چند شب پیش به تماشای این نمایش نشستیم.
نمایش یخزده، نمایش خوشساختی بود. کار از نظر فنی ایرادی جدی نداشت. طراحی صحنه، طراحی لباس، طراحی نور
... دیدن ادامه ››
و طراحی حرکت به درستی استفاده شده بود.
دراماتورژی کار قابل قبول بود. متن اصلی که ظاهرا یک رمانه به شکل خوبی اجراپذیر شده بود. با جاهایی از متن اصلی نتونستم به درستی ارتباط بگیرم که به دلیل وفاداری جناب بهکام به متن در رابطه با این موارد، به اجرا هم انتقال پیدا کرده بود.
در ابتدای کار سوالاتی روی صحنه ظاهر میشه که عمدتا مرتبط با نقش مشکلات روانی جدی در مجرم شناخته شدن یک فرد خاطیه. نمایش در راستای پاسخ به همین سوالها پیشروی میکنه اما در انتها بر این موضع نمیمونه و مفهوم دیگهای مطرح میشه: قدرت بخشش. این همون چیزیه که انگار از موضوعات درجه دوم نمایش بوده (نسبت به سوالات طرحشده در ابتدا) اما در پایانبندی به ناگهان تبدیل به مهمترین دغدغه کار تبدیل میشه. از قضا یک سری از باگهای متن اصلی که بهش اشاره داشتم مربوط به همین قضیه بخششه. در پایانبندی شکلی اغراقآمیز از قدرت این بخشش به مخاطب معرفی میشه. طوری که یک آدم سایکوپات که مشکلات حاد روانی در طول سالیان سال داره، تحت تاثیر این قدرت قرار میگیره. این در صورتیه که از کادر رئال متن خارج میشه و کمی به سمت شعارزدگی میره.
مناسبات بین رالف و اگنتا عجیب بود. هیچ پیشزمینه و منطق خاصی از قبل وجود نداره (مخصوصا از جانب اگنتا) ولی مخاطب با صحنه اهدای اون شال از اگنتا به رالف مواجه میشه که اون مخاطب رو درباره نتیجهگیری از این بخش سردرگم میکنه. شاید هدف خاکستریتر کردن شخصیت رالف بوده که باید بگم بهتر بود راه دیگهای پیدا میشد و نه این ارتباط گنگ نامعلوم.
ریتم روایت داستان در طول 15 سال کمی تند بود و با سرعت از برخی مسائل عبور میشد و مخاطب جاهایی فرصت درگیر شدن پیدا نمیکرد. این مسئله مخصوصا در رابطه با زمانی که مادر قراره رویکرد بخشش رو بپذیره، بیشتر خودنمایی کرد. شاید اگر برخی دیالوگها در بخشهایی از کار حذف میشد و در مقابل به برخی رویدادها در طول این 15 سال عمیقتر نگاه میشد بهتر بود.
فرم موازی کار از نقاط مثبت کار بود. دو روایت با منطق درستی با فرم موازی در این 15 سال پیش میره. زمان نمایش شاید کمی طولانی تلقی بشه ولی برخلاف خیلی از دوستان فکر میکنم ریتم کار همه جا حفظ شده و مخاطب رو همراه خودش نگه میداره.
در رابطه با اون حواشی مربوط به حضور کودک در یکی از صحنههای کار، با این که به لطف و توجه جناب بهکام این مسئله رفع شد و از بازیگر برگسالی در صحنه مذکور استفاده شده بود، باز باید بگم نظر شخصی من اینه که حضور کودک در اون صحنه واقعا ایرادی بهش وارد نبود.
ایراداتی که عرض کردم عمدتا مربوط به متنه. اجرا اما بالاتر از حد متوسط بود. هم کارگردانی و هم عمده بازیها خوب بود. بهترین بازی شاید مربوط به جناب کوهی باشه که انگار به خوبی تونسته بودن با کاراکتر رالف ارتباط ارتباط بگیرن.
نمایش یخزده حداقل یک بار ارزش دیدن رو داره. نمایشی بیدار و دغدغهمنده. خیلی ممنونم از همه عوامل.