صدای همهمه و نگاه های سنگین مردمی که با خنده های نیش دار و جملات سرتا پا بی معناشون میخوان خودی نشون بدن , مثل آوار رو سرم خراب شده . حوصله م سر رفته به کفش هام خیره می شم ، کفشهای کتونی رنگ و رو رفته ام . چشمم سیاهی میره ,میرم به باغ آلبالو ، شاخه های نو شکوفه , توپ سفید و سرخ عباس که روی هوا چرخ میزنه ، میره صاف میخوره به شاخه ی آلبالو. بارون می باره، بارونی از شکوفه. با رقص شکوفها میرقصیم با دستایی باز مثل عقاب دراوج عشقبازی با آسمون .سرم گیج میره , می افتم در چاله ای پرآب, کفش های کتونی نونوارم گِلی میشه .نگاهم را از زمین به آسمون میکشم هنوز به اوج نرسیده چشمام گره می خوره به نگاهی که خیره کفشهام شده . مثل شکوفه های آلبالو میریزم.