امشب به تماشای این نمایش زیبا نشستم،اثری قابل تأمل که ساعت ها میتوان در مورد بازی های خوب،سکوت ها،بغض ها،نگاه های معنادار و فریادهای آن نشست
... دیدن ادامه ››
و به بحث پرداخت.کارگردانی خوب،متن عالی،طراحی صحنه و دکور ساده و دوست داشتنی به دور از اضافه کاری، بازی خوب بازیگران و موسیقی عالی و بینظیر باخ،شبی زیبا و به یادماندنی برای دوست داران تاتر رقم زد،هنرنمایی شهرام حقیقت دوست و بازی زیبا و تاثیرگذارش آنقدر تحسین برانگیز است که جز او کس دیگری را نمیتوان برای اجرای این نقش متصور شد،اجرایی سخت که در تمام طول نمایش وظیفه ی گفتن دیالوگ را به تنهایی برعهده دارد واین دیالوگ ها با سکوتهای معنادار و گاها بغض و خشم صامت علیرضا آرا و خاطره اسدی همراه می شود و به پیش میرود،اوج میگیرد،گاهی به فریاد تبدیل میشود،گاهی خشونت و گاهی دیالوگ ها شعرگونه ندای عشق میدهد تا جایی که در لحظاتی از نمایش، خانم خانه با تمام سردی و نگاه بی روحش،در مقابل ابراز علاقه و عشق افسر آلمانی به وجد می آید ولی فقط با لبخندی کوتاه و نگاهی معنادار میتواند آن را نشان دهد.حرفها و فریادهای افسر آلمانی که گویی آمده است تا افراد آن خانه ی سرد و بی روح(یا به تعبیر بهتر،ملتی) را از خواب غفلت بیدار کند آنقدر تاثیر گذار است که حتی آقای خانه را (که نفرت و ناراحتی از حضور افسر در خانه اش را با سکوت و نگاه های غضب آلودش نشان میدهد) هم تحت تاثیر قرار میدهد و خداحافظی افسر در انتهای نمایش ،انگار باعث خوشحالی او نمیشود و بالاخره آن اسب لعنتی را تکان میدهد...!!!!!و صحنه ی پایانی نمایش و خودکشی افسر آلمانی که به تراژدی تبدیل میشود....خاموشی دریا همانطور که عوامل اجرایی این کار اشاره کرده اند،برداشتی ازاد از رمان ژان بروله است،این رمان، پیرمردی فرانسوی همراه با دختر برادرش را به تصویر میکشد که با صحبت نکردن و سکوت در برابر افسر آلمانی که خانه شان را اشغال کرده است،مقاومت خود علیه اشغال کشورشان را نشان میدهند.ولی در این نمایش زن و شوهر جوانی جایگزین شخصیت پیرمرد و دختر برادرش شدهاند.