درنامهربان ترین حالت با کودک درونم به این بزم دعوت شدم ودر حالی بیرون آمدم که سخت اورا در آغوش کشیدم، بوسیدمش مهربانانه وبه او گفتم که چه عزیزست ودر گوشش خواندم
دیدار یار غایب دانی چه ذوق دارد
ابری که در بیابان بر تشنه ای ببارد
آقای تفتی ودردنوشان جان تنتان سالم و همای سعادت همراه همیشگی تان