در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال سریال ایرانی
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 17:05:24
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
من شخصیت حامد وکیلی رو دوست دارم.به نظرم از شخصیت های ماندگار سریال میشه.
نمیدونم آقای فرزین چه اصراری به بازیگری دارند. چرا همه میخان همه کاره خودشونو نشون بدن.
درود و خسته نباشید عرض میکنم و دست مریزاد میگم به تمامی عوامل سریالی که در نگاه مخاطبینش برنده شد نه بازنده. تبریک میگم به همه ی عوامل این اثر هنری.

سریال بازنده که در سال ۱۴۰۳ ساخته شد، یکی از آثار برجسته در ژانر نوآر ایرانی محسوب می‌شود. این سریال داستانی معمایی- جنایی را در فضای تاریک و پر از تنش روایت کرده و کاراکترهای شکست‌خورده و آسیب‌دیده‌ای مانند کارآگاه داستان را به تصویر کشید که در تلاش برای جبران گذشته و مواجهه با چالش‌های جدید بودند.
نقاط قوت سریال شامل کارگردانی حرفه‌ای، بازی‌های قوی از بازیگران و فضاپردازی جذاب آن بود که توانست مخاطب را درگیر داستان و با خود همراه کند.
نقطه ی قوت مهم و تاثیر گذار بعدی این اثر طراحی صحنه ی این سریال بود که به یکی از بخش‌های قابل توجه این اثر تبدیل شد و به شدت در ایجاد فضای نوآر و معمایی اثرگذار بوده. با توجه به نقدهایی که همکاران عزیز انصاف را رعایت نکرده اند نسبت به طراحی صحنه، باید بگویم:
تیم طراحی صحنه ی این اثر تمام تلاششان را کرده‌ اند تا با استفاده از سبک نوآر این سریال با نورپردازی پرکنتراست، تلفیق رنگ های گرم و خنثی در کنار هم و فضاسازی تاریک توانسته حس ناامیدی و تضادهای احساسی را در محیط‌های سرد و تاریک همراه با جزئیات دقیق، حس تعلیق و اضطراب را تقویت کنند و آن ... دیدن ادامه ›› را به خوبی به ما منتقل کنند.
فضاسازی هایی که در این اثر انجام شده بود همه عالی بودند:
از جمله مکان‌هایی که کاراکترها در آن فعالیت می‌کردند: مانند دفتر کارآگاه و تیم پلیسی، خیابان‌های بارانی و خانه‌های قدیمی، و فضای تعلیقی که در اون آسانسور به تصویر کشیده شد، همگی به خوبی با ژانر داستان تطابق داشتند. این محیط‌ها نه‌تنها داستان را تقویت کردند، بلکه نشان‌دهنده ی شکست‌ها و ضعف‌های درونی شخصیت‌ها نیز بودند. این سبک طراحی صحنه، که بر تاثیرگذاری احساسی مخاطب تمرکز داشت، در عوض توانست سریال را به اثری دیدنی‌تر تبدیل کند.
پایان‌بندی سریال بسیار قوی و با مضمون شکست شخصیت‌ها و چالش‌های اخلاقی مخاطبان را به تفکر درباره پیام‌های عمیق‌تر وادار کرد و آن را متمایز از بقیه ی آثار ساخت.
در مجموع، این سریال توانسته اثری متفاوت در شبکه نمایش خانگی ارائه دهد، اما برخی انتقادات به جنبه‌های درام و شخصیت‌پردازی آن می تواند وارد باشد.


مانا باشید🙏🍀
ارادتمند شما
هنرپرور تمیز

درود بر هنردوستان عزیز و گرامی
در ابتدای سخنم، خداقوت عرض مینکم به تمامی عوامل سریال غربت


بالاخره با تمامی حواشی ای که این سریال در ابتدای کار داشت به مدتی تعلیق شده بود، به پایان خود رسید.
نکاتی رو در این مجموعه دیدم که علی رغم ضعفهایی که داشت نکات مثبت و جالبی هم به همراه داشت. البته نگاه بنده کمی متفاوت تر از شما هنر دوستان می باشد:
متن فیلم نامه قدرت کافی را نداشت، دیالوگ ماندگار نداشت. تمامی بازیگران با این که همگی اسم و رسمی در حیطه ی هنر داشتند، اما متاسفانه باید بگویم به جز خانم سوسن پرور مابقی در بدترین حالت خود بودند، چیزی که بنده دیدم بیشتر ادا بازی بود تا نقش آفرینی و خلق کاراکتر. که این امر نشان از ضعف کارگردانی داشت، کارگردان میتواند از داشته هایش بهترین استفاده را بکند و از بازیگر آماتور یک سوپر حرفه ای بسازد.
[مثل سریال پوست شیر، تمامی شخصیت ها بهترین ... دیدن ادامه ›› بازی های عمر کاری خودشان را انجام دادند، این هنر کارگردان بود که از بازیگرا بازی کشید بیرون.]
تنها بازیگری که خودش تنها تلاش کرد و کاملا مشخص بود و برای کار خودش و شعور مخاطب ارزش قائل بود خانم سوسن پرور بود.
الباقی فقط بازی کردند کار تموم بشه، گریم ها اصلا حرفه ای نبودند، خیلی خیلی ضعیف بود، کاملا مشخص بود همه چی عاریه ایه.

ولی شاید بتوانم بگویم تنها نکات مثبت این اثر نشانه هایی بود که در کار بود و همه از نیش و کنایه زدن به حکومت ا...ی...ر...ا... بود. باز نمیشود گفت در آن از هنر استفاده شده یا خیر با این که گاهی ناشیانه به کار رفته بود، ولی در کل بد نبود.
مثلا:
# در این داستان ۶ بانو، حضور پر رنگ در کل داستان از ابتدا تا انتها را داشتند. عدد ۶ خودش نماد تقارن و هماهنگی، جزء اعداد منحصر به فرد، کوچکترین عددیه که نه اول و نه مربع، و اینکه از این عدد در فرقه های شیطان پرستی و فراماسونری هم استفاده می شود، و یک عدد مقدس برای آنهاست.
# غربت، نماد یک کشور جهان سومی است، که در آنجا زنها فقط وسیله ی تولید مثل هستند و ابزاری جهت رفاه و به هدف رسیدن مردان، غربت یه جامعه ی کوچکیِ که یک رییس قبیله داره(فریدون) که رهبری اونا رو بر عهده گرفته، و اینکه غربت یک طعنه به ا....ی...ر...ا... میزنه، این رییس قبیله یک ضعف جسمی داره که طعنه میزنه به یک شخص خاص که، البته در اینجا فریدون ضعفش در چشم چپش، و بجوری میخواستند به دجال ربطش بدند که تک چشم است و اینکه هرجایی میره جز خرابی و ویرانی چیزی نمیگذاره، چیزی که خصوصیت اخلاقی فریدون در این داستان بود، ولی فریدون در این داستان در ظاهر دجالِ ولی در باطن نماد شخص دیگری است، اون شخص یک عضو بدنش در سمت راست مشکل دارد، ولی فریدون ضعف جسمیش در چشم چپش.
# نوع گریم مردها، ریش ها و موهاشون نماد گرایی از فرقه صوفی ها، صوفی گری (ریش و موهای بلند) و اشخاصی دیگرند که در اینجا نمی توان گفت، در این سریال نقش های منفی ریش دارند، در قدیم ریش نماد چه انسان هایی با چه خصوصیاتی بود و حرکتی مثبت انجام دادند، اما حالا با مرور زمان اینجا ریش چه نمادیه؟
# اِدی مورفی، نماد جانشین فریدون و یا در بیان کلی تر به عنوان نخست وزیر غربت، این جامعه ی کوچک است که در ادامه به دست رهبر قبیله کشته میشود. و اشاره به این دارد که در این جوامع سومی آنهایی که در راس هستند به خودشان هم رحم نمی کنند و برای حفظ منافع، قدرت و بقاء حاضر به انجام هر کاری هستند. و اشاره به اتفاقاتی در یکی از کشور های خاورمیانه دارد که شخصی مُرد.
# زنانی که در غربت ساکن هستند تصمیم میگیرند بر علیه نظام موجود و حاکمیت مطلق و ظالمانه ی و زن ستیزانه ی غربت بر علیه رییس قبیله ی شان قیام کنند، که در ادامه اکثریت زن ها در این مسزر به شکل های متفاوت کشته میشوند، و اشاره به اتفاقات و حرکتی دارد که در کشوری در خاورمیانه رخ داد.
# در آخر داستان کودکی متولد میشود که دختر است، در هنگام انتخاب نام، اسم او را آزاد می گذارند، در اینجا یه دیالوگ قشنگی رقم میخورد: یکی از شخصیت می گوید: آزاد که اسم دختر نیست...
دیگری در جواب میگه: مگه دختر آزاد نمیشه!!!!!؟
به جای اینکه بگه مگه اسم دختر آزاد نمیشه، با کنایه و کُد میگه : مگه دختر آزاد نمیشه......!
اشاره به آزادی زن ها دارد، و اینکه کودکی متولد میشود که دختر است، و نامش آزاد..... شاید در آینده او منجی زنان غربت شود.....
# نقشی که حسین مهری در این سریال بازی کرد، یک مسیحی بود، با نوع گریمش رنگ ریش و مو، نمادی از مسیح دروغین بود که به منجی زنان غربت بدل شد، که زنان غربت برای رسیدن به اموال کمیته ی امدد امام خمینی به یک منجی نیاز داشتند که مسیح برای آنان ظهور کرد و قبول کرد در رکاب آنها باشد. و زنی که او را فریب داد تا قبول کند، گویی همان مریم مجدلیه است که مسیح را فریب داد و در نهایت کشته شد، به همان شکلی که مریم مجدلیه کشته شد.....
# مامورین پلیس، که هیچ نقشی در داستان نداشتند جز یکی دوتا سکانس در قسمتهای سوم و چهارم. و انتهای داستان قسمت آخر..... چیشد یهو رسیدن بالا سر فریدون؟ علم غیب داشتند؟
در طول قسمتهای سریال هیچ حرکتی از پلیس ندیدیم که نشان بدهد نزدیک شدند به سوژه ی اصلیشون ولی یکدفعه بالاسر فریدون ظاهر شدند.
و جالب اینجاست پلیس ها در قسمت پایانی همه لباس شخصی بودند، هیچ کس لباس نیروی انتظامی بر تن نداشت، که اشاره به لباس شخصی هایی داشت که در طول این چند سال همیشه تنها وارد صحنه میشدند، و همیشه نیروی انتظامی خودشو میکشید کنار....
# فریدون داستان، در امانتی که اِدی مورفی به او سپرده خیانت میکند و به ناموسش دست درازی میکند. و بعد جای جبران، اصل صورت مسله رو پاک میکنه.
دقیقا رفتار فریدون شبیه مذهبیون افراطی است
[بقول برتراند راسل: علم وقتی اشتباهی میکند اشتباهش را میپذیرد و از جامعه ی بشریت عذرخواهی میکند. اما مذهبیون شما را میکشند تا ثابت کنند که دین هرگز اشتباه نمی کند. ]

و خیلی موارد دیگر که در این مجال نمیگنجد.
در کل خسته نباشید میگم خدمت عوامل این سریال، در کل تلاش خوب و هدفمندی انجام شد.
مانا باشید🍀🙏




سپهر و محمد فروزنده این را خواندند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
آقای مدیری بس نیست واقعا؟؟😊
توهین به مخاطب،بی محتوا،با دیالوگهای بسیار سطحی و بازی های افتضاح
دوسش داشتم 🍁
م Azimi (mnr2_azimi)
درباره سریال جزیره i
یه سریال بی سرو ته. حیف.
حسین چیانی و امیر مسعود این را خواندند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
کارگردانی ضعیف هست.
م Azimi (mnr2_azimi)
درباره سریال سوجان i
ریتم کند، یکنواخت و بسیار حوصله سربر
از نگاه رسانه سلام سینما : در اولین قسمت سریال قهوه پدری چه گذشت؟
درود بر دوستان و عوامل سریال گردن زنی، خداقوت بهتون میگم.
راستش بنده هنوز با این سریال ارتباط نگرفتم:
چون برای بنده باور پذیر نیست.
چرا؟
۱. گفته شده داستان بر اساس واقعیت، خیر این سریال تنها تشابهش به روایتی که در واقعیت اتفاق افتاده ، فقط صحنه کشته شدن عروس و داماد در شب عروسیشونِ. مابقی داستان براساس ذهن و خلاقیت نویسنده و کارگردان شکل گرفته ربطی به داستان واقعی ندارد.
۲. نمیدونم چرا کارگردان در سه قسمت گذشته مدام به خُرده روایت گویی پرداخته. مدام داستان کوتاه در داستان اصلی. و هنوز بنده نسبت خیلی از شخصیتها باهم و نفهمیدم. اینکه پدر باران، پدر واقعیش بوده یا شوهر ننه است، چون بهمن و برادر کوچکتر باران ایشون و به اسم کوچیک صدا میزنن، و بهمن از شوهر ننش یا پدرش پیرتره. هنوز نسبتها بعد ۴ قسمت ... دیدن ادامه ›› در ابهام.
۳. این همه خُرده روایت در این سه قسمت پخش شد، چرا از روایت شیخ و برادر زاده نیما درست و صریح روایت کاملی گفته نشده؟
۴.چرا نویسنده و کارگردان صدتا مجهول در متن فیلمنامه دارند؟ تنها مجهول داستان که مخاطب باید بشینه پاش تا کشف کنه یه مورد اینکه اون کسیکه پشت داستان کیه. نه اینکه صدتا نکته پنهانی و ناگفته رو در هر قسمت به داستان اضافه کنه.
۵. چرا مسئول پرونده یه پسر بچه کم سنِ، مگه مسئول پرونده ی جنایی زیر ۳۰ سال هم داریم؟ مسئول پرونده باید یه شخص پخته بین ۴۰ تا ۵۰ سال باشه. این فردی که انتخاب کردید به درد دستیاری میخوره.
۶. پلیس بچه پولدار هم مگه داریم؟ این شخصی که شده مسئول پرونده، از قشر سرمایه داره. در واقعیت ندیدم من.
۷. اینکه مسئول پرونده قبلا با مقتول رابطه داشته(دوست دخترش بوده) چون در قسمت دوم بهمن بهش میگه خواهرم نمیخواستت. یه رابطه دوستی داشتن. و اینکه کجای دنیا یه مامور جنایی تو محیط کارش به همه جار میزنه من دوست دختر دارم؟ اینجا در این سریال در قسمت اول وقتی ایشون وارد صحنه جرم میشن همه ی همکاراش بهش تسلیت میگن. این رفتار پلیس مورد اخلاقی داره باعث میشه تعدیل نیرو بشه. هیچ ماموری جار نمیزنه من با کسی تو رابطم. بعدشم چرا باید به ایشون تسلیت بگن، ایشون چیکاره مقتولِ؟ چه نسبتی داره؟
سریال ترکیه ایه مگه؟
۸. کجای دنیا پرونده قتل و میدن به ماموری که قبلا با مقتول رابطه داشته؟ یه روانشناس نمیتونه اعضای درجه یک خودشو معالجه کنه. چون صد در صد تو تصمیماتش اشتباه میکنه، حتی جراح های خبره افراد درجه یک خانوادشون و نزدیکانشونم نمیتونن جراحی کنن. در هیچ کجای دنیا همچین چیزی نیست. اون وقت اینجا پرونده رو میدن به کسیکه قبلا با مقتول رابطه داشته! خود این مامور یکی از مضنونین به قتلِ که از عروس و داماد کینه داشته. درست قسمت اول کارت عروسی و میندازه تو آتیش میسوزونه. اگه واقعا عاشق بوده کارت عروسی معشوقشو نگه میداره، حداقل تو عروسی عشقش شرکت میکنه. نکه کارت عروسیشو آتیش بزنه. این نمیتونه پرونده رو دستش بگیره خودش مشکوک! و مضنون به قتل، اصلا صلاحیت اینکه پرونده رو رهبری کنه نداره. این خلاف قانون! آیا کارگردان از مشاوره حقوقی و نظامی استفاده نکردن؟ اینا باگ های یه سریال! ما در عصر ارتباطات زندگی میکنیم و اثر میبینیم ، در دهه ۵۰ نیستیم که تخیلی اثری و خلق کنیم.
در کل صرف اینکه از بازیگرای مطرح استفاده کنی، اثرت قوی نمیشه باید کارگردان بلد باشه بازی بگیره از هنرمند.
۹. چرا همش صحنه ها داخل خونه است، چرا لوکیشن های فضای باز خیلی کمه، همش بسته است.
چیز خاصی ندیدم.
اگر قراره داخل یه لوکیشن ثابت اثر جمع بشه. باید یه کادر بندی خاص، یه قاب تصویر زیبا و متفاوتی ببینم. مثل قاب تصاویر فیلم سرخ پوست که همش داخل یه زندان متروکه بود. یا سریال بازنده که قاب تصویر جدیدی از خونه در ایران و به تصویر کشیده، جالبه و جدیده. باید نو آوری داشته باشه اثر.
۱۰. و اینکه چرا مادر باران انفدر ساده از کنار مرگ دخترش گذشت؟ در ابتدای قسمت دوم وقتی وارد بیمارستان شدن و بهش گفتن دخترتون فوت شده، مادر یه ری اکشن سرد و خنثی داشت، یه مادر اینجوری با مرگ فرزندش روبه رو نمیشه اونم دختری که شب عروسیش ذبح شده باشه. مادر باید خودشو تیکه پاره کنه. یه مثال میزنم سریال زخم کاری در اواخر فصل سوم وقتی دختر شفاعت خود کشی کرد، نامادری جوانش تو بیمارستان چیکار کرد؟ برادرش چجوری رفتار کرد؟ خیلی باور پذیر بودن مخاطبو باخودشون همراستا میکردن و پا به پاشون مخاطب گریه میکرد.
ولی اینجا ما چی دیدیم، یه مادر پدر یوبسی که دخترشون مرده انگار نه انگار شب عروسیش ذبحش کردن، یا برادراش.
انگار این خانواده تا حالا ده تا دختر داشتن همشون کشته شدن دارن عادی برخورد میکنن، حالا مرد که مرد.
کجای دنیا یه مادر و پدر این شکلی برخورد میکنن با جنازه دخترشون که هنوز لباس عروس تنش بوده و به بدترین شکل ممکن کشته شده، تو واقعیت به عروس جلوی چشم داماد تجاوز میکنن بعد میکشن عروس رو.

ولی امیدوارم در ادامه بهتر بشه. هرچند خیلی هم متن مشکل داره هم کارگردانی. هردو ضعیفِ، فقط بازیگر داره.

مثل تیم رئال مادرید سال ۲۰۰۰ که کلی ستاره داشت ولی یه جام نیاورد، شبیه منتخب جهان بود. الان این سریال کلی بازیگر مطرح داره ولی کار ضعیفِ.

امیرمسعود فدائی، محمد فروزنده و امیر مسعود این را خواندند
م Azimi این را دوست دارد
نمیدونم چرا این همه سوال را دست داری کارگردان تا قسمت چهارم به شما بده اینها همه جزیی از نمایش میتونه باشه که بیننده در گردابی گیر کنه و راحت نتونه شخص خاطی بین خانواده را بشناسه .اینکه مادر در یک چنین خانواده ای از اول نشان داد یک فرمانده هست و سیاست چنین زنانی با پیشینه اینچنینی در جامعه ما تقریبا همین شکله محکم و خیلی سریع میخان از نگاه جامعه سلامت خارج بشن و ان حالتی که شما میگید که شامل زجه و موره میشه مربوط به این نوع زنان نیست شخصیتهای مثل خانم نونهالی حتی دوست داشتنش را تا اخر عمر ممکنه به زبان نیارن و نگاه درستی بود . اما کاراگاه نمیدونم چجوری فهمیدی سرمایه داره در یک سکانس بر اساس داشتن یک ماشین شاسی بلند به این نتیجه رسیدی باید بگم ان ماشین و فقط همون سکانس دیدیم . و سن کاراگاه را هم نمیدونم چجوری تشخیص دادی به نظرم 40 سال را داره مگه فکر کنید اینجا ایران 40 ساله ها اماده میشن برای مردن.به نظر من مشکل اساسی تعداد شخصیتهای داستان که خیلی زیادن و هنوز نمیدونم چرا همه تو این دوتا خونه زندگی میکنن . داستان خوب شروع شد ولی تردد زیاد شخصیت مثلا قسمت 5 را کسل کننده کرد چون باید به بعضی شخصیتها پرداخته بشه .در همون قسمت اول هم میشد فهمید اقای معجونی پدر باران نیست چون گفت نظرت راجب بابا یزدان چیه و هردو با یک افسوس گفتند پس هردو دیدنش قبل مرگ اینرا گفتم شاید حداقل یکی از ابهمات شما کم بشه .و در اخر یک کاراگاه انقدر زرنگ هست که از ... دیدن ادامه ›› نگاه کسی بفهمه که یک مشکلی اینجا هست و خانم حسن پور این مشکل را از ابتدا برای کاراگاه بووجود اورده که هی به ان خانه برگرده تا ببینه گره اضطراب این خانواده چیه
بزرگوار معلومه اصلا سریال و ندیدی.... کارگاه داستان ما زیر سی سال سنشه در داستان... عروس ۲۵ سالشه تو داستان و نوع پوشش و نوع وسایل کارگاه و ماشینش و ترددش با اعضای متمول اون خانواده نشان از متمول بودن کارآگاه رو میده.
و اینکه سن کاراگاه نهایت ۳۰ سال بمیشه در داستان. و اینکه جناب معجونی پدر باران و اون دوتا پسر، ولی ضعف نگارش فیلم نامه باعث شاد تا قسمت ۹ متوجه بشی کی به کیه..... در ایران ما کاراگاه زیر ۴۵ سال نداریم ..... بچه کاراگاه نمیشه.
معمولا شخصی با درجه سرگردی کاراگاه میشه نه یه ستوان یک

در کل فیلمنامه بسیار ضعیف و آبکی بود فقط الکی کش میده تایم سریال به ۱۵ قسمت برسه
وگرنه یه مینی سریال ۹ قسمتی است.
جز قسمت اول هیچ حرفی برای گفتن نداشت
با ف
قدرت شروع شد و صعود کرد و بعد قسمت دوم باسرعت هبوط کرد
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
تا قسمت سوم چیزی که شاهد هستیم فقط لوکیشن های داخلی و حرف است و حرف است و حرف . میشد کار رو به صورت یک نمایش رادیویی هم ارایه کرد
و هیج چیز هم فرق نکند انگار قرار است بیننده از لابلای دیالوگ ها رمز و راز و گره رو کشف کنه. . قصه ظاهرا بر اساس یک حادثه واقعی رخ داده در تهران ساخته شده که با ارجاع به آن میشود تفاوت های فاحشی در آن دید. نتها صحنه هیجان اور و در واقع نقطع عطف سریال یعنی صحنه قتل خیلی کلیشه ای و با بازیهای مصنوعی و گاه خنده دار ساخته شده. حدس زده میشود در ادامه قصه آن چیزی که باعث کشش قصه و جذابیت آن است نه خود درام .. که اوردن بازیگران جدید به صحنه است . تعدد شخصیت در واقع وقتی مفید است که در جهت قصه و داستان باشد وگرنه زاید و غیر ضروری است . شخصیت ها اصولا تا بدینجا خوب پردازش نشدند . صرف همسایگی چند نفر با هم نشانه اختلاف بعضی شان با هم یا بر عکس روابط غیر عرف بعضی دیگر نیست .
جمله آخر که نظر شخصی من هست اون چیزی که تنها برایم خیلی لذت بخش بود بازی بسیار عالی اقای معجونی و سرکارخانم نونهالی است که نشان از سبقه و تجربه صحنه این دو عزیز دارد .
در داریوش در واقع شخصیت اصلی و محور بازیساز بهرام است و نه داریوش. شخصیت ها همه حتی افراد زیردست بهرام به نوعی زخم خورده او هستند.
برایند کلی این میشود که اصولا همه در این سریال بدمن هستند . همه به نوعی در این هجمه اکت ها و تعامل ها به دنبال منفعت شخصی خود هستند . این به دنبال بودن نفع شخصی خشونت را به همراه دارد . تم اصلی و پیش برنده قصه در واقع نه مساله ای اجتماعی .. بلکه مساله ای روانشناختی است به نام خشونت . آن هم خشونتی بیرحم که بعضی جاها در ذهن بیننده یک مقدار دور از المان ها و فرهنگ شرقی و ایرانی میاید . البته جذاب است . این جذابیت خشن بودن سریال را رفتار خود داریوش در مقام یک شخصیت مصلح و محافظه کار و گاهی بذله گو تلطیف میکند و فرصت نفسی دوباره به ریتم میدهد .
سریال میتواند یک نقد کلی به فضای جامعه پیرامونی و روابط سطحی بین ادم ها هم باشد . ولی از آنجا که (البته تا اینجای کار قسمت دهم ) قرار نیست یک منجی بیاید و نوید رهایی از این همه بی اخلاقی بدهد قصه در جواب یک مشکل فرهنگی و اجتماعی عقیم مانده . علیرغم فیلمنامه که باگ و ضعف های منطقی خودش رو دارد هادی حجازی فر به نظر من توانسته با بازی خوب خود و البته انتخاب خوب بازیگر ها در نقش خودشون یک نمایش خوش ساخت ارایه کند .
بازنده محصول فیلیمو و ساخته‌ی امین حسین‌پور است که مفاهیم جدیدی از تابو شکستن‌های دراماتیک در محصولاتِ نمایشیِ ایران از خود ارائه کرده. این سریال از نظر تکنیکی و فُرمی هستی‌ناشناسانه، اُنتولوژیِ آنونیموس، با نمونه‌های خارجی و مشخصاً «کارآگاه حقیقی، TRUE DETECTIVE» برخورد کرده که نغمه‌ای ایرانی با نریشین‌های وام گرفته از کاوه صباغ‌زاده و صدای سارا بهرامی دارد. در این برخورد ما یک فرآیند روانی می‌بینیم که تناقضی دو جانبه با متن برقرار می‌کند. اول: باران‌هایی که بی‌امان می‌بارد؛ دوم: کارآگاهی که موعد مهریه همسرش است و آنطور که به نظر می‌رسد فرزندش را در یک تصادف از دست داده و وارد یک جریان سمپاتیکِ خانوادگی شده، سوم: سارا بهرامی و آن بیماری روانی‌ای که از کودکی تحمل می‌کند و...؛ ما در این جریانات دراماتیک فُرمی از حسین‌پور خواهیم دید که علاوه‌بر شکستن خط‌های کلیشه‌ای از یک موضوعِ کارآگاهی و پلیسی در حال طعنه‌زدن‌های فراوان است. نورپردازی منحصر‌به‌فردِ «بازنده» و استفاده از فکت‌هایی که بیشتر به کارِ پوآرو می‌آید جامعیتِ اساسی به ساختار درام بخشیده. اما برخی از دیالوگ‌ها مانند اینکه در سکانسی از دستیار کارآگاه می‌شنویم: می‌دم تو گونی ببرنت ها!، یا اینکه خودِ کارآگاه خیلی عادی از اَبَر و بهرامی به عنوان پرسوناژ می‌پرسد که: چقد خوردین و... فُرمِ اُپوزیسیونِ کار را بیشتر از نقادی آن به فرهنگ نمایان می‌کند. اگرچه اوضاعِ فرهنگیِ افرادی که مثلا 28 همت در حسابشان پول دارند و...
برای مطالعه متن کامل از لینک زیر استفاده کنید.
https://longtake.ir/mag/?p=25350
برای تماشای ویدئوی مرتبط از لینک زیر استفاده کنید.
https://aparat.com/v/crpf869
#علی_رفیعی_وردنجانی
محمد فروزنده و امیر مسعود این را خواندند
اینکه سریال داستان رونده ای داره خودش نکته مثبتیه ولی میشه سوالات کاراگاه شاید گامی در فرهنگ سازی بعضی از سوالات دانست که اگر مثلا یک مامور بهش به دلایلی شخص را مورد مواخذه قرار داد و چیزی گیر نیاورد به خاطر خوردن مشروب انرا بازداشت نکنه ولی به نظر من کارگردان به شدت تحت تاثیر فیلمسازی دهه نود هالیوود در نوع رنگ و همان باران که شما میفرمایید و رنگ قهوهای که دهه نود میلادی استفاده میشد که این هم میتونست برای این باشه بیننده همراه بشه با کاراگاه داستان تا پی به راز این خانواده ببره مشکل اساسی نه در این داستان بلکه در همه فیلم و سریالهای جنایی ساخته شده در ایران نگاه ضعیف به دستیار هست که همیشه دستیار برای تیکه های طنز و گرم کردن داستان استفاده میشه و شاید اگر اگاتا کریستی اینکار را کرد دلیلش این بود خواننده خسته نشه ولی بیننده ذهنش به ان اندازه درگیر نیست که یک دستیار کنار کاراگاه باشه که فضا را از ان جدیت به قول اخوندها تلطیف کنه که در سریالهای جنایی و کاراگاهی امروز دنیا این شخصیت به این شکل از دهه هشتاد تقریبا منقرض شده .به هر حال بعد از اینکه سریالهای به روز دنیا به راحتی در دسترس قرار میگیرند این رشد در ساخت سریال واقعا جای تقدیر داره که در این فضای به شدت سانسور از کاراگاه علوی به اینجا رسیدیم چون میشه امروز سکانسهای واقعا بی نقض بینشون دید و لذت برد مثل سکانس لحظه ورود کاراگاه
به نظر من سریال عالی ساخته شده و از یک فیلمنامه درجه یک استفاده کرده و با فیلمبرداری خوب و تدوین عالی اون رو تکمیل کرده...به هیچ وجه از ریتم نمی افته و تا آخر با هیجان و التهاب همراه هست...تنها اشکالی که من دیدم از لحاظ فنی اثر انگشت روی پارچه نمی‌مونه...و در سریال میبینیم که در نوجوانی ارغوان دختری را پرت می‌کنه پایین و می‌کشه و اثر انگشت روی لباس همکلاسی میمونه ...که درست نیست
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
نمایش‌ خانگی یک شبکه نیست بلکه یک انتخاب است اما آنچه این گزینش را زیر سوال می‌برد شعورِ تلقینی نام دارد. در یک مدیومِ رسانه‌ای کنکاش‌هایی برای رسیدنْ وجود دارد که عملاً شاخک‌ها را برای آز و طمع به کار می‌اندازد؛ نمونه‌ی اعلای آن را در فصولِ بعدیِ «زخمِ کاری» مهدویان یا «شهرزاد» فتحی، می‌توان دید. پرسشی که این میان برای منِ مخاطب، در این یادداشت کوتاه، پیش می‌آید چرایی یا احتمالا چگونگی ادامه دادن یک فُرم در چُنین مدیومی است؟ ابتدا باید به این نکته اشاره کنم که خواستگاهِ رئالیتی‌شوهایی مانند: «گُل یا پوچ» را نباید با حرصِ وفای به عَهدِ مولف در «جوکر2» اشتباه گرفت و همه را با یک نشان زد. امّا آنچه در این مدیوم باعث می‌شود تا فصل‌های بعدیِ یک مجموعه یا نمایش واقع‌گرا را ببینیم، میزان استقبال بیننده از نمونه‌ی اولیه‌ی آن شده. این میزان شدیدا به فرهنگ‌شناسی در جوامع نیاز دارد و ابداً نباید با مترِ آکادمیک آن را اندازه گرفت. «نمایش خانگی» فُرم‌هایی به خود می‌بیند که امکانِ استخراجِ آن در مدیومِ صدا و سیمای ملی نیست و از طرفی‌ هم تناقضاتی با خواستگاهِ هرمنوتیکِ فرهنگ ایرانیْ در محصولات دیده می‌شود که نمی‌توان اسم آن را تابو شکستن یا عبور از دورانِ گذار نامید. بدیهیاتی در فرهنگِ ایرانی وجود دارد که قطعا توسط اسلام و مذهب به تکامل رسیده‌اند و این بدیهیات مشخصا توسط «جوکر2» و حتی در بسیاری از لحظاتِ «زخم کاری 3» در حال شکسته شدن هستند و...

برای مطالعه متن کامل از لینک زیر استفاده کنید.

https://longtake.ir/jens_mokhalef

برای مشاهده ویدئوی این متن از لینک زیر استفاده کنید.

https://aparat.com/v/cri87h4

چاپ شده در روزنامه هنرمند 1403/06/19
گردن‌زنی به کارگردانیِ سامان سالور امرِ مشتبه شده‌ی فرهنگی بر مدار ایدئولوژی ترکی است که نشانه‌هایی از لیبرالیسمِ اجتماعی را در خود دارد. این فکت که ممکن است در ادامه به سوسیالیسمِ فرانسوی تبدیل شود و ما شاهد انباشتی از تجربه فرد در برابری و یا انتقام باشیم که شکل مابه‌ازایی در جامعه‌ی خود برای آن نتوان یافت، به خودی خود توهم توطئه در داستان‌ها را افزایش خواهد داد. این توهم ناشی از برخورد غیرِ آکادمیک با آثاری است که مثلا علی سرتیپی در جایی اشاره می‌کند VOD‌ها گرایشِ مخاطبِ ایرانی به محصولاتِ غربی، ماهواره، را کاهش داده‌اند. محصولاتِ غربی ناشی از تمرکز غرب بر فرهنگ و احیاناً نقد فرهنگی بر جامعه‌ی خود است؛ اما به طور مشخص راجع به محصولات شبکه نمایش خانگی باید اشاره کنم که بر مدار فرهنگی غرب در حال داستان‌گویی برای فرهنگی است که ناجوانمردانه مورد تهاجم رسانه‌ای قرار گرفته. «گردن‌زنی» در مَطلعِ خود ثابت کرد به مراتب ارزشی بیش از آثارِ حاضر در شبکه نمایش خانگی دارد اما این ارزشِ صرفاً آکادمیک باعث نخواهد شد مخالف یک جریانِ فرهنگیِ در حالِ بروز شنا کند. به طور اتفاقی در فضای مجازی، که ممکن است فیک باشد، دیدم که علیخانی با افتخار از پخش و اجرای «جوکر» بانوان صحبت می‌کند و گفته است: وظیفه بود و باید می‌کردیم.
#علی_رفیعی_وردنجانی

👇برای مطالعه کامل متن از لینک زیر استفاده کنید👇
https://longtake.ir/mag/?p=25336
محمد فروزنده و م Azimi این را دوست دارند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
قسمت ۱۲ و ۱۳ قرار نمیگیره؟
چرا انقدر ضعیفه؟!
از ممنوعه هم ضعیف تر!
فیلمبرداری اذیت میکنه اون حسی که باید رو نمیده بازی حسین مهری خوب نیست ولی مهدی حسینی نیا و بقیه خوبن!
گریم خیلی بیرون زده و تو چشمه موسیقی اصلا نمیذاره فیلم تنفس عمیقی انجام بده!
سکانس هایی که محل رو نشون میده احساس کنار هم بودن رو به مخاطب انتقال نمیده!
از چشمام برای دیدن همچین چیزی عذرخواهی میکنم!
دی نوش مومنی رخ این را خواند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
این پسر بچه(رایان سرلک) ک سری زیرخاکی ها رو بازی کرد،تو سریال در انتهای شب بود ، الانم تو داریوش بنظرم پدیده اس❣️🕊️💫
قطعا و حتما مث علی شادمان ک تو بچگی میم مثل مادرش رو فوق العاده بازی کرد، در آینده یکی از سوپر استارهای بازیگری میشه.🎭
امیدوارم درست راهنمایی بشه و ب بیراهه کشیده نشه✨🌹
شما بازی این بچه ارو تو قسمت ششم این سریال ببینید، قطعا و حتما با من هم نظر میشین ک از خیلی ب اصطلاح سوپر استارهای ما بهتر ایفای نقش میکنه❣️
رایان جان با قدرت ادامه بده پسر،تو فوق العاده ای✨🌹❣️