چهارچوبها، قواعد، و سرفصلها همیشه راهنماهایی بی پایان بودند برای به تصویر کشیدن داستانی بیانتها.
اما این بار، بیپرده و بی واهمه، دست به راهی زدم که نه چهارچوب داشت، نه قاعده، و نه حتی سرفصلی روشن.
درون خود احساسی یافتم؛ احساسی که سرشار از دردهایی نوظهور بود.
ازدحامی از غمهای بی پایان، بیآنکه گریهای آرامشان کند.
بغضی سنگین که سکوت میخواست تا در نهایت به انفجاری بزرگ بدل شود.
کاش میتوانستم ذرهای از این دردها را بکاهیم...
پ.نون.سین