ما در قمار زندگی هر بار تاس انداختیم
تاوان سخت باخت را با نرخ جان پرداختیم
گاهی به فکر خویشتن درگیر وهمی می شوم
شاید خدای خویش را ما این اواسط باختیم
گفتند تیزوتاز کن خوشبخت گر خواهی شوی
این حاصلش آخر چه شد بیهوده ما می تاختیم
این
... دیدن ادامه ››
روزگار لعنتی صدها رقم بازی کند
در کوره اش آتش بپا کردیم و جان بگداختیم
در گیرو دار زندگی سودی نشد حاصل ولی
تنها به لطف او غزل از کرده هایش ساختیم