در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | مهرنوش نوری درباره نمایش پس از: نشانی از تو میبینم سراغی از تو میگیرم.. نوشتن در مورد ابن اثر بسیا
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 16:29:10
نشانی از تو میبینم سراغی از تو میگیرم..

نوشتن در مورد ابن اثر بسیار سخت است،این نوشته بدون هیچ گونه دانش و تخصصى صرفا از دید یک علاقمند به ... دیدن ادامه ›› تئاتر با اطلاعات عمومی نوشته شده، دیدگاه و نظرات تخصصى هنرى و روانشناسانه اثر به دوش منتقدین و متخصصین مربوطه است.
با توصیه به خواندن نظرات خانم بهروزیان، و عذر تقصیر از برداشتهای اشتباه احتمالی از مسایل مرتبط با روان به دلیل بی سوادی و مطالعه اندک ولی با استقبال از گفتگو و تصحیح.

پس از تمامی تروماها
هیچ واقعیتى وجود ندارد ما در ذهن نشان در دنیایى سورئال هستیم، تمام آنچه میبینیم در سر او میگذرد، حتى مواجهه با دکتر به باور و علاقه من.
از در همرنگ سوراخ روى سر نشان وارد میشویم و به تماشاى ذهن نشان با آنچه بر او گذشته مینشینیم تا شاهد روند چگونگى زندگى شکست خورده و روان از هم گسیخته ى او شویم.
پر رنگ ترین شخصیت زندگى نشان پدرش است مثل حشره کش قرمز در دکور و بوى سم حشره کش پدر که "همیشه در دماغش" است..
با تماس نشان با معشوقه اش یک پنجره در ذهنش ( روى دیوار مغز) روشن میشود که تا قطع رابطه روشن میماند.
مرز بین داخل ذهن و بیرون، بیمارى و سلامت با یک ردیف (مثل حاشیه فرش) با پالت که یاداور کلیدهاى پیانوست مشخص شده.
در اولین برخورد با نشان متوجه میشویم خودش را (در آینه) نمببیند و براى تلاش به دیدن و رسیدن به خودش درمان را قطع کرده است.
به جاى دیدن خودش توهمى از عناصر شخصیت خودش و پدرش را میبیند.
پدر داراى تیکهاى عصبى و رفتارهاى بیمارگونه و شکاکانه حتى نسبت به ارتباط نشان و مادرش است.
مادر نشان تحت شکنجه هاى روحى و جسمى در خانه زندانى شده است، نشان در کودکى روابط پدر و مادر، پدر و مادرى که نقشهایشان در خلوت جابجا میشود را دیده است، در بزرگسالی آنیما و تصور زنانگی در خود درونی با شخصیت بیرونی در جدال است. شخصیت نشان در تعامل نهاد، خود و فراخود دچار شکست شده و قادر به انطباق با واقعیت و رام کردن نهاد نیست. نهاد سوار بر خود میتازد و باعث گم کردن تصور واقعی نشان از خودش میشود.

زمانى که نشان در تصورش نقش پدر را از ذهن میگذراند تیکهاى حرکتى پدر را در بازى بازیگر درخشانمان مهران مرادى شاهد هستیم، به این ترتیب باز تاثیر شدید پدر در شکلگیرى شخصیت و بیماریهاى نشان را میبینیم.
پیمان محسنى با بازى درخشان و تاثیر گذار در نقشهاى توهمات نشان به عنوان عناصر شخصیت او (اید)، پدر، قاضى و رئیس نشان، تاثیر ژنتیک و عوامل محیطی مثل تاثیر و فشار جامعه با نقش قاضى و رئیس را در شکلگیری شخصیت و بروز بیماری ایفا میکند.
پدر شکاک و بیمار در نهایت به بهانه نشان داده شدن بدن زن در دادگاه، خانواده را براى همیشه ترک میکند تا نشان در انتظار آمدنش و مواجهه با اتفاقات جدید بیمار و بیمارتر شود.
ضربه کارى وقتى نواخته میشود که نشان تجاوز به مادر در محل کارش را میبیند.
با تمام موانع و ممیزى ها‌، نشان دادن تجاوز با نور و سایه و تنها قسمت درخشان بازى خانم پهلوان با ملحفه تاثیر گذار و قدرت و انعطاف کارگردانى در این قسمت کاملا نمایان است.
زنها در زندگى نشان از مادر گرفته تا معشوقه کمرنگ‌ترین نقش را دارند که احتمالا در نمایش با اختلاف سطح بازی بازیگران نشان داده میشود.
مادر صرفا به دلیل مسئولیت پذیری مادرانه و نه عشق مادری از نشان نگهداری میکند. این نقصان نقش زن و مادر در زندگی نشان باعث پررنگی آنیما و میل به شخصیت زنانه و شکست در زندگی عاطفی او شده است.

نشان خودش را مقصر اتفاقات افتاده میداند، دارای عذاب وجدان است، سعی در پاک کردن دستها و ملحفه و از آن خود کردن ملحفه گناهان است.
(مجادله همیشگی فراخود با نهاد.)
-فقط مراقب باش هر چیزی میتونه رو ناخودآگاهت تاثیر بذاره.

نشان، نشانه و اثر باقیمانده از آسیبهای کودکی، ژنتیک و بازتاب رفتارهای پدر و مادر و عوامل محیطی است.
در بزرگسالی سر و سینه، روان و احساسات نشان، نشانه گیری شده اند. او با هر ضربه به قلب و مغزش خود را بازنده و ضارب را برنده میبیند که باعث حادتر شدن بیماریش شده اند.

نشان در مدرسه باهوش و ممتاز و مورد توجه معلم است با افت تحصیلی و سپس درک شدن مسائل و مشکلاتش از طرف معلم به سمت موسیقی هدایت میشود تا راه فرار و مرهم زخمها و رنجهایش تا بزرگسالی باشد. بشود مرز میان در خود فرو رفتن و برون‌فکنی. یکی از ماندگارترین و درخشانترین قسمتهای نمایش همین نواختن ساز روی تخت بیمار است، سوار شدن و فاصله گرفتن از بیماری با اتصال به هنر و بروز خود. (سوار شدن خود بر نهاد. )

با تغییرات زیاد خط داستان کاملا سرراست شده که من ترجیحم مواجهه با اثر با لایه های زیاد که اجازه کشف و خیالپردارزی میدهد، است در نتیجه اجرای هفته دوم را بیشتر دوست داشتم که با تغببرات اندک‌ همراه بود.

در تمام نمایش نورپردازى و انتخاب موسیقى فکر شده، دکور و گریم پیچیده در هم و در خدمت کار هستند با کارگردانی سختگیرانه بسیار دقیق و ریز بین جناب کوهی شاهد بکی از بهترین نمایشهای روانشناسانه و سورئال در نوع خودش هستیم.

همیشه بدرخشید .
💫💫💫💫💫
(با شرمساری قدردان ابراز محبت دیشب هستم💛)
مهرنوش عزیزم بی نهایت از خواندن پستت لذت بردم، اشاره به دیدن دکتر از دریچه ذهن نشان کاملاً درست و بازی منطبق با زاویه دید نشان رو شاهد هستیم.
اشاره به اید( نهاد) ایگو ( خود)و سوپر ایگو ( فرانهاد) عالی بود این کار بیشتر فرویدی بسته شده بود.
توهم در نقش اید، هل دادن به سمت توهمات بیشتر و دوری از واقعیت و جلوگیری از پذیرش در جهت کم کردن اضطراب و استرس و مواجه ، عشق و هنر در مقام سوپرایگو (نه حتی درمان) برای باز کردن دریچه ای نورانی در سایه ها و ایدی خسته ترسیده و تنها در میان این همه کشمکش و هجوم…….
واقعاً کلماتی که در وصف هنرنمایی مهران مرادی باشه پیدا نمی کنم دیشب از ردیف یک تمام صحنه برام فولو بود و یک نقطه متحرک درخشان می ... دیدن ادامه ›› دیدم!
منم بی نهایت از محبت و لطف گروه سپاسگزارم این عشق و احترام قطعاً متقابل♥️💫🙏🏻

پ ن: ممنون از اشتراک بروشور:
-خاطراتی که ازشون می ترسی مهمن اما فقط دلیلن، دلیل حال الانت همون خاطراتت ازشون فرار نکن فقط باید شرایط جدید بپذیری.
خاطراتی که خودمون در شکل گیری اش هیچ نقشی نداشتیم…….
۱۴ اردیبهشت
امیر رضایی
سلام وقتتون به خیر این نمایشی که دربارش نوشتین همونه که تو سالن قشقایی اجرا میشه ؟
درود وقت شما هم بخیر
بله
روی اسم نمایش "پس از" بزنید اطلاعات کار رو خواهید دید.
۱۵ اردیبهشت
مهرنوش نوری
درود وقت شما هم بخیر بله روی اسم نمایش "پس از" بزنید اطلاعات کار رو خواهید دید.
خیلی ممنون
۱۵ اردیبهشت
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید