«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواریاست برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفتوگو درباره زمینههای علاقهمندی مشترک، خبررسانی برنامههای جالب به همدیگر و پیشنهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال
به سیستم وارد شوید
من هنوز نمایش رو ندیدم ولی حتما خواهم دید، درمورد نام نویسنده (در تیوال مارکس لید) چند دقیقه ای بود که انواع و اقسام حروف را به هم میچسباندم تا به نتیجه ای برسم و نویسنده را پیدا کنم. درنهایت حدس میزنید چه عایدم شد؟ Marx Lied یا امثالهم مرا به نتیجه نرساندند و رسیدم به نام Marcus Lloy
(مارکوس (مارکِس) لوید).
سخن کوتاه میکنم عزیزان Marcus Lloyd
خیلی چیزا داشتم که درمورد این نمایش بگم، اما یادم افتاد که زیادی اظهار عقیده کردن و نظر دادن خوب نیست چرا که شاید بشم شبیه همون شخصیتهای حرف اضافی زنِ الکی همهچی دونِ داستان، نمیدونم چی خوبه چی بد ولی آقای واعظی خیلی خلاقی، خوش به حالت.
خسته نباشید. دِین نمایش به نمایشنامه به خوبی ادا شده بود و تجربه دلچسبی بود. من انسجام نمایش رو خیلی پسندیدم که هنر نویسنده و کارگردان رو میطلبه. در تعاملات و کشمکشهای انسانی تامل کردیم ولی لذت هم بردیم از زیبایی های اجرای عروسکگردان ها و موسیقی و بازی خوب خانم بازیگر.
قلندرو، نمایشی که از جریان سیال ذهن بهره میگیرد. نقطه آغاز و پایان مشخصی وجود ندارد و هر فرد منحصرا با جهان بینی و زاویه دید مخصوص خودش، اثر رو درک و متعاقبا نقد میکند. این نوع از آفرینش و ابتکار و در نهایت خلاقیت بسیار محترم و قابل تقدیر هست. در این فرم از کارها، مرز باریکی بین موفقیت و یا شکست یک اثر هست. و نیازمند دانش بالا و مهارت بیشتری نسبت به دیگر انواع تئاتر و یا حتی ادبیات هست. من به شخصه شکل روایتگری رو پسندیدم. کار، نمایشنامه خوبی داشت. اما کار هنری برای اینکه در جان آدمی فرو برود و خوش بنشیند باید (انسجام) داشته باشد. تکرار مونولوگ ها اگر به جا نباشد، از شیوایی کار کم میکند. اما تجربه، تجربه خوبی بود و زحمت عوامل کاملا حس میشد. مسیر، مسیر روشنیست. خوشحالم که چیزی متفاوت رو تجربه کردم.
زمانی که زیاد هم دور نیست، تیوال مرجع درستی از نظرات بود که بیننده را به 《حق》 متقاعد به دیدن اثری و یا منصرف از دیدن یک اثر میکرد.
تیوال جای مخاطب آگاه و صاحب نظر بود.
یاد باد آن روزگاران..