خیلی انرژی و فضای این اجرا خوب بود. کلی خندیدم و لذت بردم. فقط یه سوال؟ خانم مظفری چطور واقعا از طنازی محمد شعبانپور خنده شون نمی گرفت و در تمام طول اجرا جدیتشونو حفظ می کردن؟!! :)))

و اما در مورد کتاب کتابخانه نیمه شب ...

(امکان ... دیدن ادامه ›› اسپویل)
.
.
.

چون منم یه خانم مجرد سی و چند ساله هستم که تجرد انتخابمه، پیانو می زنم و از قضا یک‌گربه تپل نارنجی هم دارم که الان یازده سالشه ... وقتی شروع به خوندن این کتاب کردم حس کردم داستان خودمه! البته من بر خلاف نورا هرگز از زندگی سیر نشدم و همیشه سعی کردم هر لحظه رو عاشقانه در آغوش بگیرم‌... ولی با خوندن این کتاب خیلی خیلی بیشتر از قبل به شگفتی زندگی با بی شمار حق انتخاب در خلق آینده پیش رو پی بردم و سعی کردم خیلی خیلی بیشتر حواسم به کوچکترین تصمیماتم باشه. در این نمایش سعی شده بود خلاصه مفاهیم کتاب انتقال داده بشه اما چون فرصت اندکه و سیر اتفاقات بسیار سریع، مثل کتاب به بار نمیشینه و آخر اجرا نمایش از انتقال چگونگی رسیدن نورا از مرگ خود خواسته به در آغوش گرفتن زندگی با عشق، باز می مونه .... اما بازیها روان، طنز قصه جذاب و دکور عاااالی بود.‌
به عنوان یک برداشت آزاد از کتاب میشه گفت قابل قبوله.
ولی پیشنهاد می کنم هر کسی نخونده حتما کتابش رو بخونه. خوندن این کتاب باعث میشه اهمیت کوچکترین تصمیمات رو در روند زندگی بهتر درک کنیم و با همه وجوووودددد لحظه های زندگی و عزیزانمون رو در آغوش بگیریم.