در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال مجید خرم نژاد | دیوار
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 15:04:33
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
نمایش"عاشقانه ­ها" داستان عاشقانه­ ای است از فرزانه، دخترکِ دست فروش مترو؛ دختری که تلخی­ های زندگی سیاهش هم نتوانست شعله عشق را در ... دیدن ادامه ›› وجودِ او خاموش کند. روایتِ سه دوره زندگی ­اش، ترکیبی از مترو، عشق و اجبار. او کنار همه روزمرگی­ های دست فروشی­، کنار اخم­ های زنان مسافر، کنار کالاهای تخفیف ­دارش، عاشق پسری می ­شود که در میدان ونک می ­نوازد. تنها آرزوی فرزانه این است تا پول به دست بیاورد و هزینه ساخت اولین آهنگِ پسر را به او هدیه دهد. فرزاد اما از خانواده­ های پولدار بالای شهر است که از مادرش قهر کرده و کنار خیابان می­ نوازد. فرزانه اما از آخر دنیا می­ آید. هر روز غلام او را به شهر می آورد تا برایش فروشندگی کند و هر روز فرزانه، فرزاد را بیشتر از قبل دوست می­ دارد، اما شرایط زندگی، او را از فرزادِ رویاهایش دورتر می کند. فرزاد هر روز موفق­تر می­ شود و فرزانه هر روز بیشتر در گِل فرو می­ رود. فرزاد تبدیل به خواننده ­ای مشهور می­ شود و عکسش روی تمام بیلبوردهای شهر قرار می­ گیرد. در این سو فرزانه اما توسط غلام آبستن می­ گردد و با بچه­ ای زیر بغل به فروشندگی مترو ادامه می­ د­هد. در یکی از همین روزهاست که فرزانه خودش را جلوی همان مترویی می­ اندازد که تمام این سالها او و رویاهایش را با خود از این ایستگاه به بعدی می­ برد، از پایین شهر به بالای شهر و دوباره برش می­ گرداند به همان جایی که بود... #مجیدخرم_نژاد
به نام خدا
مردی که ماهی را دوست داشت بازگشته است.
دختری که بهروز را دوست دارد بازمی‌گردد.
مردگان زنده می‌شوند.
اسرافیل دوست داشتنی آیدا پناهنده و هدیه تهرانی همیشه درخشان.
------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
دوباره
از بطن دیوارهای شهر
بوی زندگی می آید...
مجیدخرم_نژاد
عرفان عبدلی این را خواند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید

به نام خدا
روزهای نارنجی فیلمی نجیب برای مخاطبان درباره مصائب دختری پرتقالی که دیدنش خالی از لطف نیست.
ممنون از نارنجی ترین روزهای سینمای ایران.
روزگارتون قشنگ
---------------------------------------------------------------------------------------------------
چگونه می توانم
"دل خوش"باشم
بِ دنیایی کِ هنوز
می تواند کسانی کِ"دوستشان"دارم را
از من بگیرد...
مجیدخرم_نژاد
پویا فلاح این را خواند
جعفر میراحمدی، امیرمسعود فدائی و رویا این را دوست دارند
آخه ب ِ ؟ ک ِ ؟
چرا؟!!!
۱۹ آبان ۱۳۹۹
سیدمهدی
با نظر جناب خرم نژاد، به تعداد افراد جامعه هر متنی را با هر املایی میتوان نوشت. بطور مثال به نظر من درست‌تر است اینگونه بنویسیم: دی شب خاستگاران با یک دستِ گل و یک حلقِ برای خاستگاری بِ خانِ ...
حالا الان من بیشتر درگیر این جمله ای شدم که شما مثال زدی :))))
مبارک باشه :))
۰۸ آذر ۱۳۹۹
نسیبه
حالا الان من بیشتر درگیر این جمله ای شدم که شما مثال زدی :)))) مبارک باشه :))
زنده باشین ???
احتمالاً آدما برا مثال زدن اولین چیزی که به ذهنشون میرسه فانتزیاشون یا آرزوهاشونه، شاید مثالی که فی‌البداهه به ذهن من خطور کردم ازون دست باشه ???
۰۸ آذر ۱۳۹۹
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
مجید خرم نژاد (iammajid)
درباره فیلم‌تئاتر شرقی غمگین i

به نام خدا
در خلق یک عاشقانه، به ویژه عاشقانه‌ای شبیه «شرقی غمگین» که درباره هجران و روزها و شبهای سخت فراغ است فضاسازی و نمایش احوالات عاشقی که طرد و تنها شده اهمیت بسیاری دارد و «شرقی غمگین» در تداعی این حس و حال و انتقال آن به مخاطب موفق است.
نمایش گرم و جذاب است و قرار است عاشقی را برای ما تصویر کند که شبیه دیگران نیست. آن هم در روزگاری که عشق، کالایی بی‌بها است و کمتر مردی، همچون علی عشقی اینچنین سوگوارانه پای معشوق می‌نشیند.
علی می‌تواند ما را با خودش، ترانه‌ها و درد دل‌هایش برای دلبر همراه کند. علی تلخ است و تحمل این تلخی سخت است، اما رابطه او و سعید (هومن شاهی) نمایش را از دام ملال‌آور بودن رها می‌کند.
رفاقت مردانه، چاشنی عشق نوستالژیک و مردانه می‌شود و به نمایش خون می‌دهد. جان می‌دهد و آن را به اثری به یادماندنی ... دیدن ادامه ›› تبدیل می‌کند.
نمایشی که رنج از دست رفتن عشق را با خاطره، موسیقی، ادبیات و شعر گره می‌زند و شخصیت‌هایی را خلق می‌کند که درماندگی و اشتباهاتشان قابل درک و همدلی است، حتی اگر منطقی به نظر نرسد.
نمایشی که باید دیده شود...
----------------------------------------------------------------------------------
خوبِ خوبم؛
تا تُ در حوالی احوالم پرسه میزنی...
مجیدخرم نژاد

به نامه خدا
• نامه ی صد و چهل یکم:
میدانم آنها ما را در یک اصطبل مشترک تنها نمیگذارند عزیزم.
این سرنوشت تمام اسبهایی ست که مسابقه را می بازند.
این را امروز فهمیدم .
پس از دویدن هزار متر در هشتاد ثانیه.
قول میدهم تا فردا، دو پای دیگر دربیاورم حتی اگر باران افقی ببارد و ما عمودی بدویم.
مجیدخرم_نژاد
و فیلمی که دوستش دارم...
فیلمی که میتوان دوستش داشت، کار خاصی بود برام و ازش لذت بردم
۱۲ آبان ۱۳۹۹
لطفا اگه کسی میدونه کمک کنه...خیلی دنبال کتابشم کسی اسمشو میدونه؟ یا اسم نویسنده؟
۰۵ تیر ۱۴۰۲
فاطمه زهرا
لطفا اگه کسی میدونه کمک کنه...خیلی دنبال کتابشم کسی اسمشو میدونه؟ یا اسم نویسنده؟
اسمش نامه های عاشقانه یک اسبه
۲۳ دی ۱۴۰۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
بنام خدا
کار قشنگی بود و دیدنش خالی از لطف نیست.
میتونم درباره اش بگم که:
جسارت داشته باش و زندگی کن
اما جوری که خودت دوست داری،
نه جوری که دیگران از تو انتظار دارند!
مهم نیست که تا مقصدت می رسی یا نه.
مهم نیست که تمامِ آرزوهات محقق می شن یا نه.
مهم اینه که حالِ دلت خوب باشد!
پس تا میتوانی شاد باش و از لحظه لحظه ی زندگی ات لذت ببر.
همیشه خودت باش.
خودت همه کاره ی دنیای خودت و انگیزه ی آرزوهای خودت.
تو نیاز به تاییدِ هیچکس نداری...
مجیدخرم_نژاد
درود
خوبه که فیلم رو دوست داشتین ولی واقعاً اذیت نشدین از این همه تناقض؟
آدمی که اول فیلم لخت می‌شه که بره بیرون ولی حال نداره و برمی‌گرده تو جاش واقعاً چی‌ برش می‌گذره که پلو خورش مفصل درست می‌کنه؟
من که چیزی ندیدم که این تغییر رو نشون بده
به هرکی هم رسید که کارخونه نخ ریسی افتتاح کرد.
سیمون دوبوار و سارتر بودن برای کسانیه که زیست اگزیستنسیال دارن نه کسی که معلوم نیست کجای اصفهان در کدوم زمان دنبال مسجد رفتنشه
۰۸ مهر ۱۳۹۹
محسن جوانی
چقدر عالی آقا اصلا من نمی‌فهمم مگه راضی به جدا شدن از زنش نیست؟ پس چرا به هرکی می‌رسه نخ می‌ده؟! آخه این روشنفکر بازیها مال این کاراکتر نیست اصلا و فقط نره و هیچ بویی غیر از این نمایش داده ...
محسن جان، با اجازت من این گپ رو میبرم زیر پست خودم که بعدا قابل رجوع باشه برام
۱۰ مهر ۱۳۹۹
پوریا صادقی
محسن جان، با اجازت من این گپ رو میبرم زیر پست خودم که بعدا قابل رجوع باشه برام
چه حرفیه آقا مختاری
۱۰ مهر ۱۳۹۹
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
.
و هر‌ روز
شکوفه می دهد"عشق"،
در سلول به سلولِ تن ام،
با زمزمه ی"تو"...
#مجیدخرم_نژاد
به وقتِ پانزدهمِ تیرماهِ نودوهشت ... دیدن ادامه ›› شب پرستاره و بیادماندنی.
ممنون از عالیجناب #شهرام_گیل_آبادی، ستاره درخشان صحنه ها بانو #سیما_تیرانداز، نوستالژی کودکی و بازیگر محبوب #الهام_پاوه_نژاد، سوپر استار بازیگری #ژاله_صامتی و راک استار دوست داشتنی #رضا_یزدانی. #خوشبختیتون_آرزومه #مجیدخرم_نژاد
soheyla، امیر مسعود و فرشته این را خواندند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
دلم‌ می‌خواد یک نفر برای من بجنگه،
جوری که من برای خودم نجنگیدم.
یک نفر کنار من بایسته وقتی حس میکنم تنهاترین آدمِ روی زمینم،
یک نفر منو ببینه وقتی حتی به چشمِ خودم هم نادیدنی شدم ...
همین.
-انسان اغلب آدم می کشه بدون اینکه خودش متوجه بشه...
تماشای نمایش خوب"پنچری"در کنار هنرمند دوست داشتنی و درخشان صحنه نمایش #ستاره_فلاح_فرد عزیز و ساختن یک عصر دلچسب بهاری.
نمایشی خاص با بازیهای منحصربفرد و فضایی سورئال که باید تماشا بشه. سپاس از بودنتون
برقرار و سربلند باشید
#مجیدخرم_نژاد

ما هممون چسبیدیم بِ "زندگی"
شاید این ثابت کنه که هیچی بعد از"مرگ"وجود نداره!
شاید یِ قسمتی از ما میدونه کِ این تمام اون چیزیه کِ داریم
و سعی میکنه تا جایی کِ ممکنه نگهش داره...
#مجیدخرم_نژاد
با درخشش دختر پرشور صحنه نمایش،"#فاطیما_بهارمست"عزیز و پرانرژی پس از تماشای نمایش"#راندوو".
یه کار تمیز و خوش انرژی در نکوهش"خیانت"با چاشنی طنز بهمراه درخشش بازیگران خوبش. پیشنهاد میکنم تماشا کنید و لذت ببرید.
#مجیدخرم_نژاد #شعربازی
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید