در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال پونه ٢٥ | دیوار
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 10:33:14
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
پونه ٢٥ (poonehsaleh)
درباره نمایش اکتینگ i
نمایش متوسطی بود
ولی
جناب اکبر زنجانپور سرتون سلامت.
سایه تون بالای سر هنر.

ممنون از آقای اکباتانی(دستیار کارگردان) بابت تذکر درست و به جا بابت فراموش کردن گوشی ها برای ۹۰ دقیقه.
این که لطفا حتی برای دونستن ساعت ،گوشی ها رو چک نکنید،چون نور گوشی باعث بر هم زدن تمرکز دیگران میشه و کلا نور در سالن تاریک خیلی آزار دهنده ست.
این که سکوت کنید لطفا.

ولی انصافا برای اولین بار من نور موبایل ندیدم و سکوت مطلق هم بود.
(البته ویبره گوشی یک نفر صدا داد چند بار!!!!!!!!)

پیشنهاد میکنم این تذکر قبل از تمام نمایشها در مورد نور موبایل داده شود.
چون در صورت گفتن این موضوع،احتمال رعایت خیلی بالا میره.
جمعه ۲ آذر ماه ۱۴۰۳

بعد از سالها تئاتر دیدم.تئاتر به معنای واقعی.
سالها بود نمایشی من رو مسحور نکرده بود.
جمعه من مبهوت شدم.

ممنون.
زمان نمایش ۵۵ دقیقه نیست.
کمتر از ۴۰ دقیقه هست.
من از شما پوزش میخوام
رضا شاه کرمی
من از شما پوزش میخوام
پوزش نخواهید، تصحیح کنید.
پونه ٢٥
پوزش نخواهید، تصحیح کنید.
چشم
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
برای من در حد یک پرفورمنس بود آن هم فوقش ۲۰ دقیقه.
متن نامفهوم و سر درگم.تکرارهای زیاد و خسته کننده.
طولانی.
در انتها:خب که چی؟؟
پونه ٢٥ (poonehsaleh)
درباره نمایش ریچارد سوم i
شگفت زده شدم.
چه اجرایی.
چه ریچاردی.
چه خلاقیتی..
چه مصطفی لطیفی خواهی.
چه تعاملی.
چه اجرایی.
چه اجرایی.

کاش زودتر دیده بودم و به همه پیشنهاد میدادم.
چه حیف که سالن پر نبود.
خانوم پونه به نظرم ساعت اجرا یکم دیروقت هست به همین علت سالن پر نمیشه،من خودم برخلاف میلم از دیدن اجرا به خاطر زمانش محرومم،امیدوارم یکی دوشب ساعت متفاوت بذارن.
۲۷ شهریور
نرگس رضوی
خانوم پونه به نظرم ساعت اجرا یکم دیروقت هست به همین علت سالن پر نمیشه،من خودم برخلاف میلم از دیدن اجرا به خاطر زمانش محرومم،امیدوارم یکی دوشب ساعت متفاوت بذارن.
کاش با تیاتر قبلی که ساعت ۷ هست،جابه جا کنن چند اجرای آخرشون رو.
۲۷ شهریور
نسیبه
دیدم که به ریش آبی 2 دادی و به دموکراسی 4 پس بلادرنگ برای فردا شب بلیت خریدم با این کامنتت :))
امیدوارم به اندازه من لذت ببرید.
۲۷ شهریور
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
پونه ٢٥ (poonehsaleh)
درباره نمایش ترور i
دلیل خاصی داره که بعضی تئاترها فروش رو نمیدن به تیوال؟
نظرم در مورد این نمایش نیست و کلی‌تره
اینکه اون سایت درصد کمتری از فروش برمی‌داره
اینکه تهیه کننده تعامل خاصی داره با سایت خاصی
یا اینکه گروهی تمایل داره جایی غیر از تیوال بفروشه چون احتمالا حوصله کامنت و نظر مخاطبان رو نداره
درسته که تیوال تقریبا برای همه نمایش‌ها برگه می‌سازه اما اونایی که خارج از تیوال بلیت‌فروشی دارن معمولا میزان کامنت کمتری دارن
۰۱ شهریور
پویا فلاح
نظرم در مورد این نمایش نیست و کلی‌تره اینکه اون سایت درصد کمتری از فروش برمی‌داره اینکه تهیه کننده تعامل خاصی داره با سایت خاصی یا اینکه گروهی تمایل داره جایی غیر از تیوال بفروشه چون احتمالا ...
اطلاع رسانی ای برای خرید بلیت تو ایران کنسرت نیست.تیوال بالاخره یه اطلاعی میده.
۰۱ شهریور
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
پونه ٢٥ (poonehsaleh)
درباره نمایش کمدی الهی i
دو تا خانومی که ۵۱۰ و ۵۱۱ نشسته بودین،نمایش رو زهر کردین.کل نمایش رو حرف زدین بلند بلند، کیسه خوراکی درآوردین از کیفتون با سر و صدا،خش خش دست میکردین تو کیسه.الکی میخندیدین.نمایشی که باید در سکوت کامل دید. نمایشی که هیچ نکته خنده داری نداشت.
دلیل انتخاب چنین نمایشی برای شما چی بوده واقعا؟
کاش یه تست شعور گرفته بشه از آدمها.کاش کلاس آداب نمایش دیدن گذاشته بشه و همه ملزم به شرکت در این کلاسها بشن.
به خاطر شما دو نفر تمرکزم رو مدام از دست میدادم.مجبور شدم جایم رو عوض کنم.اومدم ردیف اول.مشارکت در توپ بازی آخر فقط باعث شد کمی حالم بهتر شه.
کاش یاد بگیرین آداب نمایش دیدن رو.
شنبه ۲۶ خرداد
کاش تذکر میدادین.
سجاد حدیدی
باید تذکر داد معمولا نظراتشون رو حین اجرا انتقال میدن دوتاشون رو ساکت کردم 😁😁😎
تذکر؟؟اصلا نمیدونستن قضیه چی هست کلا!کسی که خوراکیشو بیاره سر نمایش کمدی الهی!!!!
پونه ٢٥
تذکر؟؟اصلا نمیدونستن قضیه چی هست کلا!کسی که خوراکیشو بیاره سر نمایش کمدی الهی!!!!
متاسفانه بعضی ها برای تئاتر دیدن نمیان 😕😕
امیدوارم قضیه خوراکی جمع شه، واقعا خیلیییی چیزه !
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
پونه ٢٥ (poonehsaleh)
درباره نمایش پس از i
چرا وقتی قراره تمدید بشه،میزنین جمعه روز پایانی؟؟
تو فقط در مورد خودت میتونی مطمئن باشی که هستی.

نمایش میخواست خیلی حرفهای خوبی بزنه، ولی موفق نشده بود.
على صبورى که گفته به هیچ عنوان بازى نمیکنه

و اینکه کلا شهرزاد فازت چیه؟
کارى به اجراى این نمایش در این شرایط ندارم،اونهایى که میرن این نمایشو ببینند چه دل خجسته اى دارند.
موافقم پونه خانم ، امیدوارم دوستان طرفدار آزادی بیان نیان بگن چرا به اونایی که میرن نمایش میبینن توهین میکنید🤦🏻‍♀️
۱۰ مهر ۱۴۰۱
سارا صدرایی
اتفاقا در این شرایط پر از رنج و تکرار، دیدن یک کمدی سیاه که بجای خنده،شما را با اشک به بیرون روانه میکند،مرهمی است بر زخم این روزها
از ۷ ساعت پیش به این نتیجه رسیدین؟
۲۲ مهر ۱۴۰۱
ملانقطی تیوال
از ۷ ساعت پیش به این نتیجه رسیدین؟
مسلما نتیجه و نظر رو بعد از دیدن کار، بیان میکنند.نه؟
۲۴ مهر ۱۴۰۱
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
اینکه پردیس شهرزاد عزیز،۵ تا نمایش کمدی در حال اجرا داره،چقدر کمدیه.
شرمنده اما دیگه این شهرزاد عزیز نیست،ناعزیزه!!!!!!!!!!!!!!
۰۹ مهر ۱۴۰۱
بدبین نباشید شاید داره مقدمات جشن پیروزی رو میچینه.
۰۹ مهر ۱۴۰۱
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
حالا واقعا واجبه اجرای این نمایش؟؟
نمیدونم چرا اون خنده سیما تیرانداز رو میبینم،دلم میخواد یکیو خفه کنم.
ای کاش قضاوتهای شما اینقدر بی رحمانه نبود،این گروه، نمایش رو نزدیک به یکماه به خاطر رنج و غم عمیقشون،به تعویق انداختند اما نسبت به قراردادهایی که پیش از این بسته شده باید متعهد میبودند.فکر نمیکنید عدم تعهد و عدم مسئولیت، با آزادی و شعارهامون در تناقضه؟
۲۲ مهر ۱۴۰۱
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
امشب بلیت رئالیسم مصنوعی رو داشتم.نرفتم.نتونستم.
غمگین تر از اونم که بتونم کاری کنم.حتی دیدن تئاتر که لذت بخش ترینه برام.
بغض دارم.
این نمایش رو بایدحتماً دید.
۲۸ شهریور ۱۴۰۱
پونه ٢٥
متاسفانه ندیدم نمایشو
فرصت هست پونه جان برای دیدن.
۲۹ شهریور ۱۴۰۱
درود بر شرف و وجدان بیدار شما
۲۹ شهریور ۱۴۰۱
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
متاسفانه دیشب به خاطر بغل دستیهای با سطح فرهنگ پایینی که داشتم،نشد که عیشم کامل بشه.
بغل دستی سمت راست،موبایل چک میکرد،تذکر دادم،گفت خب حالااااا.مدام انگشت های دستش رو میشکوند،وول میخورد،اواخر نمایش حوصله خودش و دو تا همراه دیگه ش سر رفته بود،هی غر میزدن،بعد با یک لحن تمسخرآمیز گفت:هیس،این حساسه،داره نت برمیداره،ناراحت میشه.گفتم خانم شما مدام تمرکز منو بهم میزنید،شروع کرد به هیس کردن طولانی.
بخش آخر نمایش رو به خاطر ایشون از دست دادم.
خانم سمت چپی،براشون حریم تعریف نشده بود،مدام روی من بودند،بند کیفشون روی پای من،خودشون کاملا در تماس بدنی.
دوستشون ۵ دقیقه یک بار موبایل با نور زیاد چک میکردن،اواسط نمایش اشاره کردم،اصلا نفهمید.نمایش که تمام شد گفت چی میگی تو؟؟ گفتم خانم عزیز نور موبایلتون اذیت میکنه.گفت وااا به تو چیکار داره؟؟اگه پشت سریها بگن یه چیزی..چه ربطی به تو داره.گفتم من معذرت میخوام که اذیت شدم.
با صدای بلند و لحنی که میدونید چه مدل لحنیه فرمودند:همه واسه ما مجری قانون ... دیدن ادامه ›› شدن.والا
نمایشتون رو اینگونه تماشا کردم،با تنش،با تمرکزی که مدام بهم میخورد،با حال بدی که چندین ساعت همراهم بود،دلم میخواست کلاغ از روی سن بیاد پایین،این موجودات رو با خودش ببره اون بالا،قربانی کنه تا درس عبرتی بشه برای دیگران.

از کی و چرا تبدیل شدیم به چنین انسانهایی؟؟مسلما از نگاه آنها من مشکل دار بودم.من که انتظار دارم آداب حداقلی رعایت شود.
کاش احترام به حریم دیگران،رعایت آداب هر مکان به ما آموخته میشد.ندانستن این مسائل غوغا میکند و کسانی که اهمیت این درک و آداب برایشان بالاست،بسیار بسیار بسیار آسیب میبیند.

ممنون از نمایشتان،از تلاشتان،از دکور فوق العاده،طراحی نور و لباس و گریم،بازیها،هماهنگی عالیتان،از کلاغ خوش صدا و سزار دوست داشتنی.
ممنون از کارگردانی چنین نمایش سختی.

ولی برای من نشد که آن چنان که باید لذت ببرم.امید که دیگر شاهد چنین تماشاگرنماهایی نباشیم.
متاسفم بابت این تجربه بسیار بسیار تلخ ، من هم چند روز پیش در نمایش پایین گذر سقاخانه همچین فضایی رو تحمل کردم و هنوز از خاطرم نمیره :) متاسفانه وقتی هم تذکر میدیم انسان های بد و حق به جانبی به نظر میایم :)
امیدوارم از تماشای نمایش های بعدی لذت ببرید 💐
۲۳ شهریور ۱۴۰۱
سعید قدرتی
جناب شریفی من اونجا نبودم و هر چی که اونجا گذشته طبیعتا به من ربطی نداره فقط در مورد این که گفتین اون اقا توی تئاتر شناخته شده هستن بهیچ وجه معیار نیست چه زیاد بوده کسانی که حتی کارگاه بازیگری ...
جناب منظورم این نبود که چون شناخته شدن رفتار اشتباه ازشون بعیده
خانوم پونه فرمودند که من همراه اون خانوم بودم ،
بنده عرض کردم اون اقا شناخته شده است و من نبودم !
۲۴ شهریور ۱۴۰۱
پونه ٢٥
شما که پشت بودید،پس دخالت نکنید. اجازه بدید خود آقای روزنامه نگار سرشناس صحبت کنن. تازه من دوتا لگد هم زدم،فکر کنم چون پشت بودید ندیدید.
ازتون بعید نبود !!!
۲۴ شهریور ۱۴۰۱
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید

اگر این قدرت را داشتیم که به گذشته بازگردیم و مسیر زندگیمان را تغییر دهیم،چه میکردیم؟چه کارهایى را انجام میدادیم و چه کارهایى را نه؟چه کسانى ... دیدن ادامه ›› رو حذف میکردیم و یا رفتار متفاوتى نسبت به آنها داشتیم؟؟کدام تصمیم هایمان را تغییر میدادیم؟آیا باز هم همین مسیر رفته را مى پیمودیم؟آیا با دانستن آینده، توانایى ساختن زندگى بهترى براى خودمان و حتى دیگران داشتیم؟

نمایش *بیوگرافى:یک بازى *نگاهى به این قضیه دارد.مردى میخواهد گذشته خود را جورى دیگر رقم بزند.
پروفسور کورمن با کمک یک کارگردان به گذشته خود برمیگردد و وقایع مختلف در طول زندگیش را بررسى دوباره میکند.حتى آنهایى که در ذهنش کمرنگ شده اند.
داستان بیشتر حول محور زندگى مشترک مرد داستان(هانس کورمن)و همسرش(آنتوآنت)مى گذرد،چگونگى آشناییشان تا رسیدن به طلاق و سپس قتل.
کورمن به همراهی کارگردان بارها و بارها این وقایع را از زاویه ها و جوانب مختلف بررسى میکند. گریزهاى کوچکى هم به سالهاى مختلف زندگى او و مهمترین اتفاقها زده میشود.ولى تاکید داستان،کورمن و کارگردان بر روى هفت سال زندگى مشترک او و آنتوانت هست.
کورمن دوست دارد که این برهه از زندگیش را تغییر دهد و یا حتى حذف کند،شاید اگر آن شب کذایى بعد از مهمانى ،آنتوانت ساعت دو نصف شب خانه را ترک کرده بود،هیچ کدام از اتفاقهاى بعدى نمیفتاد،نه ازدواجى،نه بحثى،نه (آیگونى)،نه دعوایى،نه چکى ،نه طلاقى و نه قتلى.
پروفسور کورمن در بازگشت به گذشته ،به واکاوى درونى خود نیز میپردازد،کارهاى اشتباهش را تصحیح میکند،مشروب نمیخورد،بحث نمیکند،سیلى نمیزند،سعى میکند زنش را بیشتر و بهتر درک کند،به طلاق فکر نمیکند و مسلما به قتل نیز.
کورمن معتقد است که در آن لحظه آن *جمله *را زده است.((من رفتم)).کورمن طاقت ترک شدن از سوی همسرش را نداشته و به خاطر ترس از تنها ماندن و ترک شدن شلیک کرده است.
کورمن هفت سال بعد از قتل همسرش به سرطان مبتلا میشود.او محکوم به مرگ است.

با مرور چندباره زندگی کورمن،منزوی بودن و ترس از تنها ماندن او برایمان و شاید برای خود او نیز مشخص میشود.
*گرچه متن در این مورد میتوانست بهتر و بیشتر پرداخته شود.*
کورمن در پردازش مجدد زندگی گذشته اش،باز هم شخصیت مرددی دارد،باز هم مطمئن نیست که آیا میخواهد آنتوآنت را کامل حذف کند و یا نه.در مرورهای اول آنتوانت را حذف میکند ولی باز هم او را به زندگی خود برمیگرداند،این بار با ملاحظه بیشتر،بدون تنش و با شناخت بهتری نسبت به او.
کورمن حتى با وجود توانایى در تغییر گذشته خود و با وجود علم بر آینده،باز هم نمیتواند مهره هاى زندگیش را به درستى بچیند.وقتى ناتوان باشى و منفعل،وقتى درست بر خواسته ها و نیازهایت واقف نباشى، حتى با علم به عاقبت خود،نمیتوانى قدمهاى درست و محکم بردارى.تو محکومى به تقدیر.به مرگ.
براى هانس کورمن داشتن این توانایى نگرش مجدد به گذشته و بازنویسى دوباره آن،چه سودى داشت؟هیچ،باز زندگى کسل کننده اى دیگر با تغییراتى اندک و مرگ.

کاملا برعکس کورمن شخصیت شوخ و شنگ آنتوانت قرار دارد.زنى آگاه به خواسته ها و علایقش،که در گذر زمان در کنار شخصیت یکنواخت شوهرش،کم کم خموده و بى روح میشود.
در یکى از برگشتها به گذشته،آنتوآنت دلواپس کورمن است،دلواپس بیمارى او و اینکه یادش بماند مرتب قرصهایش را بخورد.آنتوآنت میگوید که نه ماه پیوسته از او پرستارى کرده است.
از همین مکالمه کوتاه نگرانى و علاقه او به همسرش را میفهمیم،هم چنان که از لحنش خستگیش را.تغییر لحن لوس و شادش به لحنى غمگین و خسته.

کارگردان یک بار و نه بیشتر از آنتوآنت سوال میکند:آیا باز هم آن شب بعد از مهمانی در خانه هانس کورمن خواهی ماند؟
جواب آنتوآنت بدون مکث است ،کوتاه و مصمم:خیر


*********************************************
متن به موضوعی میپردازد که دغدغه بسیاری از ما در زندگی است.کدام یک از ما به این مساله فکر نکرده که اگر به عقب برگردد*با داشتن همین تجربه و دانش* مسیر زندگی خود را چگونه پیش میگیرد؟
نمایش در واکاوى شخصیتها به این نکته میرسد که شاید به راحتى هم نمیتوان گذشته را تغییر داد تا وقتى خود و درونت را تغییر ندهى.
نمایش بیشترین ضربه را هم از متن میخورد،هانس کورمن برایمان به درستی شناسانده نمیشود،بیشتر با آنتوآنت همراه میشویم تا با او.دغدغه هایش،علایقش،افکارش برایمان ساخته نمیشود.درست است که هانس کورمن شخصیت منفعلی دارد ،مردد است و کلا قادر به تصمیم‌گیری نیست ولی اینها به دلیل پرداخت نادرست باعث شده که کورمن ،زندگیش ، تصمیماتش و تقدیرش برایمان آنقدر اهمیت پیدا نکند.
شاید به همین علت هم بازی رضا مولایی الکن میماند،درست برعکس بازی الیکا عبدالرزاقی و شخصیت آنتوآنت.شخصیتى که به خوبى معرفى و بازى میشود.
احمد ساعتچیان شخصیتی را بازی میکند که کنش خاصی ندارد.مانند همیشه خوب است.

اما دو بازیگر دیگر :فرنوش مروارى و على جدیدى
آنها کاملا برگ برنده نمایش بودند.نمایش را بدون آنها در نظر بگیرید.بازی درست و به اندازه این دو نفر تاش *رنگی نهایی بود بر روی بوم این نمایش.

نمایش برای من ۳/۵ بود که در تیوال ۴ دادم.

خسته نباشید به کل گروه و به امید نمایشهای آینده شما.

*تاش=رد یا اثرى که هر وسیله اثرگذار مانند قلم مو بر سطوح میگذارد.ضربه هاى پیاپى قلم مو بر روى سطح نقاشى و یا تابلو.اثر رنگ بر روى کاغذ با وسیله اى مانند قلم مو.
************************************************
*صندلیهای این سالن برای کودکان زیر ۱۰ سال طراحی شده،لطفا از ورود افراد بالای ۱۰ سال جلوگیری کنید.
دست خانم کناری تمام مدت در پهلوی من بود.به قدرى خودم رو فشرده بودم که بعد از نمایش بدن درد داشتم.

**همان طور که قبل از نمایش از تماشاگرها میخواهید که مواردی را رعایت کنند،شما هم موظف هستید مانع هر چیزی شوید که باعث برهم خوردن تمرکز ما میشود،نمونه بارز و بزرگش وجود عکاس،،تکان دادن مداوم دست،صدای شاتر،نور صفحه و چک کردن مداوم عکسها بر روی اعصاب و تمرکز مخاطب شما تاثیر بد و منفی دارد.
*** به خاطر اعتراض من یکی از عکاسهای عزیز کلا سالن را ترک کردند.
به امید روزى بدون عکاس در سالنهاى نمایش
سپاس از لطف و مهر شما
۲۴ شهریور ۱۴۰۱
hami
دیشب من بین دو تا خانم جوان افتادم😃 هر سه تمام تلاش را می کردیم خودمون رو‌ جمع کنیم مزاحم کناری نباشیم.من که سرویس شدم انقدر دست به سینه بودم. از خوبی نزدیکی صندلیها اینه وقتی یکی خودش رو باد ...
😂😂😂👍👍👍
۲۵ شهریور ۱۴۰۱
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
پونه ٢٥ (poonehsaleh)
درباره نمایش تااون i
چرا همیشه بهترین صندلیهای این سالن غیر قابل خریده؟؟ردیف یک معمولا برای مهمان هستش،،ولی این سالن سه ردیف گاهی چهار ردیف(بهترین صندلیها)رو برای مهمان در نظر میگیره .گوشه های این ردیفها هم سهم ما از این سالنه.
در کل صندلی هاش افتضاح به تمام معنی است.
۱۳ شهریور ۱۴۰۱
hami
من هرجا در فضای مجازی برسم اعلام می کنم که تحریم کرده ام به این دلیل بارز👍🏻
چه بحثهایی اینجا خوابیده بود من از این کار اسم بردم :)))
۱۸ شهریور ۱۴۰۱
الهام قنبری
چه بحثهایی اینجا خوابیده بود من از این کار اسم بردم :)))
بله دیدم دیشب نظرتون رو و خوشحالم که دوست داشتید، اولا که هر کسی آزاده در دیدن یا ندیدن نمایشی، برای اون گروه دهها نفر زحمت کشیدند و نمی شود بی ادبی فردی که طراح صحنه هست و زبان درازی دارد رو پای باقی عوامل نوشت اما می شود انتظار داشت سایر عوامل و عوامل اصلی بیان توضیح منطقی بدند یا حداقل دلجویی و عذرخواهی کنند که متاسفانه برای این نمایش صادق نبوده. خیلیها رفتند نمایش عاشقانه رو دیدند و حال کردند ، بازیگران زن توش بازی کردند ولی ما عده ای از طرفداران حقوق زنان و حقوق بشر حتی تحریمش کردیم به خاطر اتهامات وارده در جنبش می تو به جناب کوشکی!! من روی برخی مسائل و حقوق عمومی حساسم و‌کنشگر اما به هیچ عنوان نظرم رو‌ تحمیل نمیکنم و هیچ چیزی رو مطلق سیاه یا سفید نمیبینم، نوش جونتون نمایش🤍✨👌🏻
۱۸ شهریور ۱۴۰۱
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
پونه ٢٥ (poonehsaleh)
درباره نمایش آخرین عاشق i


((عبور از جوانى))براى خیلى از مردم چالش برانگیز،دردناک و ناامیدکننده است.
بحران میانسالى،پدیده اى طبیعى در زندگى هر انسان است که به عنوان ... دیدن ادامه ›› پلى براى عبور از دوران جوانى به میانسالى در نظر گرفته میشود.
در این دوره فرد به بازنگرى کلى از تمام سالهاى زندگى خود میپردازد و ممکن است طى این فرایند دچار حالاتى مانند افسردگى و بى قرارى گردد.
بحران میانسالى عمدتا بین سنین ٣٥ تا ٥٥ سال براى اکثر افراد اتفاق مى افتد و هر دو جنس زن و مرد را درگیر میکند.

یائسگى مردانه که به آن آندروپوز هم میگویند با تغییرات هورمونى،فیزیولوژیک و شیمیایى آغاز میشود و این تغییرات بر تمامى جنبه هاى زندگى تاثیر میگذارد.
مردان در این دوره شروع به افزایش وزن میکنند،توده عضلانى شان کاهش میابد،احساس افسردگى و اضطراب میکنند،دچار مشکلات خواب میشوند،احساس ضعف میکنند و از همه مهمتر دچار ناتوانى جنسى میشوند.
صرف نظر از میزان موفقیت آنان در زندگى،اغلب احساس یک *بازنده* را دارند.احساس میکنند در تمامى جنبه هاى زندگى شکست خورده اند.امور جنسى و توان فیزیکى در حال افت،هسته مرکزى مردانگى شان را تضعیف میکند.
حتى برخى از مردان احساس میکنند که باید شغل خود را رها کنند،برخى احساس میکنند باید به سوى جزیره رویاها بروند تا در آنجا همیشه جوان بمانند،نسبت به ظاهر خود حساس میشوند و احساس پوچى میکنند.
فرد در این حالت ممکن است نسبت به زندگى،شغل و یا شریک زندگى خود احساس ملال کند.در بعضى موارد آنها تمایل به ترک رابطه دارند و ممکن است *رابطه هاى موازى* را تجربه کنند و یا حتى بخواهند طلاق بگیرند.
آنها به دنبال *فرد تازه اى*براى دریافت احترام،محبت ،توجه و تایید هستند و آنچه در رابطه دارند را ناکافى،ملال آور ،ناامید کننده و اشتباه میدانند.
احساس میکنند که گیر افتاده اند و بسیار وسوسه میشوند کارى کنند که زندگیشان تغییر اساسى داشته باشد.
مدام دستاوردها،اهداف و رویاهایشان را با آنچه در گذشته آرزویش را داشتند و مرحله فعلى زندگیشان مقایسه میکنند.احساس میکنند سن شان بالا رفته،زمان گذشته است و هنوز آن طورى که میخواسته اند براى رویاها و آرزوهایشان کارى نکرده اند.به همین علت دچار ترس و تعارضهایى در رفتار میشوند.
*********************************************
آخرین عاشق برگرفته از متنى از نیل سایمون به همین مساله تعارض ها و بحران میانسالى میپردازد.
بارنى کشمن مردى ست ٤٥ ساله،زندگى زناشویى آرامى دارد،شاغل است و کلا هیجان خاصى در هیچ یک از مراحل زندگیش نداشته،اوج عاشقیش در جوانى ١٥ دقیقه طول کشیده آن هم به کسى بزرگتر از خودش.
حال احتمالا به دلایلى که در بالا گفته شد،احساس میکند باید هیجان تازه اى را تجربه کند.زنى را به خانه مادرش دعوت میکند،بارنى دست پاچه ست و نگران،در کشکمش با خودش و وجدانش،مدام در حال پشیمان شدن.مضطرب از لو رفتن.
زن مى آید،بارنى اعتماد به نفس ندارد،مبادى آداب است،کفشش را درآورده و روى روزنامه گذاشته،معذب از اینکه زن با کفش وارد خانه میشود،،تنها چیزى که از ارتباط هاى این چنینى میداند خوردن شربت است،و مدام به زن شربت تعارف میکند، ولى زن سیگار میخواهد.او از ارتباط با زنها هیچ نمیداند.
بارنى به دلیل شغلش دستهایش بوى ماهى و صدف میدهند و او مرتب خوشبو کننده به خود و دستهایش میزند،ولى زن بدون تعارف و بى پرده این مساله را بیان میکند که چقدر دستاتو بو میکنی؟؟
بارنى از زن معاشرت و توجه میخواهد،ولى زن شغلش چیز دیگرى ست و حوصله ش از بى دست و پایى و کارى نکردن بارنى سر آمده،خشن است و با پرخاش و نامهربانى سادگى بارنى را به سخره میگیرد.تمام مدت سیگار میخواهد و عصبى از نداشتن سیگار است.بارنى از خودش و احساساتش میگوید،زن میگوید:وسطاش اشکم دراومد ولى ترسیدم گلهاى قالى مامانت خیس بشه.بارنى را سرزنش میکند که بیشتر به فکر پف کوسن مادرشه تا خودش.از او میخواهد که وقت را از دست ندهد،ولی خواسته بارنی چیز دیگریست.بارنی مصاحبت میخواهد و توجه.زن عصبی از سادگی و بی دست وپایی بارنی خانه را ترک میکند.دغدغه ذهنی بارنی بیشتر جابه جایی وسایل مادر و لو رفتنش بود تا برقراری ارتباط.

زن دوم،بوبى،زنى وراج و متوهم که آرزوى دیده شدن و معروف بودن دارد.از لحظه ورود حرف میزند و حرف میزند.بارنى قبل از امدن بوبى،در جاهاى مختلف خانه سیگار میگذارد.فکر میکند زنها با بودن سیگار خوشحال میشوند.ولى بوبى سیگار نمیکشد.پیپ میکشد.بارنى مدام از بوبى میپرسد که آیا جذاب است؟؟بوبى بى توجه به بارنى فقط داستانهاى خودش را میگوید.از ارتباطش با مردان دیگر،از اینکه مدام تعقیب میشود و سگش را با هم دستى پلیس دزدیده اند.بارنى از اینکه بوبی اصلا او را نمیبیند و آن توجهی که دوست دارد به او شود را نمیکند،کلافه شده و دوست دارد که زودتر بوبى برود.بوبى میگوید که تا بارنى پیپ نکشد خانه را ترک نمیکند.بارنى پیپ میکشد و نشئه میشود.چیزی را تجربه میکند عجیب و دور از خود.

زن سوم،جنت،همسر دوست صمیمى.بارنى اعتماد به نفس پیدا کرده،دست پاچه نیست،راحت دروغ میگوید.با کفش وارد خانه میشود.تصمیمش را گرفته که این بار کارى کند.کاملا تغییر رفتارى در او نمایان است،حتى در لباس پوشیدنش.زبان بدنش متفاوت شده است.مسلط و بدون ترس.
جنت با حالتى ترسان و لرزان،انگار که بغض دارد وارد میشود.کیفش را به خودش چنان میفشارد که انگار با جدا شدن کیف ،میمیرد.پشیمان و نادم.
بارنى ولى بدون عذاب وجدان،دوست دارد سریع برود سر اصل مطلب.
جنت افسرده است و قرص میخورد،مرتب از شوهرش مى گوید و میپرسد.٨ ماه است هیچ ارتباطى با او نداشته.از بارنى میخواهد که اگر چیزى میداند به او بگوید.آیا پاى زن دیگرى در میان است؟؟
بارنى از تغییر رفتارى جنت نسبت به شب گذشته در تعجب است،جنت شب قبل در آشپزخانه خانه اش او را به خود فشرده با دستهاى مایونزى!!و حالا حتى کیفش را از خودش جدا نمیکند،و مدام از شوهرش و تینا زن بارنى و دوست صمیمیش حرف میزند.از صداقت و سادگى تینا.
چنت به بارنی یاداوری میکند که تینا نجیب نیست چون اگه نجیب بود الان من و تو اینجا نبودیم.
جنت میگوید ((اون موقع که بى تمدن بودیم،لااقل بدون اینکه چیزى بدونیم از دنیا مى رفتیم.))
جنت مدام شکوه میکند و حرفهای ناراحت کننده میزند،خودش و بارنی را سرزنش میکند.بارنی کلافه شده و حوصله شنیدن این حرفها را ندارد.حالا او دوست دارد که سریعتر برود سراغ اصل مطلب.حتی دیگر برایش مهم نیست که جنت دوست صمیمی زنش هست.
جنت ولی در فضای نالیدن و شکایت کردن هست و خانه را با همان حالت عجز ترک میکند،بعد از ترک او بارنی به تینا زنگ میزند و از او میخواهد که با هم شام بخورند،شاید آخرین باری که با هم شام خورده اند،سالها پیش باشد.بارنی تینا را میخواهد.
******************************************
نادر دلشاه برای ما یک بارنی دوست داشتنی میسازد،کاملا با او همراه میشویم،و حتی با وجود لغزش،دوستش داریم.
اپیزود اول کاملا به اندازه،با بازی خوب خانم محزون.
اپیزود دوم،طولانی.از میانه های این بخش همراهی با شخصیتها کم میشود.به شخصه دوست داشتم زودتر بوبی از خانه برود.
اپیزود سوم،جنس بازی جنت و شخصیتی که او برایمان میساخت را دوست نداشتم.غلو بسیار زیادی در او شده بود.حالت بیمارگونه و حتی کمی دیوانگی در جنت بود که باورپذیر نبود.درست است که باید جنت شب گذشته با جنتی که به قرار پنهانی با شوهر.دوستش آمده بود،فرق میکرد ولی اغراق بیش از حد باعث شده بود که با او همراه نشویم و باورش نکنیم.
آن میزان اضطراب،ناخن جویدن،خمیدگی بدن،هذیان گفتن و در هپروت بودن برای جنت بیش از حد بود و اجازه هم ذات پنداری به ما نمیداد.
این قسمت هم میتوانست کوتاهتر باشد.

دکور و موسیقی را دوست داشتم.نور متوسط.
(انتخاب کاغذ دیواری زرشکی طلایی عالی بود)
شوخیها خوب بود،به اندازه و درست.شوخی شریفی نیا را اصلا دوست نداشتم.در سطح متن و این نمایش نبود.
نقطه قوت نمایش بارنی بود.بارنی دوست داشتنی و باورپذیر.
ای کاش زمان نمایش کوتاهتر بود.

خسته نباشید به تمام گروه.به امید نمایشهای بعدی.
< نظر مورد پاسخ، در دسترس نیست >
بله،شما به خوبى از پس نقش براومدید،،این موضوع رو جا انداختم در نوشته ام،،نظر من به کوتاه شدن بخش بوبى بود به طور کل،اثرى رو که باید شخصیت بوبى بر مخاطب میگذاشت در مدت کمتر تاثیرگذارتر بود و طولانى بودن این بخش باعث خستگى میشد.
۰۹ مرداد ۱۴۰۱
پونه عزیز سپاس از اینکه به تماشای آخرین عاشق نشستید🌹🌹🌹
۱۴ مرداد ۱۴۰۱
< نظر مورد پاسخ، در دسترس نیست >
اتفاقا خانم اسدی من خیلی دوست داشتم بازی شما رو. کلا نمایش فوق العاده بود دوست داشتم طولانی تر بود برای من خیلی زود گذشت از بس که دوست داشتم نمایش رو
۱۵ مرداد ۱۴۰۱
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
پونه ٢٥ (poonehsaleh)
درباره نمایش بوکسور i

در داستانهایی که در بدو شروع ،اطلاعات پراکنده و مهم به مخاطب داده میشود،به دلیل اینکه هنوز چنگک ذهن به داستان وصل نشده،بسیار خطر عدم ارتباط ... دیدن ادامه ›› کامل وجود دارد.
در ادبیات به واسطه اینکه خواننده امکان بازگشت مجدد به قسمتهای مختلف و مرور دوباره آنها را دارد،میتواند این امر را جبران کند.ولی در سینما و تئاتر به دلیل عدم بازگشت به قسمتهای ابتدایی و فهم بهتر اطلاعات داده شده،ممکن هست که بسیاری از نکات به صورت گنگ و مبهم برای مخاطب باقی بماند.به خصوص اگر نویسنده نتوانسته باشد به درستی اطلاعات را در متن بگنجاند.
بوکسور برای من چنین بود،با شروع نمایش،قبل از اینکه بتوان مناسبات و ارتباطات را فهمید،کلی اطلاعات و حرف های مهم بین شخصیتها رد و بدل میشد که به دلیل آگاه نبودن از کلیت قضیه و اصل داستان و ندانستن اسم شخصیتها،در ذهن به درستی و کامل نمیماند.
به همین دلیل در جایی که احتیاج به دانستن و مرور اطلاعات ابتدایی داستان بود،و هم چنین به دلیل اینکه این اطلاعات دوباره برای بیننده گفته نمیشد،،مخاطب در مواجهه با چرایی کنش شخصیتها دچار مشکل میشد.

البته که متن نتوانسته بود هیچ کدام از شخصیتها را نیز به درستی معرفی کند و دلیل رفتارهایشان آن‌چنان مشخص نبود.ابی به عنوان پدر،اعظم به عنوان مادر نه برای ما درست ساخته شدند و نه به درستی علت رفتارهایشان نسبت به هم و نسبت به فرزندانشان را میفهمیم.فرهاد که مهمترین و تاثیرگذارترین شخصیت نمایش بود ولی هیچگونه تاثیری بر مخاطب حتی با مرگ دراماتیکش نمیگذاشت.(فرزندان مادر خود را ندیده بودند،مادر نیز فرزند خودش را نمیشناخت؟)
دلیل فاصله ایجاد شده بین فرزندان و پدر و مادرشان و هم چنین بین خود فرزندان مخصوصا فرهاد و فرى چه بود؟؟محسن بود و نبودش در نمایش اهمیت خاصى نداشت.این میزان بى اهمیتى ابى براى فرزندانش (در این حد که مرگ پدر نیز برایشان مهم نبود)دلایل بیشتر و موجه ترى لازم داشت که براى بیننده باورپذیر باشد.

به طور کلى سیاسی بودن شخصیتها،معتاد بودنشان،ترک کردنشان،هوس باز بودنشان،دروغ گو بودنشان،پنهان کار بودنشان و و و چه تاثیری بر روند داستان و یا بر بیننده داشت؟؟
چه استفاده ای از این موارد برای شناخت بیشتر و همذات پنداری مخاطب شده بود؟؟
ما باید در همهمه و دعواهای شخصیتها،اطلاعاتی را که به صورت درست هم داده نمیشد،جمع میکردیم تا موضوع را بفهمیم و گره داستان برایمان باز شود.به همین دلیل بسیاری پایان داستان برایشان گنگ بوده است.
در قسمتهایی هم سعی شده بود که بیننده دچار تعلیق شود و حدسهای غلط بزند که باز هم آن چنان موفق نبود.به عنوان مثال بردن ذهن تماشاچی به سمت محسن که او با ماشین به ابی زده است،چون چند بار به این اشاره شد که ماشین فری را برداشته است.از این مثالها زیاد میتوان زد.

بازیها قابل قبول بود و مشخص بود که بازیگرها انرژى زیادى براى نقش هایشان گذاشته بودند.خانم فاطیما بهارمست به خوبی از پس نقش/تیپ برآمده بود.به خوبی به ظرافتهای زنی از این قشر و فرهنگ پرداخته شده بود.حرکات صورت و بدن کاملا در راستای نقش بود.پر از ریزه کاریهایى که به خوبى اجرا شده بود.
هم‌چنین آقای میثم نوروزی و جواد پولادى.

دکور بسیار جاى کار بیشترى داشت ،به نظر میامد که دکور بسیار سرسرى و بدون ایده درست چیده شده.هم چنین نور.

در کل خسته نباشید میگویم به کل گروه که مشخص بود زحمت بسیارى براى این نمایش کشیده اند.به امید نمایشهاى بیشتر و بهتر.
درود فراوان ، فکر کنم مادر پسر رو میشناخت هااا، برای انتقام از پدر اونجوری بهش نزدیک شده بود
۰۲ مرداد ۱۴۰۱
Dusk world World
به هر حال هرکس نظری داره . شما حتی کامنت من رو یه جور دیگه خوندید و اشتباه برداشت کردید 😅 دیگه در مورد اجرا که …… مگه هرکی سه بار اثری رو ببینه به معنای نامفهموم بودنشه به خاطر لذت بردن ...
شما مثل اسمتون واقعا خاصید!همه مثل شما نیستند.
۰۲ مرداد ۱۴۰۱
امیرمسعود فدائی
خیلی دلم می‌خواد بگم بچه بیا پائین سرمون درد گرفت ولی خب یه چیزایی مانع میشه😊😊
کسی میتونه بیاد پایین که از تاریخ عضویتش پونزده ساعت گذشته باشه
فعلا نمیتونن
۰۲ مرداد ۱۴۰۱
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
به قول تین ایج هاى الان
(این چه سمى بود من دیدم الان؟؟؟؟؟؟)

هر چیزى بنویسم نمیتونه این افتضاح از هر جهت که در سالن مرحوم سمندریان دیدم رو شرح بده.
حیف ١٣٠ تومن،حیف وقت.

همون بوگیر توالت پاندا کاملا برازنده ست براى این چیزى که یک ساعت به سختى تحمل کردم.