من بلاتکلیفی را دوست دارم و چه خوب است که هنوز هم میشود بلاتکلیف بود.چون این حس حداقل کمی امید همراه خودش دارد برای لحظه های اضطراری و حاد که چشمم به تو می افتد و ناچارم حفظ ظاهر کنم . خودم را نمی بازم . من هنوز همان آدم بلاتکلیف قبلم و با همین امید دست و پا شکسته ام راس ساعت 11 به استقبالت می آیم . رو به رویت می نشینم و با عاشقانه هایی که هنوز کسی تکلیفشان را مشخص نکرده حرفهایم را شروع میکنم .برایم از خودت خبر بیاور و به روی خودت نیاور دستپاچگی واژه هایم را . دست خودشان هم نیست هر چقدر هم که رو به رویشان بنشینی باز هم برایشان مثل نگاه اول تازگی داری.
از: .....??