قلندرو، نمایشی که از جریان سیال ذهن بهره میگیرد. نقطه آغاز و پایان مشخصی وجود ندارد و هر فرد منحصرا با جهان بینی و زاویه دید مخصوص خودش، اثر رو درک و متعاقبا نقد میکند. این نوع از آفرینش و ابتکار و در نهایت خلاقیت بسیار محترم و قابل تقدیر هست. در این فرم از کارها، مرز باریکی بین موفقیت و یا شکست یک اثر هست. و نیازمند دانش بالا و مهارت بیشتری نسبت به دیگر انواع تئاتر و یا حتی ادبیات هست. من به شخصه شکل روایتگری رو پسندیدم. کار، نمایشنامه خوبی داشت. اما کار هنری برای اینکه در جان آدمی فرو برود و خوش بنشیند باید (انسجام) داشته باشد. تکرار مونولوگ ها اگر به جا نباشد، از شیوایی کار کم میکند. اما تجربه، تجربه خوبی بود و زحمت عوامل کاملا حس میشد. مسیر، مسیر روشنیست. خوشحالم که چیزی متفاوت رو تجربه کردم.