سپس تجاوز و بریدن سر حاکی از خشونتی فاجعه بار در اتفاق اصلی است.اما کاهانی در بازنمایی خود که ابتدا در قالب تمرینی برای تشریح قتل برای قاضی و سپس تمرینی برای اجرای تئاتر این روایت را به سخره می گیرد .این نمایش که به شدت مبتنی بر فرم است به نقد تئاتر (بازنمایی اتفاق بیرونی) می پردازد و به خوبی ضعف روایت و بازنمایی را در دستیابی به حقیقت اتفاق به اثبات می رساند. ضعفی که با تکرار بازنمایی و تلاش برای بررسی و روایت جز به جز آن باز هم شکل الکنی از اتفاق اصلی بروز میدهد این مسئله را به خوبی در صحنه ی سیلی خوردن شاهد هستیم که میزان خشونتی که در این اتفاق است فاصله ی بسیاری با روایت بازیگر از آن دارد.
کاهانی در نمایش خود با گم شدن دوربین عکاسی به سراغ خود حادثه می رود .این بار در نمایش نه بازنمایی که با خود اتفاق روبه رو هستیم اما باز هم به ما ثابت می کند این اتفاق ساده هم در روایت و بازنمایی شکل مسخره ای به خود می گیرد و ناتوان خواهد بود.
مایبر تیزی لازم برای انجام یک قتل را نخواهد داشت اگرچه با تکرار ۵۳ ضربه از آن باز هم به وسیله ی چاقوی دیگری قتل انجام خواهد شد.مایبر شاید بازنمایی و روایتی است از یک چاقوی وقعی که هیچ گاه توان بروز خشونت یک چاقوی واقعی را ندارد.
ابرشیر، وحید عمرانی، آریو راقب کیانی و وحید هوبخت این را خواندند
کیان، Marillion و پرندیس این را دوست دارند
جناب افشار عزیز از زاویۀ بکری نمایش را به تماشا نشستید و نکاتِ تأمل برانگیزی برشمردید.
سپاسگزارم.

گروه محترم همیاری
آنطور که مطلع شدم این نمایش به مدت 10 روز تمدید شده است لطفاً بررسی بفرمایید تا در صورت صحت، امکان خرید روزهای جدید فراهم گردد. متشکرم.
۱۹ تیر ۱۳۹۵
لطف داری کیان عزیز.ممنون که خوندی.
۱۹ تیر ۱۳۹۵
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
هشدارها رو جدی بگیرید ....نمایش راس ساعت اجرا خواهد شد و از ورود پس از اغاز جلوگیری خواهد شد.
حتی اگر ۳ دقیقه دیر برسی.حتی اگر قسم بخوری که هنوز بازیگری روی صحنه نرفته است.
به هر حال سهم من از پرتقال کال هسته هایش بود
چه بد ... کاش نمایش رو ببینید آقای افشار عزیز
نظرتونو دوست داریم بدونیم ...
۱۸ تیر ۱۳۹۵
از دوستان خوش فکری چون شما یادمیگیریم آقای افشار عزیز
محبت دارین همیشه ..
۱۸ تیر ۱۳۹۵
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
یک عدد بلیط نمایش برای پنجشنبه ۱۷ ام ،ردیف ۵ هست که متاسفانه نمیرسم،دوستان درصورت تمایل اطلاع دهید.aliaslani_sa@yahoo.com ( با تخفیف)
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
ساخت فضا...تحلیل اجرایی درخشان از نظام متنی
نمایش نه کنکاشی روان شناسانه که حضور یافتن است و قرارگرفتن در میان مناسبات٬ چرایی این حضور در درونیات کاراکتر جستجو نمیشود بلکه در مواجهه ی کاراکتر با سایر کاراکتر ها و تقابل کاراکتر با فضا یافت می گردد تعریف شدن مورسو نه با تشریح درونیاتش بلکه در نسبتش با سایر پدیده ها شکل میگیرد.پس احتمالن اگر قصد یافتن مورسوی کامو در نمایش را داشته باشید با شکست مواجه میشید.
زیستن در دادگاه
مورسو همواره محکوم است چرا که بیگانه است با قواعد موجود ،دراین دادگاه محکوم کسی است که دست به انتخاب زند به ببگانه زیستن و قواعد را نپذیرد.محکومیت مورسو به سبب بیگانگی اش است و نه قتل مرد.
دادگاه ایده ی درخشانی است که به خوبی توان بروز مناسبات موجود در متن را میدهد و به اجرا می رساند.جایگاه قواعدی که که مورسور را همواره بیگانه می داند و او را قاتل می پندارد .قاتل باورهایی که همواره با ان ها زیسته ایم و توان تردید به ان ها را نخواهیم داشت.
مورسو ۵ بار به مرد عرب تیر می زند او به قتل باورها دست میزند و ۵ بار اقدام به نابودی باورهای پذیرفته شده می کند.اری مرگ مرد عرب در این جریان ... دیدن ادامه ›› اگاهی بخش اتفاق بود همچون مرگ خود که لاجرم در این مسیر انتخاب شده همچون غریبه ای در میان باورها بدان رسید.ومعنای حقیقی را همچون دریایی پنهان در میان نورهای ازاردهنده ٬ در مرگ یافت و قصد اب تنی در ان کرد.
مورسو اتفاقن بسیار شکننده و ضعیف است و تحمل این گرما را ندارد و این ضعف اوست که او را به اگاهی می رساند .این ضعف و شکنندگی در مقابل جریان زیست به خوبی در اجرا قابل مشاهده است.
علی عزیز دوست فهیمم ، با اینکه در مورد این نمایش با نظراتت زوایای بسیاری دارم اما نوع نگاهت به تاتر بسیار برایم ارزشمند است.
به زیبایی به نسبت مورسو و سایر پدیده ها در تعریفش اشاره کردی اما مساله اصلی به نظر من عدم بازشناسی پدیده ها و نسبت موردنظر در ارتباط با تببین و بازشناسی قهرمان اصلی رمان کامو در این نمایش است..
۳۱ اردیبهشت ۱۳۹۵
نوشته شما درک بهتری نسبت به چرایی وجود دائمی فضای دادگاه در من ایجاد کرد. به نظرم تحلیل بسیار به جایی به کار بردید،مورسو به دلیل تفاوتش و تافته جدا بافته بودنش همواره محکوم است.
۰۳ خرداد ۱۳۹۵
خانوم سونیا ممنون از لطفتون.خوشحالم که راضی بودید.
۰۳ خرداد ۱۳۹۵
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
تشریح تناقضات خونی دختر جناب برفی
نمایش تنها بازگویی رابطه ی میان دختر و پدر نیست بلکه با حضور یافتن پدر در قالب جسد و دختری که به تشریح آن می پردازد مناسبات ان دو را به وقوع می رساند.
پدر با وصیتی که میکند .دختر را در جایگاه خود قرار می دهد.این بار دختر بدون هیچ احساسی به تشریح جسد پدر می پردازد.او فراموش می کند پدر را اما این اتفاق تنها عکسی از دختر است و تمام ماجرا نیست.او در تلاش برای زندگی به گذشته اش می اندیشد و به جریان خون.
دختر چشم هایش را می بندد تا به یاد اورد, او دیگر تاب حضور در این جایگاه را ندارد.
چه خوب که در پایان دختر هیچ حضوری ندارد او نه توان تشریح دارد و نه توان حضور به عنوان استادی از جنس برف
علی عزیز چقدر زیبا و موجز درباره نمایش نوشتی.لذت بردم.ممنون
۱۸ اردیبهشت ۱۳۹۵
علی جان بس شفاف رقم زدی ، لذت بردم و ممنون .
دختر چشم هایش را می بندد تا با واکاوی درون به رهایی رسد ، به زندگی رسد .
" خوش بختانه یا بد بختانه جسدا بر خلاف آدمهای زنده آزاری به کسی نمی رسونن "
باید چون جریان خون در گشتی در درون به پالایش رسید .
۲۰ اردیبهشت ۱۳۹۵
مامان ناهید خیلی ممنون که خوندین.
دلتنگ دیدارتونم
۲۰ اردیبهشت ۱۳۹۵
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
در جستجوی چیستی پدید آورنده ی وضعیت
سکونت در یافت آباد ،سکونت در خانه ای است با تسلط دنیای مجازی که به مثابه ی منبع قدرت و کنترل کننده ی مناسبات افراد عمل کرده و جهانی را شکل خواهد داد.
منبع قدرت و یا علت وضعیت ابتدا افراد را در کنار هم قرار داده آن ها را به هم نزدیک میکند زمینه ساز خنده و سرگمی اهالی خود میشود و سپس چهره ی دیگری بروز می دهد و این بار بسیار خطرناک خواهد بود .به آن ها دروغ می گوید از آن ها مخفی می کند.رازها را افشا می کند و آن ها را نابود می سازد .
آن چه در مناسبات میان این سه خانواده رقم می خورد در واقع امکاناتی است که سکونت در دنیای مجازی برایشان 1-فراهم کرده 2- شکل داده 3- ابزار اجرای آن در اختیار داده است.
اجرای نمایش یافت آباد بدون شک رئالیستی نیست و از منطق دیگری پیروی می کند منطقی خارج از دنیای واقعی،منطقی از جنس فضای مجازی چرا که می تواند با پحش کلیپ از تصادف شخصیت نمایش را نابود کند و از داستان حذف کند و با شوخی احمقانه به بهانه ی ساخت کلیپ سرگرمی شخصیت دیگر را نیز به قتل برساند.
پدید اورنده ی بحران ،عنصرذ مسلط خانه است: فضای مجازی
علی جان تفسیر بسیار قابل تاملی از این نمایش به دست دادی... بسیار دوستش دارم
به نظر من یافت آباد البته واجد المان هایی هست که آنرا به یک بازی پیچیده و خطرناک امر واقعی و مجازی بدل نماید اما شخصا در مواجه با نمایش، آن را ناتوان از انتقال چنین رویکردی لایه بندی شده و باروپذیری فکورانه دریافت کردم....
۱۱ اردیبهشت ۱۳۹۵
بسیار مختصر و دقیق و زیبا نوشتید جناب افشار...درود بر شما
۲۲ اردیبهشت ۱۳۹۵
سپاس فراوان بابت لطفتون خانوم آذرنوش .ممنون که خوندین.
۲۲ اردیبهشت ۱۳۹۵
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
دوستان تجربه ی تماشای نمایش سوراخ و هرگز از دست ندید.فرم اجرایی اثر به شدت خلاقانه و منطقی است .
مراقب عکس هایی که ازتون گرفته میشه باشید٬ عکس ها صدای شما رو حذف می کنند .هویت شما در خطره
درجهان ِسرمایه داری خشونت عامل ِمهمی برای کنترل ِمردم ست ...
خشونتی برگرفته از مردم و بازنمایی آن به خودشان
این سیاست مدرن امروز ست

درود جناب افشار
۲۰ فروردین ۱۳۹۵
جناب آقای فدایی بنده سعی میکنم خیلی درگیر نظرات دوستان نباشم و برخورد بی واسطه ای با اثر داشته باشم.امیدوارم شما هم همینگونه برخورد کنید و نقد خودتون و به اثر داشته باشید.
۲۰ فروردین ۱۳۹۵
کاملا باشما موافقم جناب افشار
این سیاست مدرن امروزه ست که به انسان هویت ِموردنظر خودرا تزریق میکند
تمام مفاهیم ارزشها و اعتبارهای انسانی را دستکاری میکند و آنچیزی را ایجاد میکند که درراستای ِمنافع ِخودمداری خویش ست
۲۲ فروردین ۱۳۹۵
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
تبریک می گم به خانوم میرباقری عزیز...چه تجربه ی لذت بخشی بود...چه خوب که لحظاتی عبور کردیم از مرزهای همیشگی..چه ملاقات زیبایی...چه خوب قرارمون دادی در جایگاهی که فراموشش کردیم....چقدر شگفت زده ام از این اجرا
دوستان عزیز قرارم بر پایان مطالبم در تیوال با یادگاری برای دوست ارزشمندم بود اما قرار شکستم به خاطر نمایش درخشان "اینجا جای تو نیست "
لطفن از دست ندید ....لطفن از دست ندید.....
خداکند پرونده ی تاتر 94 را به خوشی ببندیم
سپاس آقای افشار عزیز
۱۹ اسفند ۱۳۹۴
خانوم ثانی عزیز مطمئن باشد با تجربه ی دنیای این نمایش پایان با شکوهی رقم خواهد خورد.

۱۹ اسفند ۱۳۹۴
ابرشیر جان امیدوارم به تماشای این اجرا بشینی.من هم به انتظار مطالب ارزشمند تو خواهم بود.
۱۹ اسفند ۱۳۹۴
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
می خواهم این بار نگاهت را مزمزه کنم تا طعم تلخ آن هرگز از یاد نرود ....آری این جنگ من با من است.
فراموشت نخواهم کرد .تاریخ را می توان حذف کرد خاطره ها را هرگز.

از: علی افشار
ساخت جهان نمایش ,دراماتورژی استادانه ی مایر بود.هملت دیوانه وار میتازد.دیوانه وار دنیای خود را به تمسخر میگیرد.در قبرستان میماند و مرگ را انتخاب میکند اینگونه است که به بازشناسی اطراف خود می پردازد.حال او نه ظاهر پوچ بورژوازی اطرافیان خود را به تمسخر میگیرد که به دنیای تئاتر حمله ور میشود.او دیگر واقعن دیوانه است اشوب میکند و ویران میسازد تمام قواعد را.او شما را نه دیگر تماشاگر منفعل بلکه مقصر ماجرا میداند.
در پایان مراقب خود باشید هملت دیوانه است.
جشنواره ی امسال درخشان ترین لحظات زندگی من رو ساخت.ادیسه و حالا هملت.
ممنون علی گرانقدر که تجربه ات را از دنیای اوسترمایر نوشتی...
عجیب است هیچ وقت قبل از تماشای اجرایی ، چنین مضطرب نبودم ...پس بی دلیل نبوده ... باید حسابی مراقب خودمان باشیم...هملت دیوانه شده...
۰۹ بهمن ۱۳۹۴
خواهش میکنم دوست عزیز
امیدوارم مورد پسندت باشه ابرشیر گرانقدر و فرصتی پیش بیاد تا بتونیم در موردش بحث کنیم.ساعت ها جای تفکر و بحث داره.تبدیل شدن دنیای هملت به زندان و رهایی او از زندانی که رویایش به او نشان داده و .... همگی نشان از هنرمند خلاقی میدهد .
۰۹ بهمن ۱۳۹۴
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
حرکت کردم به ارتفاع رفتم.اورست و فتح کردم تا بهت نزدیک شم.اما تو این دریا,تو این سرگردونی به تو رسیدم.در باز شد فقط تاریکی بود.بیرون در فقط تاریکی بود.
الان 1ساعت از پایان اجرای ادیسه ی دادگر میگذره و من لحظه شماری میکنم برای دوباره دیدنش.دوباره که نه قطعن چند باره دیدنش.2 ساعت ارش دادگر دنیایی ساخت که ساعت ها و روزها درگیرش خواهم بود بدون شک.امیدوارم اجرای عمومی دچار تغییر نشه و با همین جسارت روی صحنه بره.
مرسی علی گرانقدر که توجه ما رو هم به این نمایش بیشتر جلب کردی...
۰۵ بهمن ۱۳۹۴
درود جناب افشار عزیز ....بله خوشبختانه دیشب تاترو دیدم و برای منهم موضوع بسیار جذاب بود
بخصوص که اینروزها مشغول خواندن کتابی هستم که دقیقن با ادله ی علمی و عقلی همین نتیجه گیریهای مورد بحث را دارد
شما حساب کنید من الان در چه وضعیتی هستم :))

بقول شما جای دوباره دیدن را دارد ... دوباره ویران شدن ... دوباره ساختن...دوباره دور و نزدیک شدن ...دوباره و دوباره ها ...
۰۷ بهمن ۱۳۹۴
ویران شدن و نزدیک شدن .....این تمام چیزی بود که اتفاق افتاد.درود بر شما خانوم ثانی
به امید دوباره ویران شدن
۰۷ بهمن ۱۳۹۴
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
نمایش زیبایی بود.بسیار لذت بردم از تمامی لحظه ها.این نمایش پر بود از انتخاب های درخشان کارگردانی.تمامی ابزارهای موجود چه به لحاظ استفاده ی کارگردان و چه به لحاظ شکل وجودیشان در خدمت بحران در حال وقوع نمایش بود.
لطفا چند روز تمدید شه... با توجه به تعطیلی های این هفته فکر می کنم 2 یا 3 روز بیشتر اجرا بشه.پیشاپیش ممنون از گروه اجرایی و نماینده ی محترمشون...
محمد ظلی این را خواند
ذوق زده، وحید هوبخت، سحر محمدی و اشکان این را دوست دارند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
در جستجوی رسیدن به پرسش...چرایی یک شرایط...
3نفر که در ظاهر در زیر اوارهای یک معدن گیرکرده اند در واقع شرایط و وابستگی ان هاست که در حالی نابودیشان است و نه سنگ های یک معدن در ژاپن
ان ها در زیر این اوار به پرسشی می رسند که ابتدا باید از خود و وابستگی هایشان جدا شوند.باید دست از چادرهای مادرشان جدا کنند .از نامزد خود خداحافظی کنند و ... این اتفاق می افتد ان ها حالا می پرسند.می پرسند که چرا؟؟؟ این شروع یک فاجعه است.ان ها حالا دیگر تبدیل به نطفه ی شوم یک اژدها شده اند که جهان را ویران خواهد کرد.ان ها می پرسند .
ابرشیر، نیلوفر ثانی، مجتبی مهدی زاده و پرند محمدی این را خواندند
وحید هوبخت و Marillion این را دوست دارند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
«ما راویان مرگ خویشیم»
دست بسته ،در اسارت اسطوره ها ،با مرگ خویش زندگی می کنیم.ما راویان مرگ خویشیم ،به تکرار خود را روایت خواهیم کرد،این بار هم تقدیر امانمان نخواهد داد.
روایت : 3داستان از شاهنامه ،3اسطوره از هر داستان ،خود را روایت می کنند.اما این بار بر خلاف گذشته و داستان ها همه چیز را می دانند،باز هم به تکرار اشتباه خود مجبورند،دوباره تسلیم تقدیر می شوند.
فرم اجرایی : طراحی صحنه :3 سکوی شیبدار ،3مکان ابدی اسطورها در هر داستان است.هریک بر روی آن قرار می گیرد تسلیم داستان و تقدیر خود خواهد بود.بر زمین سرازیر می شوند تا به جایگاه خود آگاه شوند و خود را روایت کنند و از اشتباه خود فرار کنند.
3زندان در پس هر سکو،زندان داستان هاست،آن ها اگرچه این بار آگاهی یافته از اشتباه خویشند اما به ناچار در اسارت این زندان داستان و تقدیر در خواهند آمد.
بازی ها : سودابه این بار می داند که نباید لب به سخن بر آورد و به سیاوش تهمت زند اما زبان او در گیر تقدیر است .او را به لکنت انداخته و ناچار به تکرار این تهمت می اندازد.رستم به آگاهی از هویت سهراب رسیده ،می خواهد این بار او را ببیند.اما دستی بر روی چشمانش به ناچار مانع دید اوست.سهراب می ... دیدن ادامه ›› خواهد این بار بازوبند را نشان دهد،اما دستی هم بر روی بازوی او گره خورده و او را ناتوان ساخته است. شهرناز و ارنواز این بار نباید به خواب رفته و تسلیم اهریمن گردند.اما پلک ها دوباره می لغزد.دوباره از فرار باز می مانند.
میزانسن : شرایط داستان ها در حرکات گروه فرم بروز می یابد.آنان مسلوب سرنوشت و پایان زندگی خویشند پایان هر داستان و اتفاق شرایطی است که آنان با آن زیسته اند.....ما با مرگ خویش زیسته ایم.
نمایش به شدت ارزشمنده.طراحی ها به شدت حساب شده و در خدمت فضای اثر.امیدوارم دوستان از دست ندن این نمایش و لا به لای کارای پر زرق و برق این روزها.
ضمنن خیلی خوشحالم با سالن ارغنون اشنا شدم .گویا قراره کارای خوبی اجرا داشته باشن.حداقل من دوتا کار خیلی خوب دیدم.
جناب افشار دو‌کار قبلی این تما شاخانه را منظورم نمایش ها است می فرمایید .
۲۰ آبان ۱۳۹۴
نمایش در پروازهای خارجی بود که گم شد ریحانه و همین نمایش برف نیمه مرداد دوست عزیز.هر دو اجرا ارزشمند بود و قابل بحث.
۲۱ آبان ۱۳۹۴
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
علی...کبد....مادر....مشهد

امروز با دردهامون رقصیدیم..کنار هم ...باز هم دور شدیم
عبدالرحمن عزیزی و مجتبی مهدی زاده این را خواندند
وحید هوبخت این را دوست دارد
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
دوستان یه عدد بلیط برای روز سه شنبه 27 مرداد خریدم که متاسفانه نمیرسم.
همکف .ردیف 5 صندلی 4.
در صورت تمایل پیامک بزنید.09377852969
وحید هوبخت این را خواند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید