شب طلایی با سِرو آش شلم شوربا!
میزانسن شلوغ و شخصیتهای متعدد ، شخصیتهایی که تقریباً بیشترشون ربطی به فیلمنامه ندارن و بیخود و بیجهت جلوی دوربین رفت وآمد میکنن! مشکل اصلی فیلم نه فقط این شخصیتهای اضافه، بلکه روایت اصلی داستانه ،قصهای که بهشدت نحیف و فاقد جزئیاته!
قراره گم شدن شمشهای طلا دستمایه موضوعات جانبی زیادی بشه تا ما مناسبات بین آدمهای خونه رو بهتر درک کنیم اتفاقی که در طول قصه رخ نمیده و بخش زیادی از فیلم به گشت و گذار در اتاقها برای پیدا کردن طلا گذشته و بگومگوهای تکراری کنایه وار که هیچ کمکی به گسترش فیلمنامه نکرده
کارگردان سعی کرده با گنجوندن چندین خرده روایت، قصه رو کمی از یکنواختی خارج کنه ، زمانی که مخاطب هیچ شناختی از شخصیتها نداره این خرده روایتها کاملاًٌ بیخاصیتن. مثل ماجرای عاشقانه فرامرز و دختر عمه اش درحالیکه تماشاگر نه میدونه چرا دو نفر عاشق شدهاند، چرا دختر رامینو انتخاب کرده و ...
وقتی پای کارآگاه به داستان باز میشه که علناً فیلمو ناخواسته تبدیل به اثری
... دیدن ادامه ››
کمدی میکنه!
فیلمساز فیلمش رو به "مادران" تقدیم کرده درحالیکه حتی مادر تبدیل به شخصیت محوریای در داستان نشده و فقط موقع دعوا بین بچهها،اونا رو به آرامش دعوت میکنه و بعد از مقابل دوربین خارج میشه تا چند دقیقه بعد که افراد خونه بازم به جون هم افتادن، از راه برسه و اونا رو به آرامش دعوت کنه!
متأسفانه نگاه حاتمیکیا به مادر و در مجموع افراد خونه، نگاهی کلیشهای و قدیمیه و این برای یه فیلمساز جوون آفت محسوب میشه
در مجموع به نظر من، اثری ناموفقه که نه میتونه شخصیت بسازه و نه حتی عناصر معمایی در قصه بسازه، عاشقانه بیسر و ته فیلم هم کارو خرابتر کرده و مجموعهای از اشتباهات فیلمنامه نویسی