همانطور خود برشت در پردهی اول نمایش در نزاع میان اهالی دو روستا سرنخ میدهد، خط داستان اصلی در حقیقت یک مثل است برای به کرسی نشاندن حرفهای
... دیدن ادامه ››
ایدئولوژیک نویسنده؛ هرچند در به روی پرده بردن نمایش، بعضی جملات حذف شده تا این ایدئولوژیک بودن نمایش آنقدر توی چشم نزند. لب کلام داستان گروشه از جان و دل برای میشل مایه میگذارد و این محبت باعث میشود در پردهی آخر طی آزمایش دایرهی گچی قفقازی علیرغم شکست ظاهری، پیروز شود و از مادر خونی میشل برای او مادر بهتری شناخته شود. از سوی دیگر به زعم برشت صاحب زمین روستایی کسی است که رویش به نحو بهینه کار میکند و نه کسی که از قبل صاحب آن بوده است. حال میتوان این زمین روستایی را به سایر ابزارهای تولید نیز تعمیم داد.
استفاده از راوی برای نمایش و اشاره کردن به این که نمایش اصلی (روایتی که در گرجستان میگذرد) صرفاً یک نمایش است، بخشی از تکنیک فاصلهگذاری (Verfremdung) مشهور برشت است.
داستان نمایش به طور کلی سرگرمکننده بود، هرچند نمیدانم آیا قصد کارگردان، بالأخص در شرایط ایران کنونی و نه در کشوری از بلوک شرق دههها پیش سرگرم کردن بوده است یا به تأمل واداشتن حول مفاهیم ایدئولوژیک.
در توضیحات صفحهی نمایش در تیوال نوشته شده که دکور و لباسها سادهاند تا توهم واقعیت ایجاد نشود، اما آنچه من از طراحی لباسها دیدم، چندان ساده نبود. لذا شاید نتوان آن را تماماً تئاتری اپیک دانست.
نمرهی من به نمایش: ۴ از ۵