در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال Alireza Ghaieby | دیوار
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 16:39:29
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
راستش نمی‌دونم قیاس مناسبی هست یا نه. ولی وقتی اجرا تموم شد فیلم the painted veil برام تداعی شد. یه شخصی با دیدن خصوصیات مثبتی عاشق یه خانمی ... دیدن ادامه ›› میشه و خیلی از مسائل جزئی اون شخص بعدها براش مشخص میشه. مثلاً بعدها میفهمه که دختر لولیتا میخونه و به قول بازیگر وقتی دختری لولیتا میخونه یعنی اون زندگی رو گه گرفته. نکته ای که بازیگر رو آزار می‌داده کمی به عقبه جنسی اون دختر برمیگرده که می‌تونه به خاطر مسائل سختی بوده باشه که تو زندگی با عمه های زشتش براش به وجود آمده باشه. شایدم فکر میکرده این که دختر با اون ازدواج کرده از روی عشق نبوده بلکه به خاطر فرارش از زندگی لجنباری بوده که توش گرفتار بوده و در کنارش با کسان دیگه ای هم رابطه داشته.
شخصیت خانم نقوی رو‌ میشه بیش از یک پیشخدمت دونست چون همه جا انگار داشته اونو تنبیه می‌کرده و من میتونم اونو به عنوان وجدان سرزنشگر بازیگر تفسیر کنم که هر لحظه در حال یادآوری دختر به بازیگر بوده. مثلاً جایی که لگد میزنه و صندلی رو میندازه می‌خواسته لحظه رفتن دختر رو از خونه یادآوری کنه و یا اینکه ریختن پیوسته سوپ بورش تو کاسه ها یادآوری مستمر لحظه ای هست که دختر با جناب سروان تو رستوران بورش سفارش داد. همچنین وقتی به داخل کاسه نگاه کردم مایع توش قرمز بود و نشانگر بورشی بود که با خون درست شده بود. و این بورش در طول نمایش در حال جوشیدن بود و می‌تونست نماد این باشه که خون هنوز گرمه و داستان مرگ دختر هنوز برای راوی زنده است و داره باهاش کلنجار می‌ره.
اجرای آقای ابر به نوعی خواسته این شخصیت برای آرام کردن وجدان خود بود و داشت داستان رو به نوعی روایت میکرد که من تقصیری نداشتم و به همین دلیل همواره تایید خانم نقوی رو‌ میخواست و حتی جایی هم گفت که خوب بگو اون لحظه چه اتفاقی افتاد. در واقع نگاه کلی به نظر من کشمکشی بود که بازیگر با وجدان خودش داشت که تو مرگ معشوقه اش تقصیری نداشته. به همین دلیل همواره از خوبی های که براش انجام داده و ناسپاسی اون مثال میزد. مثلاً می‌گفت اون دختر بچه از من خواست باهاش ازدواج کنم که نجات پیدا کنه یا امانتی هاش رو به قیمت بالاتر می‌خریدم و یا تو مغازم مشغولش کردم ولی اون پول یه جنسی رو برد پس داد. پس من سربلند این داستانم.
در پایان داستان راوی لباس زنانه میپوشه و به نظرم وقتی وجدانش رو بغل می‌کنه یعنی اشتباهش رو قبول می‌کنه و با اون آشتی می‌کنه و و میرقصه. شادی پایان داستان هم شاید القا کننده نوعی حس رهایی بوده باشه.
ولی جای درخشان نمایش گرفتن آینه و انعکاس نور روی چشمان تماشاگران بود که می‌تونه بگه این داستان بازتابی از درون همه شماست و شاید برای هممون پیش بیاد.
نمایش رو میتونم از دو منظر بررسی کنم:
از سویی اجرای بازیگر که تو سطح بسیار فاخری بود و میتونم بگم یکی از بهترین اجراهای تئاتری بود که تا حالا دیدم. آقای ابر به فراز و فرودهای نمایشنامه بسیار مسلط بود و موضوع اون رو به خوبی درک کرده بود و به همین دلیل میدونست که کجا باید چی رو چجوری به تماشاچی منتقل کنه. اینکه بتونی حس های مختلف ترس، عشق، نفرت، خیانت،عذاب وجدان، نگرانی و پشیمانی رو به طرز حیرت آوری به مخاطب منتقل کنی و در لحظه از یه حس به حس دیگه شیفت کنی و همچنین تناژ صدا رو به مدت هفتاد دقیقه تو سطح مناسب نگه داری واقعا برای من که تو، تماشای تئاتر خیلی جزئی نگرم بسیار حیرت آور بود . اولین باری بود که هفتاد دقیقه میخکوب شده بودم از اجرای یه بازیگر و دوست نداشتم حتی آب دهانم رو‌ قورت بدم.
از سوی دیگه نمایشنامه به گونه ای نوشته نشده بود که بتونه با سطح بازیگر برابری و همراهی کنه. نوع نوشتار و پرداختن به موضوع کمی از هم‌گسیخته بود و تماشاچی معمولی براش سخته که بتونه تکه های اونو به هم وصل کنه و یه برداشت یکپارچه برای خودش بسازه .
یکی از نکاتی که وجود داره شاید این باشه که نمایشنامه برداشتی از یک اثر روسی هست و انتقال معنی تو ادبیات ایران و روسیه کمی متفاوته. البته نکته مثبتی این بود که نمایشنامه برداشتی از اثر داستایوفسکی بود و نوشته های این بزرگمرد به گونه ای هستن که میشه برداشت های متفاوتی ازشون کرد و بنابراین مخاطب عام می‌تونه مطمئن باشه که برداشتش از داستان تا حد خیلی زیادی ... دیدن ادامه ›› صحیحه.
نورپردازی ، گریم و انتخاب موسیقی خیلی عالی بود و تو انتقال احساس و معنای متن خیلی کمک کننده بود .
همچنین اجرای بی کلام و فرم گونه خانم نقوی هم بسیار جای تحسین داره.
اینم میخواستم اضافه کنم که آقای ابر واقعا شما برای منی که خیلی تئاتر میبینه نسبت به همه بازیگرای دیگه یه سر و گردن بالاتری 🌹🌹
خانم نقوی روح همسر بزرگمردتون شاد باشه🍀🍀
مورد دیگه ای هم که میخواستم جداگانه عنوان کنم چیزیه که تو تئاتر شهرزاد خیلی پیش میاد. برام جالب بود که یه تئاتری قراره ساعت ۷ شروع بشه ولی تئاتر قبلی دقیقا ۷ تموم میشه. اینکه تماشاچی ها باید بیشتر منتظر بمونن و خودش نوعی بی احترامی هست به کنار ، جای بدش اینه که چطور بازیگران یه اجرای به این سختی باید خودشون و دکوراسیون خودشون رو ده دقیقه ای آماده کنند.
این نوع برنامه ریزی برای تئاتر یه کشور که در حال جون گرفتنه یه ترمز به حساب میاد.
امیدوارم مجموعه شهرزاد یه فکری به حال این موضوع که زیاد هم پیش میاد بکنه.
با احترام🙏🙏🙏🙏
پردیس تئاتر شهرزاد (shahrzad)
عرض ادب، تایم بندی نمایش‌ها برای چینش دکور در تعامل کامل با گروه معین می‌شود، همینطور اجرای پیش از این نمایش «۲۳ آوریل» ۵۰’ بود.
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
با این که کلا تو دیدن نمایش ها کمی سخت گیر هستم ولی از این اجرا توسط بازیگرانی که تو محدوده سنی ۱۸-۲۲ سال بودن کمی جا خوردم. با اونکه نمایشنامه می‌تونست کمی ساده تر نوشته بشه و بازیگران فرم کمتری داشته باشه و دیالوگ های بیشتری رد و بدل بشه ولی کلیت نمایش خیلی قابل قبول بود و نسبت به نمایشهایی که از بازیگران بزرگ دیگه ای دیدم بیشتر رضایت داشتم.
بازیگر ها موضوع نمایش رو خیلی خوب درک کرده بودند و خوب حس مربوط به موضوع رو منتقل کردند.
نور پردازی در جاهای مختلف اجرا خیلی تاثیر گذار بود. موسیقی هم خیلی خوب انتخاب شده بود و حس و حال سریال مریم مقدس رو القا میکرد.
گریم و انتخاب لباس و رنگ اونا هم قابل قبول بود.
تشکر میکنم
دیشب به تماشای این تئاتر رفتم. زمانی که پوستر رو دیدم از اسم نمایش یه برداشت احتمالی از موضوع کردم که با اندکی تفاوت تقریبا درست در اومد. اینکه مورچه ها، موجودات بی دفاعی هستند و سوزاندن اونا می‌تونه نمادی از یه فلسفه سادیسمی باشه و احتمالا درد و رنجی که قراره کسی سر کس یا کسان دیگه بیاره. اولش فکر میکردم نمایش باید حول موضوع مسیحیت و مشکلی که مارکی دوساد با مسیحیت در رابطه با تجربه لذات داره باشه. کمی که از اجرا گذشت متوجه شدم موضوع اصلی نه خود مارکی دوساد هست نه مسیحیت . موضوع فقط رنج بود و اینکه چطور رنج تو زندگی ریشه میگیره و تا لحظه مرگ می‌تونه شخص رو به جنون بکشه و زندگی یه کودک رو تا لحظه مرگ به تاریکی و تباهی بکشونه.
فاصله بین رنج و درد به اندازه یه تار مو هست. تفاوت معنایی کمی دارند و فقط به توجه ما به حل اون بستگی داره.
وقتی آسیبی از محیط به ما وارد میشه این اولش یه درده که تحمل رو مشکل می‌کنه. ولی وقتی که خانواده و جامعه نمیتونه به ما کمک کنه تا اون رو حل کنیم و به ما راه حل بده کم کم تو وجودمون ریشه میده و به رنج تبدیل میشه و باید تا آخر عمر بار روانی اونو به دوش بکشیم. آسیب های بیان نشده توسط افراد بخصوص کودکان، آزار جنسی به کودکان و دختران در مدرسه و خیابان، خفت شدن و ... که به دلیل مسائل اجتماعی از بیان اونا به دیگران عاجزیم از این قسم هستند.
نگاه اصلی این نمایش رنج وارد شده به یه کودک بوده که نتوانسته بوده اونو بیان کنه و تو نمایش به سوزاندن مورچه های قرمز تشبیه شده بود. مورچه هایی که میسوزند ولی صدایی ندارن که درد خودشون رو ابراز کنند. قسمت دردناک هم اینه که برای رهایی از رنج اون شیشه هم نمی بره.
امیدوارم این نمایش یه آغازی باشه برای بیان اینگونه مشکلات تا جامعه آینده ما از لحاظ روان شناختی شرایط بهینه تری داشته باشه.
یه موضوع دیگری رو هم میخواستم اضافه کنم البته به صورت جداگانه:
کنار من تو ردیف اول یه بازیگر خیلی معروف نشسته بودن که اسم بردن ازشون درست نیست. ایشون بارها با خنده حواس منو از بازی پرت کردن. با اینکه شاید کسان دیگه ای هم می‌خواستن بخندند ولی به احترام بقیه این کار رو نکردن.
اولش فکر کردم هماهنگ شدست با بازیگران برای کمک به تکنیک فاصله گذاری ولی بعید میدونم.
از کسانی که پیشینه دارن تو اجرا ، احترام گذاشتن به حقوق تماشاچی ها بیشتر انتظار می‌ره.
در کل خسته نباشید میگم 🌹🌹
محمد فروزنده، mostafa shahiri، امیر مسعود، نگار امیری و HANIEH این را خواندند
Alireza Ghaieby این را دوست دارد
ممنون که نظرتون رو با ما به اشتراک گذاشتین
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
در کنار نکات مثبت ایرادهایی هم میبینم به عنوان کسی که فیلم اصلی رو هم دیدم. اول اینکه تو شروع اجرا وقتی که آن ماری نورا رو‌میبینه حتما میبایست حس تعجب سرشار رو القا میکرد نه حس خوشحالی ، اونم انگار نورا دو سه روز پیش رفته بوده مسافرت و برگشته. به نظرم چند لحظه مکث همراه با جاخوردن عمیق رو بازی می‌کردن بهتر بود.
دوم اینکه تو فیلم اصلی نورا شدیداً عاشق ترووالد بود و حتی ترک کردن هم براش راحت نبود. من نمایشنامه آقای نیث رو نخوندم ولی بازی جوری بود که هیچ اثری از اون احساس نبود و به کل بازگشت زنی رو نشون میداد که نه بچه هاش و نه همسر سابقش کوچکترین تداعی براش ندارن و فقط برای امتیاز گرفتن اومده ولی اجرای آقای آقاخانی دقیقا تداعی کننده اون عشق بود🌺 . از اونجایی که این اجرا، ادامه اون داستانه باید کمی حس دلتنگی و یادآوری خاطرات گذشته رو بیشتر به مخاطب القا میکرد.
تو پیش نمایش قبل اجرا هم به نظرم اگر کمی از فیلم اصلی رو پخش میکردن بهتر بود. اگر سه چهار دقیقه بیشتر طول می‌کشید ولی نقاط اصلی فیلم رو نشون میدادن یادآوری بهتری برای کسانی بود که فیلم رو ندیدن.
به نظرم آقای آقاخانی یکی از بهترین کسانی بودن که برای نقش ترووالد میشد در نظر گرفت .
بعضی نظرات دیگه هم می‌تونه وجود داشته باشه ولی باید اینم در نظر بگیریم که نمایش نامه این بوده و چون ترجمه است جای مانور رو‌کم می‌کنه . مثلاً ... دیدن ادامه ›› ای کاش تو نمایش نامه از دوست نورا هم چیزهایی گفته میشد. به یقین مسیر کمی جذاب تر میشد.
به طور قطع اگر خودم میخواستم یه ادامه برای شاهکار اصلی بنویسم مسیر دیگه ای رو انتخاب میکردم. چون موضوع اصلی نمایشنامه درباره استقلال زن‌ در دوران قدیم بوده. مسیری که نورا ادامه داده باید کمی متفاوت می‌بوده و‌ همون‌طور که گفتم بازگشتش هم باید جور دیگه اجرا میشه.
تشکر میکنم
برام خیلی جالب بود که این داستان چجوری ادامه پیدا کرده و به همین خاطر بلیط رو تهیه کردم. در کل خوب بود.🔥🔥
محمد فروزنده، mostafa shahiri، امیر مسعود و نگار امیری این را خواندند
forough darzi این را دوست دارد
خیلی ممنونم از اینکه نظرتون رو با ما به اشتراک گذاشتین
و ممنونم از حضورتون
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
دیشب به دیدن این نمایش رفتم. هر چقدر گذشت بازی بهتر شد. از اواسط دیگه به اوج خودش رسید مخصوصا دیالوگ های نورا و ترووالد. موسیقی خیلی خوب انتخاب شده بود و جاهایی که باید حس عمیق رو به مخاطب القا میکرد مخصوصا جایی که نورا دخترش رو‌میبینه و جایی که ترووالد رو‌میبینه خیلی تاثیرگذار بود. استفاده از رقص هم که تداعی گر فیلم اصلی بود واقعا سورپرایز بود. چند جا هم دیدم که تکنیک فاصله گذاری رو تونستن خوب در بیارن البته از دید من. خانم باقری واقعا از توانمندهای تئاتر هستن. البته بازی آقای آقاخانی نسبت به بقیه تو لول بالاتری بود مخصوصا حرکات صورت و بازی بدون کلامشون.
ممنونم که به موقع شروع شد.
سپهر، امیر مسعود و نگار امیری این را خواندند
Hasan Hedari، رودابه لواسانی و mostafa shahiri این را دوست دارند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
کاش تو بعضی روزها تو ساعت متفاوت مثلاً ۷ هم برگزار میشد. خیلی دیره ۰۹:۱۵
در کنار حس خوبی که این اجرا بهم داد و تو گفتگو بیان کردم یه گلایه ای رو هم میخواستم برادرانه عنوان کنم. تو ایران سال هاست که داره تئاتر اجرا میشه. اجرای تئاتر کار خیلی سخت و بسیار هنرمندانه ایه و با سینما فرق های زیادی داره. متاسفانه هنوز هم وطن هایی هستند که نمی‌دونن یه سری آداب برای نشستن سر صحنه تئاتر وجود داره. این که خیلی بده تلفن رو حالت پرواز نباشه و بلند زنگ بخوره و بعدش هم بلند جواب بدی، این که باید هر کس خودش داستان رو متوجه بشه و نباید با صحبت با کناردستی داستان رو براش تعریف کنی، این که نباید ظرف چیپس و رانی رو باز کنی و اینکه تا جای ممکن باید کودکان رو توجیه کرد که سر و صدا نکنند.
تو اجرای دیشب که من رفتم این موارد خیلی باعث آزارم شد.
صحبت کردن هم امکان داره تمرکز هنرمندان رو به خطر بندازه ، هم نمیزاره اطرافیان خوب تمرکز کنن و چون خود افراد هم نمیتونن موضوع رو خوب درک کنن حوصلشون سر می‌ره و تا آخر دوست دارن حرف بزنن و این میشه یه چرخ معیوب.
متاسفانه این موارد نسبت به سال های قبل به شدت زیاد شده. امیدوارم قبل از شروع نمایش در تمام سالن ها این موارد رو یاداوری کنند تا قشری که هنوز اداب نمایش دیدن رو نمیدونند یاد بگیرند.
ممنون از نوشتن این نکات مهم و خیلی ریز.عجیبه برام که اجازه میدادن خوراکی وارد سالن کنند.
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
من تقریبا ماهی دو یا سه بار به دیدن تئاتر میرم . اکثرا هم خوب هستند ولی در بین این اجراها بعضی ها خیلی خوب از آب در میان و وقتی از سالن بیرون میای با خودت میگی عجب اجرای خوبی بود و حتی صبح روز بعدش هم بهش فکر می‌کنی. این اجرا از اون جمله اجراها بود. هر چند نقض هایی هم داشت مثل استفاده نکردن از وسائل واقعی و اینکه من هیچ کدام از آثار برشت رو سراغ ندارم که مضمون خنده داشته باشه و برام سوال بود که چرا این نمایش باید کمدی اجرا بشه و تماشاگران براش دست بزنن یا بلند بلند بخندند. آثار برشت خیلی عمیق و اجتماعی سیاسیه و وقتی کسی نگاه می‌کنه باید با دیدنش به عمق جامعه خودش بره و تعمق و تفکر کنه. کاش این مورد وجود نداشت و سطح کار بالاتر می‌رفت. کلا یه ایرادی که ما داریم از هر اجرایی بیشتر دنبال قسمت خنده دار هستیم. ولی در کل خیلی عالی بود و خوشحال شدم که بازی این اساتید رو از نزدیک دیدم.