افرا یا روز می گذرد . . .
تقصیر شما نبود آقای ساعی. بابت زحماتی که روی صحنه کشیدید ممنونم. بابت بازی خوب اکثر بازیگران کار هم ممنونم. بابت وضعیت بد آکوستیک سالن و اجرای ناهماهنگ نور و موسیقی که گاه بی وقت می آمد و گاه بی دلیل قطع می شد هم شما را مقصر نمی دانم. اما بابت انتخاب متن بد همیشه کارگردان مسئول است!
بله دوستان عذرخواهی می کنم که به متن استاد بیضایی می گویم متن بد! شاید هزار و یک دلیل برای بد بودن این متن بتوان ذکر کرد. اما مهم ترینش این مساله است که در خیلی از کارهای آقای بیضایی ادبیات بر درام چیره می شود. همین که حرف ها به صورت مستقیم رو به تماشاچی زده می شود و اطلاعات را به صورت مستقیم - و نه از لابلای دیالوگ ها - دریافت می کنیم یعنی این که استاد حوصله شان سر رفته و می خواهند لب مطلب را مستقیم به تماشاچی بگویند، آن هم بدون این که علت روایت مشخص شود. برای من درام یعنی سلسله میان علت و معلول ها. یعنی رابطه ای دومینو وار که در آن هر اکت، هر تصمیم، هر ورود و خروج، و هر تمهید نمایشی
... دیدن ادامه ››
برای انتقال مفهومی است. چرا شخصیت ها دارند مستقیما برای تماشاچی حکایت می کنند؟ این چه جور فاصله گذاری است؟ مثالی می زنم: نمایشنامه مصاحبه را محمد رحمانیان نوشته است. دو پرده از دو بازجویی که دو بازیگر مشغول مونولوگ گویی و تعریف وقایع برای بازجو هستند. منطق این مونولوگ گویی فضای بازجویی است که نویسنده آن را خلق کرده است. فاصله گذاری دلیل کافی برای مونولوگ گویی تمام کاراکترها نیست. اصلا این ها برای چه کسی دارند روایت می کنند؟ زاویه ناظر در این روایت کجاست؟ کی به حرف آن ها گوش می کند؟ پاسخ به این سوال هاست که معلوم می کند تمهید نویسنده برای انتخاب شیوه مونولوگ درست است یا غلط. اگر دلیل و ناظر روایت مشخص نباشد تنها معنی اش همان بی حوصلگی استاد بیضایی موقع نوشتن «افرا. . .» است.
شاید کمی جسارت آمیز باشد گفتن از بدی متن، وقتی که نویسنده ی متن یکی از مهم ترین ستون های ادبیات نمایشی ایران است. شاید خیلی ها الان به طعنه می گویند: مگر تو بیشتر از استاد می فهمی؟ که پاسخ این سوال روشن است: هر آشپز چیره دستی بالاخره یک بار حواسش پرت می شود و غذایش می سوزد. ببخشید که بابت خوردن غذای سوخته اعتراض می کنیم! افرا معجونی است از تمام اشتباهاتی که نویسنده ممکن است موقع نوشتن یک متن نمایشی مرتکب شود.