بیشتر از چیزی که فکر میکردم نمایش را دوست داشتم و من یک اجرا بی ادعا با استاندارد بالا را دیدم و با اینکه با فضای نمایش مثل نذری و این حرفها کاملا بیگانه بودم اما به خوبی با متن ارتباط برقرار کردم که دلیل اصلیش بازی های بسیار خوب بود، اشارات به مسائل خرافی و خیلی از باورها به گمانم نقطه عطف متن بود. به هرتقدیر یکی از علل اصلی گرایش به خرافات از ابتدای زندگی بشر تاکنون، احساس ناامنی و ترس و جهل وی به وقایع و رخدادهای پیرامونش است.
نمایش برشی از یک تاریخ غیر دقیق است و تنها یک روایت جذاب از یک واقعه شاید خیلی معمولی دارد، متن هرگز در این مقام بر نمیآید والبته ادعایی ندارد که چه باید کرد و یا راه برون رفت چیست و دقیقا به همین دلیل این زمان گذشته انتخاب شده است که گویی در نزدیک کمی بیشتر از ۱۰۰ سال پیش هستیم (در ادوار مختلف تاریخ ایران رد پای خرافهگرایی بهخوبی دیده میشود؛ دوران قاجار بیشترین حد خرافه گرایی را طبق اسناد موجود دارد و استفاده از حرز و تعویذ و طلسم و ورد حالت عمومی داشته است)، البته که نسبت به طراحی لباس، تغییر لحن و لهجه گاهی فرازمانی میزند اما برای من یک روایت پیشا معاصر (به معنای این یک قرن اخیر) است.
به هرروی در جامعه ایرانی مخصوصا قبل از دوران پهلوی زنان بیشتر در قلمرو اندرونی بودند و همواره تحت سلطه و انقیاد و فرمانبرداری قرار میگرفتند و کمکم با مشروطه و نوسازی های دوران بعدی، آموزش و در عصر حاضر حضور جنبش ها و تغییر اوضاع تحصیلی و شغلی و عوامل دیگر این مسئله دستخوش تغییراتی شد،
... دیدن ادامه ››
حال که این تغییرات آیا به درستی و شکل مناسبی رخ داده موضوع بحث این نمایش و من نیست و مسیر جداگانه ای دارد.
در حقیقت زنان در آن دوران هرگز از حوزه عمومی مناسبی برخوردار نبودند و از هر اتفاقی استقبال میکردند تا بیشتر بتوانند با یکدیگر گپ وگفت داشته باشند البته که به دلیل عدم ساختار فرهنگی و اجتماعی مناسب بسیاری از این جمعها دارای کنش مندی ناآگاهانه بود اما قطعا کنشها، باورها و التزامهای جدیدی نیز قطعا از دل این حوزه های عمومی سربرآورد. یکی از این محافل بحث پخت و پز به شیوه کلان بود، شاید هم بتوان رشد و اهمیت زیاد پخش نذری را یک خواسته ای از یک فقدان دانست که بانوان به دلیل نبود این حوزه به شکل گیری و مشارکت در آن پافشاری میکردند، چون مرد تنها وظیفه خرید را داشت، شست و شو و فرایند پخت و پز اصولا طولانی میشد، فرصت مناسبی برای گف و شنود آنها شکل میگرفت.
به هرروی پرداخت به موضوع نذری و به دنبال آن خرافه گری و نوع نگاه نگارنده از آن جهت میتواند قابل تامل باشد که به دلیل کنش مندی همچین مراسمی، ظرفیتهای تعاملاتی زیادی رخ میدهد و در آن دوران شاید در بستر همین مراسمها کسانی با نقد و نگاهی متفاوت سعی در شکست یک بازتولید زمانی و روایی را شکل دهند و زمینه سازی برای تعقل بیشتر و هویت نوین تری بنمایند و به معنای ماکس وبری مفهوم کنش را از حالت سنتی و عاطفی به عقلانی ( معطوف به ارزش یا هدف ) تغییر دهد.
البته همه این موارد شرحی بود از یک پیشینه. در این نمایش به گمانم به خوبی به مسائل خرافی و توجیهی اشاره شده بود و این که در یک چرخه استیصالی و درماندگی چه تفکراتی در آن زمان شکل میگرفت و خود تماشاگر میتواند با یک بازاندیشی درون خود این موارد را با عصر حاضر و یا حتی باورها و گمانهای خود مقایسه کند، نکته آخر در مورد متن این که به گمانم پایان آن میتوانست دارای پرداخت کمی بیشتر باشد، هرچند که تا همین اندازه نیز برای من قابل قبول بود.
در آخر اینکه طراحی لباس و صحنه نیز قابل قبول بود و یک شبهه ای که داشتم در مورد آن لوله های حاضر در صحنه بود که بعد از پرسش از عوامل متوجه شدم آنها به نوعی نماینگر حریم حریم حیاط هستند. طراحی نور نیز با آنکه خیلی متهورانه نبود اما به راستای اجرا پیش میرفت. میزانسهای نمایش نیز همه فکر شده بود و به جریان و دنبال کردن مخاطب کمک میکرد.
گروه بازیگران نیز بسیار خوب از پس کار برآمده بودند و همانطور که بعد از اجرا به خودشان گفتم حتی مقداری جلوتر از متن پیش میرفتد، به طور مثال خانوم ها فیروزمنش، غفاریان و یا حیدریان نقش آفرینی خوبی داشتند ضمن آنکه دیگر عزیزان نیز همگی شایسته تقدیر بودند.
پی نوشت، در دنیای امروز برخی خرافه دوستان و هذیان گویان در اسکیزوتایپال پرسونالیتی ها قابل بررسی است که ربطی به نمایش حاضر ندارد و عموما بحث خرافات و گرایش به آن در
خارج از بحث اختلال و بیماری دنبال میشود و از لحاظ فردی نوعی خطای شناختی و از لحاظ جمعی یک گرایش جمعی برای رسیدن به آرامش با ابزار نامناسب است.
به هر حال شب خوبی را ساختند.
گروه اجرا مانا و پراجرا باشید
⭐️⭐️⭐️⭐️