خدا اتفاقا مردی پر چانه است که اگر آیفون سالم هم باشد حال جواب دادن نخواهد داشت!
1. با پیش داوری به شدت منفی به دیدن مونولوگ این روزهای موسسه آپ آرت مان رفتم. این مدل اسم های طولانی فقط و فقط یک حس به ذهن من می آورد: نویسنده خواسته با یک اسم عجیب و غریب کنجکاوی مرا تحریک کند. یک جور تلاش غیرصادقانه برای جلب مخاطب از روشی که ربطی به کیفیت کار ندارد. اما دیدن کار تصویر منفی ذهنم را پاک کرد.
2. وحید نظافت کاملا به نقشش مسلط است. اگر می خواهید سختی نقش او را درک کنید کافی است از خوش صدا ترین دوست تان بخواهید چند دقیقه مداحی کند! اصولا اگر با فضای هیاتی و مسجدی و منبری آشنا نباشی تمام بازی ات از نقش یک طلبه قطعا چیزی به جز یک کپی دست چندم از مارمولک نخواهد شد! اما این جا یک کاراکتر دست اول دیدیم که اصل بود و نخواست کپی کسی یا چیزی باشد. فضای دکور و محیط ایجاد شده برای این کار هم اگرچه به قول بازیگر و کارگردان کار آکوستیک
... دیدن ادامه ››
نبود اما حس را به درستی منتقل می کرد به ویژه این که کارگردان از این نکته هم غافل نشده بود که نمایش منحصر به چشم نیست و شامه ما را هم درگیر کرد!
3. خط داستان اما خیلی کوتاه و مختصر است. یک جورهایی می شود به عنوان یک داستانک دویست کلمه ای (یا حتی کمتر) آن را در پاورقی یک روزنامه خواند، اما با این همه اتفاقات مابین شروع و پایان داستان آن قدر جذاب هست که قدم به قدم با ذهن این پسر همراه شوی. شاید فضای لازم برای درگیری کافی حس تماشاگر با بازیگر در لحظه ی آخر ایجاد نشده و کافی نباشد، شاید پایان بهتری هم برای متن می شد متصور بود اما با همه این اوصاف نمایش طنز درستی دارد و در اوج خنده خوب بلد است چطور لبخند را روی لب تماشاگرش بخشکاند. تجربه دوست داشتنی و لذت بخشی است که دیدنش توصیه می شود. برای وحید نظافت و محمود احدی نیا آرزوی اجراهایی پربار و پر از موفقیت دارم و بابت لحظات خوب دیروز سپاسگزارم.