سم: می دونی اوری, گاهی وقتا تو زندگی, تو عاشق آدما می شی ولی اونا عاشقت نمی شن. ولی گاهی وقتا هم می شن و این فوق العاده ترین قسمت زندگیه(نقل به مضمون).
ولی چطور می شود عاشق آدم ها شد وقتی این قدر شناختمان ازشان کم است و شناختشان بسیار سخت. همان آدم هایی که گاهی تبدیل به بدترین کابوس خودشان می شوند. چطور می شود آدم ها را دوست داشت وقتی درست همان لحظه که احساس می کنی به آنها نزدیک شده ای ناگهان تنهایت می گذارند, اعتمادت را لگدکوب می کنند و تبدیل به موجودات خودخواه و منفعت طلبی می شوند که تنها چیزی که برایشان مهم است زندگی کوفتی و حقیر خودشان است و نه چیزی بیشتر و حاضرند به خاطر آن دست به هر کثافت کاری ای بزنند.
با این وجود حق با سم است. در این دنیا و زمانه ای که به قول مارکس "هر آنچه سخت و استوار است دود می شود و به هوا می رود. هر آنچه مقدس است دنیوی می گردد" و هر چیز زیبا, خاطره انگیز و باشکوهی دیر یا زود جایش را به فناوری های دهن پرکنی می دهد که خالقانشان فقط به دنبال کسب سود بوده و کار چندانی با زیبایی و اخلاقیات ندارند. تو مجبوری برای اینکه این شتاب سرسام آور تغییرات، گم گشتگیت را سبب نشود؛ به چیز محکم تری چنگ بزنی. برای همین است که شاید بشود گفت، هنوز هم فوق العاده ترین بخش زندگی این است که تو عاشق آدم هایی شوی که عاشق تو هستند.