در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | نوید آغاز
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 09:53:17
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
نمایش «پسر مُسرِف در موقِف غلط غلط غلط»
تقدیم به میلاد افواج
رونمایی از پوستر همزمان با آغاز بلیت‌فروشی در سایت تیوال:
tiwall.com/p/pesaremosref2

کاری از گروه دانشجویی موریانه

۱۱، ۱۲ و ۱۳ دی
ساعت ۱۸:۳۰
خانه ‌نمایش ‌دا

نویسنده، دراماتورژ و کارگردان: پارسیا ‌توکلی
بازیگران: عرشیا ‌ارژن، مبین ‌بهزاد، پارسیا ... دیدن ادامه ›› ‌توکلی
با همراهی: محمد ‌برهمنی

دستیار کارگردان: آرین ‌نیکخواه، سروش ‌صارمی
منشی صحنه: آرزو سعدوندی
طراح صحنه و لباس: مریم مشهدی‌رضا
طراح نور: عارف قدیمی
طراح پوستر و بروشور: شکوفه ‌اردهالی
ساخت تیزر و طراح گرافیک: سروش ‌صارمی، آرین ‌نیکخواه
عکس: سروش ‌صارمی
روابط عمومی: نوید ‌آغاز
دستیار روابط عمومی: لی‌لی جعفری
نوید آغاز (navidaghaz)
درباره نمایش هدویگ i
نگاهی به نمایش هدویگ: زنی تحسین برانگیز، نه ترحم انگیز
امید طاهری: نادر برهانی‌مرند نمایشنامه هدویگ را بر اساس نمایشنامه «مرغابی وحشی» اثر هنریک ایبسن نروژی نوشته است.

ایبسن به نوعی بنیانگذار درام رئالیستی مدرن بود که بر خلاف اخلاق مداری‌های باسمه‌ای دوران ویکتوریا، بنیان نمایشنامه‌هایش بر افشای کژروی‌ها، دروغ‌ها و سیاهی‌های پشت ظواهر متمدنانه استوار است. در مرغابی وحشی، نهاد خانواده بستری است که با حضور عوامل خارج از این نهاد، به چالش کشیده می‌شود و در نهایت به فروپاشی منتهی می‌شود. وزن اعمال گذشته بر اکنون، همچون تقدیری ناگزیر، زندگی خانوادگی اکدال را به نابودی می کشد.

در هدویگ، نادر برهانی مرند بر خلاف رئالیسم موجود در متن ایبسن، نمایش را از زاویه دید نویسنده‌ای نشان می‌دهد که نمایشنامه‌اش را بر اساس خاطرات کودکی خود نوشته و اکنون قرار است جایزه‌ای را برای آن دریافت کند. نویسنده مورد اشاره، به نوعی آینده هدویگ نیز هست. پایان تراژیک نمایشنامه ایبسن در اقتباس نادر برهانی‌مرند، تغییر می‌کند و اینجا گویی وزن اعمال گذشته آدم‌ها و نابهنگامی بیان حقیقت به جای ایجاد فاجعه و مرگ هدویگ، تبدیل به متنی می‌شود ... دیدن ادامه ›› که مورد ستایش قرار می گیرد.

این موضوع اگر چه در ظاهر امری تقلیل‌گرا و خنثی‌کننده زهر تراژیک نمایشنامه ایبسن است، اما در محتوا و ساختار اجرای برهانی‌مرند، نکات ظریفی را ایجاد می‌کند که مخاطب امروزی تئاتر در ایران، ارتباط بهتری با آن برقرار می‌کند و ساختار کلی اجرا نیز از آن بهره می‌برد.

هدویگ این‌بار صرفا قربانی اعمال بزرگترهایش نیست. او دیگر در جامعه امروزی قرار نیست یک زن زخم‌خورده ضعیف و قربانی ترحم‌انگیز باشد. او زنی قدرتمند است که در لحظه به لحظه رخدادها حضور دارد، خودش در شکل‌گیری آنها سهیم است، نسبت به وضعیت موجود به خودآگاهی رسیده و تلخی‌های زندگی‌اش را به جای گلوله کردن و شلیک به خود، به کلمات تبدیل می‌کند و متنی تحسین برانگیز می‌سازد.

این هدویگ زمانه ماست. زنی اگر چه غمگین و در تنگنای جامعه، اما قوی، استوار و تعیین‌کننده سرنوشت خویش. نادر برهانی‌مرند، نمایشنامه رئالیستی، سمبولیستی ایبسن را که فاقد شخصیت محوری به مفهوم کلاسیک آن است، به نمایشی اپیک تبدیل می‌کند و هدویگ جوان را از پس رخداد تراژیک، قهرمانانه بیرون می‌کشد تا تصویر دیگری از زن برای انسان معاصر ایجاد کند. زنی آگاه به سرنوشت خود و تغییردهنده آن.

هدویگ نوجوانِ مرغابی وحشی، در نمایشنامه برهانی‌مرند، از میان تمام ناملایمات پیرامون خود سر بر می‌آورد و همه آنچه در زندگی‌اش اتفاق افتاده را به متنی تبدیل می‌کند که اثرش برای تغییر شرایط، بسیار بیشتر از گلوله‌ای عمل می‌کند که قفسه سینه‌اش را خودخواسته بشکافد.

در اجرای برهانی‌مرند، دیگر کاراکترهای نمایشنامه، خصوصا مردها، یا آرمانخواهی احمق هستند، یا سرمایه‌داری خودخواه، یا استثمار شده‌ای مفلوک، یا مردی ضعیف و شکست‌پذیر. در هدویگ گویی که این‌بار به جای قربانی شدن دخترک خانواده، این دیگر نسل‌ها هستند که سرنوشتی سوزآور دارند.

در اجرا، برهانی‌مرند همچون آثار خاطره‌انگیز گذشته‌اش، همان ظرافت‌ها، حساسیت‌ها و اندیشه‌ورزی به بار نشسته در ساختار و فرم اثر را دارد. طراحی و ساخت دکور، محدودیت‌های سالن‌های چند اجرایی امروز را نادیده انگاشته و دکور به خوبی فضاهای ضروری اجرای اثر را ایجاد کرده است. دیوارهای بلند و دریچه‌های بدون دری که به نوعی ناامنی حریم خانواده را نمایش می‌دهد و پرده‌ای که هرازگاهی جهان ذهنی اثر را به تصویر می‌کشد.

دکور این اجرا به خوبی فضای درون و بیرون را به کار گرفته و بر پایه مفاهیم بنیادی نمایشنامه شکل گرفته است. گرگرز با دعوت خود به خانه اکدال، عملا حریم این خانواده را می‌شکند و شاید به همین دلیل است که دیوارهای بلند و قطور این خانه، ورودی هایی بدون در و کنترل دارد. خانواده‌ای که به دلیل فقط و نظام طبقاتی، مدام باید در برابر دست درازی‌های اربابان کرنش کند تا جایی که حریم خانه‌اش نیز در اختیار تام خودش نیست.

بازی‌های خوب، روان، یکدست و با تمرکز بازیگران این نمایش، اجرای خوبی رقم می‌زند که بیرون‌زدگی، اغراق و ادا و اطواری در آن دیده نمی‌شود.

نمایش هدویگ در تماشاخانه ایرانشهر، سالن استاد سمندریان روی صحنه است. تماشای این اثر را از دست ندهید.

لینک نوشتار: https://theater.ir/ci/fa/184162
امیرمسعود فدائی این را خواند
رامین صادقی و Paria_brh این را دوست دارند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
حمید ایزد پناه در نمایش عاشقانه‌ی «نامه‌های بی نام و نشان»
.
پیش‌فروش بلیت در سایت تیوال:
tiwall.com/p/nameh
.
نویسنده: محمود احدی نیا
کارگردان: آرش دهقان شاد
تهیه کننده: سید مهدی حسینی
مجری طرح: رها جهانشاهی
.
بازیگران: امین میری، پیمان بیات، حمید ایزد پناه و دنیا فتحی
.
از ۲۷ آذر ۱۴۰۳ | ساعت ۱۸:۳۰
تماشاخانه ایرانشهر ‌- ‌سالن ‌استاد ‌ناظرزاده ‌کرمانی
پیمان بیات در نمایش عاشقانه‌ی «نامه‌های بی نام و نشان»
.
پیش‌فروش بلیت در سایت تیوال:
tiwall.com/p/nameh
.
نویسنده: محمود احدی نیا
کارگردان: آرش دهقان شاد
تهیه کننده: سید مهدی حسینی
مجری طرح: رها جهانشاهی
.
بازیگران: امین میری، پیمان بیات، حمید ایزد پناه و دنیا فتحی
.
از ۲۷ آذر ۱۴۰۳ | ساعت ۱۸:۳۰
تماشاخانه ایرانشهر ‌- ‌سالن ‌استاد ‌ناظرزاده ‌کرمانی
دنیا فتحی در نمایش عاشقانه‌ی «نامه‌های بی نام و نشان»
.
پیش‌فروش بلیت در سایت تیوال:
tiwall.com/p/nameh
.
نویسنده: محمود احدی نیا
کارگردان: آرش دهقان شاد
تهیه کننده: سید مهدی حسینی
مجری طرح: رها جهانشاهی
.
بازیگران: امین میری، پیمان بیات، حمید ایزد پناه و دنیا فتحی
.
از ۲۷ آذر ۱۴۰۳ | ساعت ۱۸:۳۰
تماشاخانه ایرانشهر ‌- ‌سالن ‌استاد ‌ناظرزاده ‌کرمانی
بازی خانم دنیا بی نظیر و جذاب بود
با آرزوی موفقیت بیشتر
۲ روز پیش، پنجشنبه
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
امین میری در نمایش عاشقانه‌ی «نامه‌های بی نام و نشان»
.
پیش‌فروش بلیت در سایت تیوال:
tiwall.com/p/nameh
.
نویسنده: محمود احدی نیا
کارگردان: آرش دهقان شاد
تهیه کننده: سید مهدی حسینی
مجری طرح: رها جهانشاهی
.
بازیگران: امین میری، پیمان بیات، حمید ایزد پناه و دنیا فتحی
.
از ۲۷ آذر ۱۴۰۳ | ساعت ۱۸:۳۰
تماشاخانه ایرانشهر ‌- ‌سالن ‌استاد ‌ناظرزاده ‌کرمانی
نوید آغاز (navidaghaz)
درباره نمایش هدویگ i
گروه بازیگران نمایش «هدویگ» به کارگردانی نادر برهانی‌مرند معرفی شدند.

رحیم نوروزی، امین میری، زکیه بهبهانی، وحید حافظی، میثم صدرا، میثم شهاب الدینی، افسانه اصیلی، حنا خواجه علی، معصومه احدی در کنار بهرام ابراهیمی، گروه بازیگران این اثر نمایشی را تشکیل می‌دهند.

نمایش «هدویگ» به نویسندگی و کارگردانی نادر برهانی‌مرند از پنجشنبه ۲۹ آذر ۱۴۰۳، ساعت ۲۰:۳۰ در سالن استاد سمندریان تماشاخانه ایرانشهر روی صحنه خواهد رفت.

این اثر اقتباسی آزاد از «مرغابی وحشی» اثر هنریک ایبسن است.

تهیه‌کنندگی «هدویگ» برعهده رامین صادقی و مجری طرح آن امین رهبر است.

طراحان ... دیدن ادامه ›› و دیگر عوامل این اثر نمایشی به‌زودی معرفی می‌شوند.

پیش‌فروش بلیت‌های این اثر نمایشی از امروز چهارشنبه ۲۱ آذر ۱۴۰۳، ساعت ۱۲ در سایت تیوال آغاز خواهد شد.
با استقبال بی‌نظیر مخاطبان، تمامی بلیت‌های جمعه ۱۶ آذر پایان یافت!

پیش‌فروش بلیت‌های خارج از ظرفیت روز جمعه در سایت تیوال آغاز شد

هفته پایانی «با خشم به گذشته نگاه کن»

اجرای ویژه شنبه ۱۷ آذر ساعت ۱۹:۳۰
٢٠٪ تخفیف دانشجویی و وفاداری

آذرماه ۱۴۰۳ |‌ ساعت ۲۰
‌پردیس ‌تئاتر ‌و ‌موسیقی ‌باغ ‌کتاب
.
براساس متن «با خشم به گذشته بنگر»
نوشته ... دیدن ادامه ›› جان آزبرن و ترجمه‌ سارا صابری، سام دولتی

نویسنده: محمد ‌زارعی
دراماتورژ: مازیار ‌سیدی
کارگردان: فضل ‌اله ‌عمرانی
تهیه‌کننده: سعید ‌روستایی
مجری طرح: امیرسپهر ‌تقی ‌لو

بازیگران: (به ترتیب حروف الفبا) مرجان ‌اتفاقیان، شیرین ‌اسماعیلی، خسرو ‌پسیانی و مازیار ‌سیدی
با تماس تصویری: رضا ‌بابک
و با صدای: ستاره ‌پسیانی

طراح گرافیک: مریم ‌برادران
عکاس: کیارش ‌مسیبی
ساخت تیزر: امیرحسین ‌منصوری

با تشکر از همراهی مجموعه جواهرات دستساز نقره “آراکیان”
سالن کر باکس پردیس تئاتر و موسیقی باغ کتاب پذیرای اجرایی ست که حرف‌های بسیاری برای گفتن دارد.

«با خشم به گذشته نگاه کن» نوشته محمد زارعی به ... دیدن ادامه ›› کارگردانی فضل اله عمرانی اثری است که با فهم صحیح عناصر اجرایی جهان واقع‌گرا، بدون هیچگونه دست و پا زدن بیجا تماشاگر را همراه خود می‌کند.

رویداد در روایتگری رویه خود قصه مهاجرانی را پیش می‌برد که علی الرغم تفاوت‌های بسیار فرهنگی و اندیشه ای به سبب آنچه که نیاز می‌خوانیمش در کنار هم زندگی می‌کنند. مهاجرانی که به لحاظ شغلی نیز جایگاه خاص و درخوری در خارج از وطن یافته‌اند،اما همواره احساس دلتنگی‌هایی برای گذشته‌شان دارند،گذشته‌ای که بعضاً بسیار حزن انگیز می‌باشد. مثل آنچه که برای پدر عبدو به وقوع پیوسته است.

اما گویی این روایت بهانه است و مسئله این نمایش چیزی بسیار فراتر از این‌هاست. مسئله آنها درد مشترک است،درد مشترکی که سبب می‌شود در هستی تماشاگر نیز نفوذ کند و آنگاه ست که نوبت به همزاد پنداری مخاطب با اجراگر می‌رسد و این نقطه عطف اجراست.

ما آنقدر به دیدن اجراهای پرهیاهو و بعضاً پرفشار عادت کردیم که در مواجهه با اثری که دارد روند طبیعی و هدفمند خود را طی می‌کند دچار شک و تردید می‌شویم و به دنبال چرایی بعضی پرسش‌هایی می‌گردیم که جواب‌هایشان در دل شان نهفته است.

با ورود تماشاگر اجرا شروع شده است با صحنه‌ای مواجه می‌شویم که تا حد امکان سعی دارد جهان رئالیستی را به مخاطب القا کند و آدم‌هایی که در این صحنه ـ جهان قرار دارند در حال زندگی معمول خود هستند. و این اولین قرارداد و مهم‌ترین قرارداد کارگردان با تماشاگر است. تا جایی که من تماشاگر گمان می‌کنم وارد جهان خصوصی آدم‌های نمایش شده‌ام و بی‌آنکه آنها بدانند من آنها را می‌بینم و چه چیزی جذاب‌تر از این. تلاش فراوان بازیگران و پیشبرد بازی‌ها به سمت و سویی که اصلاً تئاتری در کار نیست و تماشاگری وجود ندارد از مهم‌ترین عناصر این اجراست که اگر آن را به عنوان مخاطب در نیابیم، در ادامه مسیر شاید نتوانیم اثر را همراهی کنیم. و این مدل اجرایی،آن هم برای تئاتر به واسطه زنده بودنش یک مدل پرمخاطره و ریسک‌پذیر است که ظاهراً گروه آن را به جان خریده است.

خلق یک شرایط محیطی مناسب،دیالوگ‌های ساده و پیش برنده و شخصیت پردازی‌های مناسب از جمله نکات مثبت اجراست،اما به واسطه وجود حال و هواهای تقریباً یکسان در برخی از رویدادها بعضاً با ضرب آهنگ‌های پیوسته و در مجاورت هم مواجه می‌گردیم که نزدیکی‌هایی به یکدیگر دارند و شاید در مواقع کمی یکنواختی هایی احساس شود. از جمله نکات قابل توجه دیگر وجود ترکیب بندی‌های مناسب،بازی های روان همراه کردار و ژست‌های دقیق،قاب پردازی‌های داستانگو،حرکت‌های پیش برنده و البته مهندسی صدا و آهنگسازی مناسب است.

نکته مهم دیگر اجرا این است که دیگر کلیشه‌ای در کار نیست. این اجرا مدل تازه‌تر و به روزتری از انسان‌ها را برای مخاطب به تصویر می‌کشد. روابط‌ها،عین روابط‌های همین روزهاست. و اگر متعجب می‌شویم از برخی رفتارها و برخی تصمیم گیری‌ها علت آن است که هنوز باور نداریم حقیقت جهان پیرامونمان این است.

شاید تعجب برانگیزترین رفتار این اجرا همانی بود که عبدو با تمام نفرت فراوانی که از ایندرا کیت دارد،به محض رفتن و ترک شدنش از سوی آلیسن،او را در آنی جایگزین آلیسن می‌کند. مطمئناً که پذیرش این برای تماشاگری که نمی‌خواهد جهان را اینگونه ببیند بسیار سخت است. اما واقعیت همین است،واقعیت این است که روابط علت و معمولی متمایز شده و سخت مان است آن را بپذیریم. در حالی که ما علت همین مثال ذکر شده را در جای دیگر در پایان اجرا می‌بینیم جایی که عبدو زار زار گریه می‌کند،همان کسی که همواره تلاش می‌کرد همه چیز را در درون خود پنهان نگاه دارد ولی آنچه که او را از پا می‌اندازد هراس از «تنهایی» است.

رضابهارلو
مدرس تیاتر در دانشگاه
دکتری تخصصی هنر و کارشناس ارشد کارگردانی نمایش
نوید آغاز (navidaghaz)
درباره نمایش جیمی جامپ i
حسین ماهینی مهمان ویژه نمایش «جیمی جامپ»
کاری از سیما تیرانداز

چهارشنبه ۷ آذر ساعت ۱۹:۳۰
تماشاخانه ایرانشهر ‌- ‌سالن ‌استاد ‌سمندریان

‌فروش بلیت هفته پایانی در سایت تیوال:
tiwall.com/p/jimmyjump

نویسنده: صالح ‌علوی ‌زاده
کارگردان: سیما ‌تیرانداز
تهیه‌کننده: صهبا ‌خلدبرین

بازیگران: سیما ‌تیرانداز، علیرضا ‌ثانی ‌فر، خاطره ‌اسدی، بهار ‌دهقان
و با صدای: محمد سیانکی
مازیار سیدی دچار حمله قلبی شد

مازیار سیدی بازیگر و دراماتورژ نمایش «با خشم به گذشته نگاه کن» شب گذشته به‌علت فشار ناشی از کار دچار حمله قلبی شد و به بیمارستان رفت.

به گزارش مشاوررسانه‌ای پروژه، مازیار سیدی کارگردان، دراماتورژ و بازیگر تئاتر ایران شب‌گذشته و ساعتی قبل از اجرای اول نمایش «با خشم به گذشته نگاه کن» به‌علت فشار ناشی از کار، دچار حمله قلبی شد و به بیمارستان منتقل شد.

رضا بابک، خسرو پسیانی، شیرین اسماعیلی و مرجان اتفاقیان با حضور در لابی سالن، ضمن ادای احترام و عذرخواهی از مخاطبان، آن‌ها را به تماشای اجراهای آینده این نمایش دعوت کردند.

طبق گفته پزشک معالج سیدی، او اکنون در شرایط نرمال قرار گرفته است و می‌تواند از امشب روی صحنه برود.

نمایش «با ... دیدن ادامه ›› خشم به گذشته نگاه کن» نوشته محمد زارعی، دراماتورژ و مشاور کارگردان مازیار سیدی و کارگردانی فضل‌اله عمرانی از امروز ۱ آذرماه ۱۴۰۳، ساعت ۲۰:۳۰ در سالن کر باکس پردیس تئاتر و موسیقی باغ کتاب روی صحنه خواهد رفت.

تهیه‌کنندگی نمایش «با خشم به گذشته نگاه کن» برعهده سعید روستایی و مجری طرح آن امیرسپهر تقی‌لو است.

بازیگران این اثر نمایشی (به‌ترتیب حروف الفبا) مرجان اتفاقیان، شیرین اسماعیلی، خسرو پسیانی و مازیار سیدی هستند.
همچنین رضا ‌بابک بازیگر تئاتر، سینما و‌ تلویزیون ایران با تماس تصویری (در نقش توبیاس فون‌سنِ فضانورد) و ستاره ‌پسیانی به‌صورت صوتی (در نقش جمیلا جمیری، مهمان پادکست «گذشته») نیز در این اثر نمایشی حضور دارند.

این نمایشنامه براساس متن «با خشم به گذشته بنگر» نوشته‌ جان آزبرن با ترجمه سارا صابری و سام دولتی آماده اجراشده است.
خدا رو شکر که حال مازیار سیدی خوبه و می‌تونه به اجرا برگرده🌹🌹♥️♥️
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
الاغ‌های عاشق فقط برای ۴ اجرای دیگر روی صحنه می‌روند

تراژیکمدی «وقتی الاغ‌ها عاشق می‌شوند» در تالار ‌حافظ

خرید بلیت روزهای پایانی در سایت تیوال:
tiwall.com/p/olagh.ashegh

تا جمعه ۲ آذر
ساعت ۲۰:۳۰
تالار ‌حافظ

نویسنده و کارگردان: جعفر ‌مهیاری
تهیه‌کنندگان: الهام ‌شکیبا، مارال قلی زاده
مجری طرح: ایمان ... دیدن ادامه ›› ‌یزدی

بازیگران: (به ترتیب الفبا) مریم ‌آشوری، سعید ‌ابک، خالق ‌استواری، محمد ‌رحمانی، حامد ‌زحمتکش، سپیده ‌زینلی، مهدی ‌فرشیدی ‌سپهر، محمد لقمانیان

مستند ساز، محتوا تبلیغاتی: شهرام نامور
نوید آغاز (navidaghaz)
درباره نمایش بی پایانی i
درباره نمایش «بی پایانی» / منوچهر اکبرلو

در میان نمایش‌های زیادی که روی صحنه است اگر دنبال نمایشی رئالیستی با آدم‌ها و وقایع آشنای دور و برمان ... دیدن ادامه ›› هستید با بازی‌های طبیعی و واقع گرایانه نمایش «بی پایانی» پیشنهاد می‌شود.

متن مردان را از صحنه حذف کرده تا زنان از مردان بگویند از عاملیت آنها در زندگی فردی و اجتماعی شان از سرکوب قربانی شدن حمایت، رفاقت و اینها

نمایش شاد و کمیک آغاز می‌شود و ناگهان روی تراژیک زندگی خودش را نشان می‌دهد.

در صحنه ای که سه زن برای دیدن یکدیگر دور هم جمع شده اند. یک مرتبه به خود می آیید خنده هایتان می ماست و درگیر دنیایی آن سوی سرخوشی‌ها می‌شوید.
اجرای پایانی تراژیکمدی «وقتی الاغ‌ها عاشق می‌شوند»
.
خرید بلیت در سایت تیوال:
tiwall.com/p/olagh.ashegh
.
چهارشنبه ۲۳ آبان ۱۴۰۳
ساعت ۲۰:۳۰
تالار ‌حافظ
.
نویسنده و کارگردان: جعفر ‌مهیاری
تهیه‌کنندگان: الهام ‌شکیبا، مارال قلی زاده
مجری طرح: ایمان ‌یزدی
.
بازیگران: (به ترتیب الفبا) مریم ‌آشوری، سعید ‌ابک، خالق ‌استواری، محمد ‌رحمانی، حامد ‌زحمتکش، سپیده ‌زینلی، مهدی ‌فرشیدی ‌سپهر، محمد لقمانیان
واقعاً کاش تمدید بشه..‌.
امیرمسعود فدائی
بله، یه تذکری موقع ورود میدن متأسفانه..‌.
😏
زیبا دلنشین و عجیب و …دوست دارم بازم ببینم
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
کارگردان نمایش «وقتی الاغ‌ها عاشق می‌شوند»: خودم را به زندگی می‌سپارم

جعفر مهیاری که این روزها نمایش «وقتی الاغ‌ها عاشق می‌شوند» را روی صحنه ... دیدن ادامه ›› می‌برد، گفت که در اجرای نمایش‌هایش خود را به زندگی می‌سپارد و از ابتدا تصمیم نمی‌گیرد که نمایشی را برای گروه سنی کودک یا بزرگسال اجرا کند.

این کارگردان تئاتر در گفتگو با ایسنا نمایش خود را اثری استعاری دانست و از رشد و گسترش تئاترهای خصوصی در سال‌های اخیر ابراز خوشنودی کرد.

او که در سال‌های گذشته بیشتر بر حوزه تئاتر کودک و نوجوان تمرکز داشته است، درباره اجرای تازه‌ترین نمایش خود برای گروه سنی بزرگسال گفت: از زمانی که در کار تئاتر کمی تجربه پیدا کردم، از ابتدا با این پیش فرض جلو نمی‌روم که نمایشی را برای تماشاگر کودک یا بزرگسال اجرا کنم. اصولا وقتی ایده‌ای به ذهنم می‌رسد، فرایندی طی می‌کند و در نهایت به خروجی می‌رسد. حال ممکن است خروجی آن متناسب با گروه سنی کودک باشد یا بزرگسال.

مهیاری ادامه داد: معتقدم بیشتر نمایش‌هایی که در سال‌های گذشته ساخته‌ام، برای خانواده‌ها بوده یعنی علاوه بر کودکان برای بزرگسالان هم مناسب بوده است.

او اضافه کرد: در چند سال اخیر بیشترِ نمایش‌هایی که ساخته‌ام، مناسب گروه سنی نوجوان به بالا بوده است. البته ۱۰ سالی می‌شود که نمایشی را از صفر تا صد در ایران نساخته‌ام و بیشتر نمایش‌هایم را در خارج از کشور کار کرده‌ام که البته در ایران نیز اجراهایی محدود داشته است.

خودم را به زندگی می‌سپارم

مهیاری در پاسخ به اینکه چه عاملی سبب این تغییر رویه شده، توضیح داد: اینها بر اساس انتخاب من نیست بلکه برحسب روند کار و افزایش سن و تجربه است. درواقع خودم را به جریان زندگی می‌سپارم و بعد مشخص می‌شود که هر ایده‌ای که به ذهنم می‌رسد، برای کدام گروه سنی مناسب است.

او درباره دلیل دوری‌اش از تئاتر ایران و تمرکز فعالیت‌هایش در خارج از کشور نیز گفت: سال ۸۷ نمایش «گل» را در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان اجرا کردم که برای اجرا در جشنواره تئاتر لهستان دعوت شد. بعد از آن این نمایش به جشنواره‌های و کشورهای مختلفی دعوت شد و ارتباطات بین‌المللی‌ام گسترده شد و به جز اجرای نمایش برای برگزاری کارگاه و ... دعوت شدم و دیگر فرصت ساخت اثر در ایران پیش نیامد. البته در ایران کارگاه‌های آموزشی داشتم و نیز نمایش‌هایی را که خارج از کشور اجرا کرده‌ام، در ایران نیز روی صحنه نیز برده‌ام ولی تولیدی که به طور کامل در ایران اتفاق افتاده باشد، پیش نیامد.

مهیاری اضافه کرد: بعد از کرونا که همه فعالیت‌ها تعطیل شد، فرصتی دست داد تا کارهای عقب‌افتاده‌ام را به جریان بیندازم و چند فیلم کوتاه ساختم و ... و سال ۱۴۰۱ نیز نمایش «دِلاو» را در تئاتر نوفل لوشاتو اجرا کردم که البته تولید خارج از کشور بود.

خودم را به زندگی می‌سپارم

این کارگردان تئاتر در پاسخ به اینکه تئاتر کشور در این چند ساله در قیاس با گذشته چقدر تفاوت داشته است، توضیح داد: پیش از این هم متوجه افزایش سالن‌ها و اجراهای روی صحنه شده بودم ولی حالا که خودم مشغول اجرای نمایشی هستم، بیشتر این افزایش را لمس می‌کنم و مدام مشغول رصد وضعیت تئاترها و آمار تماشاگران هستم. به نظرم اتفاق خوبی است که این روزها رقابت گروه‌های نمایشی این چنین بالا گرفته و خوشحالم که تئاتر خصوصی هم این چنین جان گرفته است. هرچند این آسیب را دارد که در این میان، نمایش‌های کم‌کیفیت هم روی صحنه می‌روند ولی با رشد کمی نمایش‌های روی صحنه، این اتفاق طبیعی است.

مهیاری در بخش دیگری از این گفتگو درباره ذهنیت برخی از تماشاگران درباره تمثیلی بودن نمایشش و ارتباط آن با «کلیه و دمنه» تصریح کرد: تعدادی از تماشاگران به این موضوع اشاره داشته‌اند اما خودم به آن فکر نکرده بودم. ایده‌ای بود که پرداخته شد اما بی‌شک تاثیر قصه‌هایی مانند «کلیله و دمنه» یا «شهر قصه» یا حتی جهان فانتزی کودک و نوجوان در رسیدن من به این قصه استعاری بی‌تاثیر نبوده است.

او ادامه داد: شاید برخی از تماشاگران با خواندن خلاصه داستان نمایش به این ذهنیت رسیده باشند ولی با دیدن نمایش متوجه می‌شوند که هیچ اِلِمان دیگری از حیوان در نمایش ما وجود ندارد و با شخصیت‌های کاملا انسانی مواجهیم. ما از بدو ورود تماشاگر، او را آماده می‌کنیم که کارمان یک اثر استعاری است و این استعاره در کانسپت کار وجود دارد.

خودم را به زندگی می‌سپارم

مهیاری که نمایشش را با گروهی از هنرمندان مجرب در تئاتر کودک و نوجوان و عروسکی روی صحنه می‌برد، با ابراز خوشنودی از همکاری با این چهره‌ها افزود: انتخاب این گروه چند دلیل دارد؛ اول اینکه با همه آنان تجربه همکاری داشته‌ام. بنابراین جهان یکدیگر را به خوبی می‌شناسیم و خیلی خوب حرف همدیگر را متوجه می‌شویم. از سوی دیگر همه آنان جزو خلاق‌ترین بچه‌های تئاتر کودک و عروسکی هستند و این بسیار مهم است چراکه جهان فانتزی را به خوبی می‌شناسند و درک کاملی از آن دارند و به همان نسبت، جهان سورئال را نیز درک می‌کنند.

گفتنی است نمایش «وقتی الاغ‌ها عاشق می‌شوند» با بازی (به ترتیب الفبا) مریم ‌آشوری، سعید ‌ابک، خالق ‌استواری، محمد ‌رحمانی، حامد ‌زحمتکش، سپیده ‌زینلی، مهدی ‌فرشیدی ‌سپهر، محمد ‌لقمانیان روی صحنه می‌رود و در خلاصه داستان آن آمده: چهار الاغ عاشق، برای رسیدن به عشق‌شان (طاووس) حاضر به پذیرش شرطی می‌شوند که آنها را با بحران جدی مواجه می‌کند.

این اثر نمایشی هر شب ساعت ۲۰ و سی و به مدت ۷۵ دقیقه در تالار حافظ اجرا می‌شود.
نگاهی به نمایش «وقتی الاغ‌ها عاشق می‌شوند» به نویسندگی و کارگردانی جعفر مهیاری
دلدادگی چند جانور مبادی آداب
مهیاری با روایتِ عشق چهار الاغ ... دیدن ادامه ›› به یک طاووس، تمثیل کنایی «عشق خرکی» را به داستان و اجرایی مدرن می‌رساند
محمدحسن خدایی

یک فضای بازیگوشانه و فانتزی، چهار الاغ شیک‌پوش کت و شلواری، عشق عجیب آنان به پرنده‌ای خوش خط و خال همچون طاووس، و صد البته رقابت و کشمکشی جنون‌آمیز بر سر به دست آوردن معشوق. با همین عناصر عجیب و غریب، جعفر مهیاری در مقام نویسنده و کارگردان مشغول روایت یک داستان تمثیل‌‌گرایانه مدرن در رابطه با عشق چهار الاغ به یک طاووس است. اینکه در ظاهر امر، الاغ‌ها شبیه انسان باشند و کت و شلوار مردانه بر تن کنند می‌تواند استعاره‌ای از «خرکی» بودن عشقی چنین دور از ذهن باشد. این نمایش یک فانتزی سرخوشانه است که به میانجی‌اش می‌توان نقبی زد به عشق‌های نامتعارف این روزها. اجرا به خوبی توانسته جدیت و بلاهت الاغ‌ها به وقت عاشقی را به نمایش گذاشته و یک موقعیت جذاب و جفنگ را خلق کند. ابژه عشق که طاووسی است قدرت‌طلب، از نادانی عشاق استفاده کرده و شرط وصال را کشتن سلطان جنگل به دست الاغ‌ها گذاشته است. نمایشی که این شب‌ها در سالن حافظ به صحنه آمده، روایتی است از تقلا و تمنای عاشقانه چهار الاغ عزب که برای خلاص شدن از تنهایی به هر خفت و خواری تن داده و مضحکه عام و خاص می‌شوند. تو گویی به غیر از طاووس الوان، گزینه دیگری برای عاشقیت نیست و دلربایی از معشوقی چنین پر رنگ و لعاب، ضرورتی است بی‌بدیل. هر چهار الاغ‌ بی‌نوا با قبول شروط طاووس، قدم به مهلکه‌ای بی‌بازگشت گذاشته و در مسیری پر فراز و نشیب، سرنوشتی تراژیک خواهند یافت. جعفر مهیاری با کنار هم قرار دادن عناصری ناهمگون و طبیعی جلوه دادن‌شان، توانسته فانتزی خویش را باورپذیر کند و لحظات مفرحی از یک وضعیت نابهنگام بسازد. ژست بازیگران، شکل حضورشان بر صحنه و مناسباتی که با دیگران برقرار می‌کنند در خدمت عادی‌سازی امر غیرعادی است. جالب آنکه الاغ‌ها، وفادار به رعایت نظمی بوروکراتیک هستند و خود را مبادی آداب نشان داده و خلق و خویی متمدنانه در قبال طاووس از خود بروز می‌دهند. به نظر می‌آید اجرا مرز میان الاغ یا انسان بودن را کم‌رنگ کرده و هویتی ملهم از هر دو موجود زنده را برساخته است. اینجا هم به مانند اغلب آثار تمثیلی، وجه غالب با هویت انسانی است حتی اگر ادعا شود موجودات زنده‌ای که حرف می‌زنند الاغ، موش، سگ و شیر واقعی باشند. نمایش می‌خواهد از طریق خلق یک جهان مثالی، تماشاگران را سرگرم کند، امر تماشایی را احضار کرده و مخاطبان خویش را در باب ابتلا به «عشق خرکی» بیم دهد. اینکه عشاق این روزها نباید گرفتار بلاهت شده و «عشق خرکی» را تجربه کنند و اگر گرفتار شدند تا حد امکان نبایست مثل یک الاغ، سر را پایین انداخته و مقهور درخواست نامعقول معشوق شوند، همان بیم و اندرزی است که اجرا در لفافه می‌گوید. در غیر این صورت فرجام این قبیل عشق‌های خرکی، چیزی نیست به غیر از فدا شدن در راهی عبث.
به لحاظ اجرایی، صحنه خالی از اشیا بوده و بازیگران در فضایی انتزاعی به سر می‌برند. ترتیب ایستادن‌ شخصیت‌ها واجد نظمی هارمونیک است اما در ادامه و بنابر ضرورت، این شکل از رعایت نظم و ترتیب، دشوار شده و شاهد آنتروپی نیروها و بدن‌ها هستیم. نگاه خیره بازیگرانی که نقش الاغ‌ها را بازی می‌کنند بازتابی است از شگفت‌زدگی و جدیت توامان‌ نسبت به وضعیتی که انتخاب کردن و کنش‌ورزی را ضروری می‌کند. این چند الاغ عزب چنان روزگار می‌گذرانند که تو گویی هر اتفاق کوچک می‌تواند موجب بهت‌زدگی‌شان شود و رشته امور را از دست‌شان خارج کند. آنان الاغ‌هایی عصا قورت‌داده‌اند که برّاق به جهان هستی می‌نگرند و بی‌وقفه در انتظار وقوع فاجعه یا رخ دادن یک معجزه‌اند. از همان ابتدای نمایش که سایه بازیگران از پشت پرده‌ای سفید نمایان می‌شود و الاغ بودن شخصیت‌ها را آشکار می‌کند می‌توان حدس زد که نمایش در رابطه با سرنوشت عجیب چند الاغ نگون‌بخت باشد. جالب آنکه وقتی از پشت پرده بر روی صحنه می‌آیند هیبتی انسانی دارند و شبیه کارمندان ادارات لباس پوشیده‌اند. بنابراین رویکرد اجرا طرح این واقعیت است که «الاغ بودن» می‌تواند یک وضعیت باشد و فرقی ندارد فی‌المثل شکل کله‌ات چه باشد و دیگران چگونه تو را نظاره‌ ‌می‌کنند و به قضاوت تو می‌نشینند. چه کت و شلوار به تن کرده باشی و چه پالان خر بر پشت، این «بلاهت» است که می‌تواند از تو یک موجود منقاد و بارکش بسازد که جایگاه اجتماعی والایی نداشته باشی. این واقعیت انکارناپذیر در صحنه‌ای مشاهده می‌شود که الاغ‌ها مشغول بر زبان راندن ادبیات والا بوده و ملاقات عاشقانه با طاووس را تمرین می‌کنند. کلماتی که به‌کار می‌برند چنان فخامت دارد که هر کدام می‌تواند زینت‌بخش یک عبارت فلسفی، علمی یا ادبی باشد. اما وقتی الاغ‌ها از این کلمات استفاده می‌کنند نتیجه چیزی است جفنگ و خنده‌آور.
از نکات قابل اعتنای نمایش بی‌شک بازی خوب بازیگران است. مریم آشوری، سعید ابک، خالق استواری، محمد رحمانی، حامد زحمتکش، سپیده زینلی، مهدی فرشیدی‌سپهر و محمد لقمانیان در این نمایش، نقش‌آفرین شخصیت‌ها هستند. چهار بازیگر، نقش الاغ‌ها را اجرا می‌کنند و چهار بازیگر نقش طاووس، شیر، موش و سگ. به هر حال نباید از یاد برد که حضور بازیگران حرفه‌ای که در خدمت اجرا بوده و با مهارت توانسته‌اند امر روزمره را بوروکراتیزه کنند تا فانتزی صحنه‌ها باورپذیر شود بی‌شک امری است مهم و استراتژیک. به واقع نمایش «وقتی الاغ‌ها عاشق می‌شوند» از این بابت که حضور با دیسیپلین شخصیت‌ها را در فضای انتزاعی ممکن و مدیریت می‌کند، به تلقی ما از بورکراتیزه‌شدن مناسبات دامن می‌زند. لباس‌های رسمی یک شکل، کراوات، ژست‌های ایستا و حرکت‌ در مسیر مستقیم به هنگام تفکر، این تلقی را قوت می‌بخشد که شخصیت‌ها در یک فرآیند بوروکراتیزه قرار دارند. پس بدن‌ها اغلب حضوری کنترل‌شده و نمایشی داشته و به وقت تعلیق نظم نمادین، رخوت و سستی و رهایی را تجربه می‌کنند.
در نهایت می‌توان گفت جعفر مهیاری تا حدودی نسبت به جهان فانتزی که ساخته محافظه‌کارانه عمل کرده است و محتاطانه می‌خواهد تنش‌های موجود میان شخصیت‌ها را حل و فصل کند. البته مرگ الاغ‌ها در انتهای نمایش، شاعرانه و تماشایی است و تا حدودی علیه منطق کارگردان. از قضا این اجرا می‌توانست بیش از این به امر فانتزی گشوده باشد و بر امکان‌های صحنه بیفزاید. اما گویا قرار است سرنوشت تراژیک الاغ‌ها، نقد و نهیبی به وضع اینجا و اکنون ما باشد و تذکاری به آنان که با چشمانی بسته عاشق می‌شوند و برای رسیدن به معشوق، به هر کاری دست می‌زنند. اجرا اگر از این موعظه‌ها دست بکشد و تا حدودی به امر مبهم و مرموز میدان دهد تماشایی‌تر خواهد بود. به هر حال در این وادی پر خطر، با اجرایی مفرح و متعارف روبه‌رو هستیم که با سادگی به سراغ فانتزی رفته و توانسته تماشاگران خویش را خشنود به خانه رهسپار کند. اما در این مسیر از تجربه‌گرایی امتناع کرده و بر مسیری مطمئن قدم برداشته است. امید که در آینده شاهد اجراهایی جسورتر از این گروه خوب باشیم. چراکه فانتزی می‌تواند حمله‌ای به واقعیت تغییرناپذیر هستی اجتماعی ما باشد و امکان‌های نامکشوفی از امر ناممکن را پیش چشم ما بگشاید. فانتزی سلاحی است در دست ما که بر نظم نمادین یورش بریم و «جهان مطلوب» خویش را در مقابل «جهان مقدور» بنا کنیم. جایی که حتی الاغ‌های کت و شلوار پوش عزب، به میانجی عشق می‌توانند به قصر پادشاه جنگل بروند و عاملیت‌شان را به اجرا درآورند.
نوید آغاز (navidaghaz)
درباره نمایش بی پایانی i
گوهر سینمای ایران با افتخار نمایش «بی پایانی» را افتتاح می‌کند
یکشنبه ۲۰ آبان ساعت ۲۰ در عمارت هما
.
پیش‌فروش بلیت روزهای تازه در سایت تیوال آغاز شد:
tiwall.com/p/bipayani2
.
از ۲۰ آبان ۱۴۰۳
ساعت ۲۰
عمارت ‌هما
.
نویسنده، طراح و کارگردان: صحرا ‌فتحی
تهیه‌کننده: رها ‌جهانشاهی‌ و صحرا فتحی
بازیگران: الهام ‌شعبانی، حدیث ‌میرامینی، ... دیدن ادامه ›› مهسا ‌طهماسبی
و با صدای محمد چناری
.
سرمایه گذار: زهره جوانمردی
مجری طرح: شهرام ‌زمانی
مدیر پروژه: عدنان کاپوسیان
مدیر اجرایی: وحید جوادی
مدیر تولیدو برنامه ریز : محسن ‌خسروی
.
آهنگساز، مهندسی صدا: بابک ‌کیوانی
مدیر تبلیغات: نوید ‌آغاز
مشاور رسانه ای: علی ‌کیهانی
عکاس: همایون ‌تمدن
طراح گرافیک، تیزر، موشن: محمد حسین کرد علیپور
عکاس تبلیغات: آرش خدا کرمی
.
دستیار کارگردان :مجیر ‌معینی
منشی صحنه: لاله اَبید
مدیر صحنه: علی پرپنچی
مجری نور: مهدی ‌پاکمنش
دستیار گریم، دستیار لباس: پرنیا حاجی تقی
.
با همراهی
«مبلمان باروس»
«آموزشگاه هشت ستاره»
«مزون هخامنش»
«عمارت ‌هما»
نوید آغاز (navidaghaz)
درباره نمایش بی پایانی i
گروه دان، مهمان ویژه یکشنبه «بی پایانی»
.
پیش‌فروش بلیت روزهای تازه در سایت تیوال آغاز شد:
tiwall.com/p/bipayani2
.
از ۲۰ آبان ۱۴۰۳
ساعت ۲۰
عمارت ‌هما
.
نویسنده، طراح و کارگردان: صحرا ‌فتحی
تهیه‌کننده: رها ‌جهانشاهی‌ و صحرا فتحی
بازیگران: الهام ‌شعبانی، حدیث ‌میرامینی، ... دیدن ادامه ›› مهسا ‌طهماسبی
و با صدای محمد چناری
.
سرمایه گذار: زهره جوانمردی
مجری طرح: شهرام ‌زمانی
مدیر پروژه: عدنان کاپوسیان
مدیر اجرایی: وحید جوادی
مدیر تولیدو برنامه ریز : محسن ‌خسروی
.
آهنگساز، مهندسی صدا: بابک ‌کیوانی
مدیر تبلیغات: نوید ‌آغاز
مشاور رسانه ای: علی ‌کیهانی
عکاس: همایون ‌تمدن
طراح گرافیک، تیزر، موشن: محمد حسین کرد علیپور
عکاس تبلیغات: آرش خدا کرمی
.
دستیار کارگردان :مجیر ‌معینی
منشی صحنه: لاله اَبید
مدیر صحنه: علی پرپنچی
مجری نور: مهدی ‌پاکمنش
دستیار گریم، دستیار لباس: پرنیا حاجی تقی
.
با همراهی
«مبلمان باروس»
«آموزشگاه هشت ستاره»
«مزون هخامنش»
«عمارت ‌هما»
یادداشتى بر نمایش "وقتى الاغها عاشق مى شوند"

همه مردها دروغکو، بى ثبات، دغل، وراج، دورو، متکبر، بزدل، نفرت انکیز وشهوت یرست هستند. تمام زنها ریاکار، مکار، خود یسند، کنجکاوو فاسدند. دنیا جاه فاضلابى است بى انتهاکه موجودات عجیب الخلقه اى درآن مى خزند و به کوههایى ازلجن برمى خورند. اما در دنیا چیزى مقدس و باشکوه نیز وجود دارد: پیوند دو موجود اینچنین ناقص و وحشتناک.

در عشق اغلب اشتباه مى کنیم، اغلب احساسات ما جریحه دار مى شود واحساس بدبختى مى کنیم. اما عشق مى ورزیم وهنگامى که در آستانه ى مرگیم به عقب برمى کردیم وبه خود مى گوییم: خیلى رنج کشیده ام، گاهى به بى راهه رفته ام، اما عشق ورزیده ام. بس من زندکى کرده ام، من یک موجود تصنعى ساخته وبرداخته ى غرور وکسالت نیستم، زیراکه عاشق بوده ام.

قطعه اى از نمایشنامه عشق لرزه، اثر " اریک-امانوئل اشمیت"
نگاهی به نمایش وقتی الاغ‌ ها عاشق می‌شوند جعفر مهیاری
تئاتریکالیته برای آشنازدایی از حیوانات

نویسنده هومن نجفیان
انرژی زا فقط زمزم

نمایش ... دیدن ادامه ›› «الاغ‌ها.» چنین رفتاری با ذهن آدمی دارد. البته نمی‌توان سواد بصری کارگردان را که این آشنایی‌زدایی دلفریب را می‌آفریند انکار کرد، اما دانش تئاتر و آگاهی از هنر تئاتر به تنهایی باعث هنرمند بودن نمی‌شود؛ باید حکمت را آموخت و قدر استعداد خود را دانست و با قلم‌فرسایی بیهوده آن را هدر نداد.

این نوشتار کوتاه در دو بخش به نمایش «وقتی الاغ‌ها عاشق می‌شوند»، می‌پردازد. نخست آن‌که جعفر مهیاری تئاتری است و در این مورد شائبه‌ای وجود ندارد؛ همین نمایش الاغ‌ها... خود گواهی بر اهلیت اوست و شاید در روزگاری بهتر بتواند نمایشنامه‌ای نه با قلم خود که با خامه دیگران به صحنه آورد و نیمه پر لیوان را هم نشان بدهد.
اما چرا جعفر مهیاری کارگردان است؟ آیا به این علت که نمایشی بر روی صحنه آمده است؟ هرگز، آمدن نمایش به صحنه، آن هم در روزگار ما، هیچ ارتباطی به هنر تئاتر ندارد، حتی اگر بیلبورد‌های تبلیغاتی آن خیابان‌های شهر را خفه کند.

کارگردان کسی است که می‌داند نمایش، یک مواجهه است. باید امرِ دیدن تحقق یابد؛ نه از طریق شو و آتراکسیون و دیگر تمهیدات پلید و زشت، بلکه صحنه می‌باید تماشایی باشد تا این مواجهه حاصل آاید و صحنه تنها با فضا (اتمسفر) باید آکنده شود. صحنه را نمی‌توان با آکسسوار، گریم، موسیقی و سلبریتی بزک کرد.

باید صحنه‌آرایی را دانست و کارگردانی که صحنه‌آرایی را نمی‌شناسد و در هدایت بازیگران چیره‌دست نیست، باید به حرفه‌ی دیگری بپردازد. حال ممکن است کارگردان برای تحقق فضای صحنه‌ای از دیگر هنرمندان یاری بجوید، اما کارگردانی یعنی آفرینش فضای صحنه‌ای در غیر این صورت بهتر است آدمی نمایشنامه‌اش را بخواند.

۱) سواد کارگردان در آفرینش فضای صحنه‌ایی: درنمایش الاغ‌ها. ما با دکور و حجم‌سازی مواجه نیستیم. یک دیواره سفید در انتهای صحنه که با تاباندن نور نمایش سایه را تداعی می‌کند و در برخی از لحظات اجرا ما شاهد نمایش سایه هستیم بهترین سایه بازی این نمایش، اولین سایه بازی آن است. در حقیقت زمانی که ما سایه الاغ‌ها را می‌بینم، اما هنگامی که الاغ‌ها در صحنه حضور می‌یابند ما شاهد ۴ مرد کت و شلوار پوشیده هستیم. اینجا بهترین سایه بازی است در حقیقت سایه‌ها با آنچه روایت می‌شود (بدن‌های بازیگران) متفاوت است. به همین علت، تکنیک آشنایی‌زدایی حاصل می‌شود. دیدن سایه، سپس دیدن بدن بازیگران که هیچ شباهتی با آن سایه بازی ندارد. زیرا نمایش سایه‌بازی باید چیزی باشد که هرگز جسمانیت نمی‌یابد. به همین علت ما سایه بازی می‌کنیم، اما سایر سایه‌بازی‌ها این نمایش همان است که در صحنه قابل رویت است. پس کاربرد آن سایه چیست؟

جعفر مهیاری با استفاده از ژست‌های اغراق‌آمیز و اسلوموشن و غریب‌نمایی بازیگران در ژست و لحن می‌کوشد ایده خود را محقق کند. این بازیگران کت شلواری؛ خودشان نیستند و دیگری را بازی می‌کنند آن دیگری همان الاغ‌ها هستند. پس ژست یاری می‌رساند که دیگری محقق شود و علت تئاتریکالیته اجرا، این امر است. اوج این دیگری‌سازی؛ زمانی است که الاغ‌ها؛ طاووس نر را با ماده اشتباه می‌گیرند.

بازی طاوس نر هم بسیار روشمند و هدایت شده است. بازیگر مرد ریش و سبیل‌دار که طاووس را بازی می‌کند هرگز اطوار و صدای زنانه درنمی‌آورد بلکه با تغییر لحن و ژست، زن بودن را در شمایلی مردانه به نمایش می‌گذارد. در اینجا آشنایی‌زدایی جعفرمهیاری؛ به اوج می‌رسد. این آشنایی‌زدایی دریچه‌ای است به وادی حیرت؛ در نتیجه شوک کمیک را ایجاد می‌کند. امر ناآشنا از عقلانیت ریاضی برخوردار نیست، اما از تعقل شاعرانه برای کشف حقیقت برخوردار است.

۲) آقای مهیاری نباید نمایشنامه بنویسد: جعفر مهیاری این پتانسیل درخشان آشنایی‌زدایی را متأسفانه در فرآیند اجرا از دست می‌دهد. زیرا اصرار دارد نمایشنامه‌نویس باشد؛ بنابراین پیوسته پلات اثر را با حضور امری غریب و ناآشنا دگرگون می‌کند ناگهان بی‌آن‌که مقدمه‌ای فراهم اید واقعه‌ای رخ می‌دهد. (میزانسن گونی؛ هدایای شاه به الاغ‌ها) ناگهان رخ می‌دهد و طاووس درگونی، پدیدار می‌شود. این آشنایی‌زدایی جذاب است. میزانسنی که برای اولین بار جعفر مهیاری در انتهای صحنه ایجاد می‌کند و سگ، دیواره انتهای صحنه را کنار می‌زند و خبر یورش سپاه طاووس و سرنگونی شیر را ناگهان اعلام می‌کند بسیار تماشایی است؛ اما این ناگهانگی نابهنگامی و آشنایی‌زدایی‌های متمادی پیوسته؛ به علت دراز آهنگ بودن سیر وقایع رویداد‌های درام و اصرار درام‌نویس به ایجاز است (داستان از دستگیری طاووس تا کودتای یاران شیر شاه و هجوم یاران طاووس به قصر شاه؛ در طرفه العینی حادث می‌شود) و این آشنایی‌زدایی پلات؛ در نمایشنامه باعث می‌شود، شگرد آشنایی‌زدایی به امری ملال‌آور تبدیل بشود که این همه غریب‌نمایی بی‌حاصل برای چیست؟ سبب این بیهودگی در عدم توجه به شخصیت‌پردازی و موقعیت دراماتیک است.‌ای کاش کارگردانان ما به جای این دراماتورژی‌های بی‌حاصل و نمایشنامه‌نویسی شتابزده؛ به حرفه اصلی خود بازگردنند آن وقت در می‌یابند با این استعداد درخشانی که دارند می‌توانند جایگاه رفیعی در تئاتر داشته باشند.

البته دلیل این هدر رفتن استعداد‌های درخشان جوانان کارگردان، آسیب‌های فرهنگی است که کارگردانان ما نمی‌تواند هرگز متن دلخواه خود را به صحنه آورند.‌ای کاش اندکی با هنرمندان جوان مهربان‌تر باشیم.

لینک نوشتار: https://jamejamonline.ir/fa/news/1480472
 

زمینه‌های فعالیت

سینما
تئاتر

تماس‌ها

navidaghaz@gmail.com
navidaghaz
navidaghaz