در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال مختار بایزیدی | دیوار
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 00:33:36
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
همیاری تیوال

رفتارتان تأسف انگیز است،توهین آمیز است

تیوال اگر وجاهت دارد،اگر اعتباری دارد بخاطر کاربرانش است،بخاطر امثال علی عبداللهی ست،مگر ما چند نفر قلم به دست خوش فکر مثل جناب عبداللهی داریم که با بی تدبیری شما باید محروم بشیم از قلم و حضورشون؟قلم طنز را حاشیه ی بی ارزش می‌خوانید،ارزش از نظر شما چیست؟ارزش از نظر شما باج دادن و راضی نگه داشتن گروه‌های نمایشی ست که خدای ناکرده خاطرشان مکدر نشود و نمایششان را برای فروش به سایتهای معتبر دیگر واگذار نکنند؟سانسور و حذف نظرات کاربران خوش فکری مانند علی عبداللهی،یقین بدانید در آینده ای نه چندان دور به حذف و نابودی کل تیوال منجر خواهد شد.

ما همه علی عبداللهی هستیم،پس همه ی ما را حذف کنید و دهان همه ی مارا ببندید
امروز چند نفر از دوستان با همین لینک تشریف آوردن و عضو شدن
متاسفانه لینک دیگه ای نیست
۲۴ تیر ۱۳۹۸
https://t.me/joinchat/BVh3PUcK11EGQsH-61-cwA
خانم مظاهری لینک رو مجددا براتون گذاشتم
۲۴ تیر ۱۳۹۸
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
دوستان عزیز درود و عصر بخیر
یک عدد بلیط برای نمایش امشب «عاشقانه های خیابان» موجود هست،بنده خودم متأسفانه نمیتونم برم،هر کدوم از دوستان تمایل به دیدن این نمایش داشتند بفرمایند تا من بلیط رو بعنوان هدیه تقدیمشون کنم.
:(
۰۲ تیر ۱۳۹۸
مختار عزیز و بزرگوار افتخار دیدن شماست ❤️
من تو واتس اپ پیام گذاشتم به شرط اینکه هزینه بلیط بدم
۰۲ تیر ۱۳۹۸
ارادتمندم جناب مرادی عزیز،دوست بزرگوارم⁦،یک هدیه ی ناقابله⁦،امیدوارم از دیدن نمایش لذت ببرید⁦❤️⁩
۰۲ تیر ۱۳۹۸
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
مسئولین محترم تیوال
عاجزانه تقاضا دارم چاره ای بیندیشید و راهکاری پیدا کنید برای امنیت سایت که متأسفانه دچار ایرادات اساسی ست و اطلاعات کاربران به راحتی می‌تواند در معرض دید قرار گیرد،اتفاقی که عصر چهارشنبه برای بنده رخ داد و اطلاعات شخصی به همراه شماره ی تلفنم به بیرون درز کرد و برای عموم قابل مشاهده بود،این اتفاق باعث بروز مشکلات و ایجاد نگرانی بابت تبعات آن برای بنده شد.حفظ اطلاعات و حریم شخصی کاربران،بدیهی ترین انتظاری ست که از سایت معتبری مانند تیوال می‌رود و این موضوع نیازمند بازنگری و تغییرات اساسی در ساختار سایت است،امیدوارم به شکل جدی پیگیر این موضوع باشید تا کاربران با خیال آسوده و امنیت خاطر به فعالیت خود در این سایت ادامه دهند.
گروه همیاری (support)
درود بر شما
دغدغه به جای شما را درک می‌کنیم و امنیت اطلاعات افراد از اولویت‌های اساسی تیوال است.
اختلالی حدود دو ساعت به صورت محدود و برای کاربران محدود رخ داد که ریشه‌یابی و برطرف شد.
۳۱ خرداد ۱۳۹۸
:))))))

کلا آدم‌های قانعی هستیم....
۰۱ تیر ۱۳۹۸
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
کهبد تاراج متنی مستند گونه را به روی صحنه برده است که به باور بنده پتانسیل لازم برای تبدیل شدن به یک اثر نمایشی قابل قبول را ندارد،چنین سوژه ... دیدن ادامه ›› ای اگر با هدف آسیب شناسی اجتماعی نباشد و نگاهی آسیب شناسانه نداشته باشد (دست کم، کهبد تاراج چنین نگاهی را نتوانسته به متن و اجرا تزریق کند)،صرفاً تبدیل به بازگویی و بازنشر جنایت‌های تلخی می‌شود که پیش‌تر از این ها،جراید به تفصیل به آن پرداخته اند.پس ضرورت چنین اجرایی با چنین متن ضعیفی که نه می‌تواند طرح مسأله کند و نه واکاوی داشته باشد به علل و عوامل این دست جنایتها چیست؟
بخش عمده ی اجرا،تصورات ذهنی نویسنده است و با واقعیت ممکن است سازگاری نداشته باشد،مقتولین خود به شرح جنایت‌ها و آنچه که برایشان اتفاق افتاده می‌پردازند و داستان را به پیش می‌برند،چنین ایده ای اگر هم جذاب باشد،نیازمند پرداختی قوی ست تا بتواند مخاطب را با خود همراه سازد،اما این ایده به دلیل بازی های غیرواقعی و فاقد حس،توفیقی نمی یابد و باعث می‌شود برآیند آنچه بر روی صحنه می‌بینیم ناامید کننده باشد.
علی‌رغم اینکه بازیگران مستعدی در این اجرا حضور دارند،در خوشبینانه ترین حالت در بعضی صحنه ها فقط می‌توان شاهد بازی های معمولی بود،ولی بخش عمده‌ی کار تحت تاثیر بازی های ضعیف و تصنعی ست و عدم تمرین کافی در گروه مشهود است،فریادهای بلند و ضجه های طولانی و بی مورد که شاید فقط بتواند احساسات مخاطب را درگیر کند،کارکرد دیگری ندارد و بیشتر آزار دهنده است.تینو صالحی را شاید بتوان وصله ی ناجور این اجرا دانست،شخصیتی که به هیچ وجه پرداخت مناسبی به آن صورت نگرفته است و ضرورت حضورش خیلی مشخص نیست،کارگردانی حرف خاصی برای گفتن ندارد و ضعف آن در طول اجرا به چشم می آید.
در آغاز اجرا،قربانیان جنایات و بستگانشان را می‌بینیم که بی هدف و مبهوت به اطراف نگاه می‌کنند و بر روی صحنه به این طرف و آن طرف می‌روند،شخصیت هایی آشفته و سرگردان.به گمانم این صحنه را میتوان به کلیت اجرا تعمیم داد،نمایش غلامرضا لبخندی،سرگردان است و فاقد هویت.
دوست خوبم آقای بایزیدی عزیز درود و سپاس از نظراتتون
با بخش های زیادی منهم باشما موافقم . مطلبی دراین باره نوشتم بطور مفصل که در تیوال ارسال خواهم کرد
۲۸ فروردین ۱۳۹۸
درود بر شما سرکار خانم اسدی عزیز
تعبیر زیبایی بود،سپاس بابت نظرتان
در مورد اجرای کهبد تاراج،زاویه ی دیدم با شما متفاوت است ولی نظر شما برایم ارزشمند و بسیار قابل احترام است
۲۹ فروردین ۱۳۹۸
محترم اندیشه مولف و منور آگاهیست
امید ما مستمندان آگاهی به رفع عادت خست انتشار آرای بایزیدی شماست :)
کرامتتان مانااااا
۲۹ فروردین ۱۳۹۸
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
برای بسیاری، تئاتر مأوایی است
که رؤیاها در آن آفریده می شوند
شما، بازیگران...
فروشندگان افیون، در خانه های تاریک شده تان،
مردمان به شاهان بدل می‌شوند و در امنیت کامل،
به اعمال قهرمانی دست می‌زنند.
آنان سرمست از خویش یا در پنجه ی ترحم،
در غفلتی شادمانه می‌نشینند
و مشقات هر روزه را از یاد می زدایند. فراریان...
البته اگر کسی داخل شود
با گوشهایی هنوز انباشته از غوغای ... دیدن ادامه ›› شهر،
و خود هنوز هشیار،
جهانی را که هم اینک پشت سر گذارده،
آنجا، بر صحنه، تشخیص نخواهد داد.
آنگاه که خانه ی شما را ترک می‌کند،
جهان را نخواهد شناخت
حال که دیگر نه شاه، بل مردکی حقیر است،
در زندگی واقعی، خانه ای برای خود نخواهد یافت.
(برتولت برشت)
فرهنگ تماشای تئاتر
خاموشی و سکوت است...
یه روز خوب میاد ...
۱۹ اسفند ۱۳۹۷
امیدوارم بانو ثانی عزیز
مدتهاست چشم انتظار آمدن روزی خوب در تئاتر هستم.
روزی که از ورود گوشی‌های موبایل و ساعتهای هوشمند به داخل‌ سالن جلوگیری شود یا دست کم از خاموش بودن آنها اطمینان حاصل شود. روزی که تماشاگر به این درک برسد که صحبت کردن و پچ پچ کردن باعث از دست رفتن تمرکز سایر تماشاگران شده و ضایع کردن حقوق آنهاست،روزی که دست زدن و ابراز احساسات وسط نمایش عملی نکوهیده تلقی شود و تماشاگر به این باور برسد که این اقدام به دور از شأن تئاتر و مخاطبانش است، روزی که تماشاگر به خود اجازه ندهد با خنده های بلند و آزاردهنده، تئاتر را به کام دیگران تلخ کند...
بانو ثانی بزرگوار، مدتهاست آرزو دارم در خاموشی و سکوت کامل تئاتری ببینم و از دیدن آن لذت ببرم...
۱۹ اسفند ۱۳۹۷
واقعا کاش اینطور بشه آقای بایزیدی عزیز ...امیدوارم مخاطبان ما به این سطح از درک چگونه تئاتر دیدن برسند که این آرزوی شما وما تبدیل به یک اتفاق همیشگی و روال بشه ..
۲۰ اسفند ۱۳۹۷
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
مختار بایزیدی (mk.byz)
درباره نمایشنامه‌خوانی بیرون از مولینگار i
دوستان عزیز درود
4 عدد بلیط برای نمایشنامه خوانی «بیرون از مولینگار»،خریداری شده است که بصورت هدیه تقدیم به عزیزانی می‌شود که تمایل به دیدن این کار دارند (دوست عزیز هنرمند و تیوالیمون,سرکار خانم مارال عظیمی هم در این اجرا،نقش خوانی خواهند داشت)،بلیط ها بصورت تکی خریداری شده است و دوستان هم بصورت تکی و هم چند نفره می‌توانند از آن استفاده کنند،دوستانی که مایل به دیدن این اجرا هستند به شماره ی واتس آپ بنده پیام دهند تا این هدیه ناقابل که در جهت حمایت از کار ارزشمند گروه اجرایی مبنی بر اختصاص دادن عواید این اجرا به خانه « ای بی»،( موسسه ی خیریه حمایت از بیماری های پوستی خاص) است،تقدیم شود.
جناب بامداد عزیز درود
حداقل کاری بود که میتونستم انجام بدم،شما خودتون همیشه پیشقدم هستید دوست بزرگوار و خردمندم
۰۳ آذر ۱۳۹۷
جناب ملکی درود بر شما،بله دوست عزیز دو تا بلیط مونده و خوشحال میشم بتونید این اجرا رو ببینید،لطفا به شماره ی واتس آپ بنده پیامک بدید تا بلیط رو تقدیمتون کنم.
۰۵ آذر ۱۳۹۷
ممنونم جناب بایزیدی از محبت اتون
۰۵ آذر ۱۳۹۷
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
Mokhtar (mk.byz)
درباره نمایش فرایند i
قبل از پرداختن به نمایش فرایند، خالی از لطف نیست نگاهی اجمالی داشته باشیم به رمانهایی که تیم اجرا، اشاره کرده اند که نمایش بر اساس آنها ساخته ... دیدن ادامه ›› شده است.(محاکمه،قصر،مسخ،مجموعه داستان های کافکا،تجاوز قانونی)
«محاکمه» اثر فرانتس کافکا،در باره ی شخصیتی به نام« جوزف کا »است که به جرمی محکوم می‌شود که خودش خبر ندارد و ماهیت جرم هیچ وقت معلوم نمی شود،جوزف کا توسط حاکمی (قاضی) محکوم و مجازات می شود که هیچگاه در صحنه حضور ندارد و دسترسی به او امکان پذیر نیست.
«کا» یک روز صبح که از خواب برمی خیزید ، به جرم جنایتی که هرگز مرتکب نشده و از آن بی خبر است،دستگیر می شود.علیرغم اینکه او متهم و بازداشت است ولی اجازه دارد مثل هر روز به سر کارش برود و به کارهای روزمره مشغول شود.عمویش که در شهر دیگری ست،موضوع را می‌فهمد و کا را به وکیلی معرفی میکند،ولی وکیل در جریان رسیدگی به پرونده به کندی عمل کرده و از کا میخواهد تسلیم سرنوشت شود و جرمش را بپذیرد.کا که از روند پیگیری پرونده اش توسط وکیل رضایت ندارد،او را عزل میکند و خود پیگیر دادگاه و اتهامش می‌شود،در ادامه تمام راه ها و تلاش های او برای اثبات بی گناهیش بی نتیجه می ماند،و بالاخره به این باور می‌رسد که راهی وجود ندارد و باید تسلیم عدالت و حکم دادگاه شود.رمان پایانی تراژیک دارد،دو مرد کا را با خود به بیرون شهر می‌برند و چاقویی را در قلب او فرو می‌کنند.
«قصر»،طولانی ترین اثر کافکا ست.داستان مردی به نام« کا»،که در شبی برفی وارد دهکده ای می شود که قصری بزرگ در آن قرار دارد،قصری که ظاهراً «کا» را برای مساحی فراخوانده است.«کا» به مهمان خانه ای می‌رود تا شب را در آنجا بماند ولی افرادی که در مهمان خانه حضور دارند می خواهند او را برانند چون معتقدند هر کس وارد دهکده شود و بماند باید از قصر اجازه گرفته باشد،«کا» به آنها می‌گوید خود قصر او را برای مساحی فراخوانده است،و این موضوع پس از تماس با قصر،تایید می شود.بعد از آن «کا» می‌کوشد وارد قصر شود و ظاهراً مشغول به کار شود ولی موفق نمی‌شود و تا پایان داستان تمام تلاش های او برای ورود به قصر بی نتیجه می ماند.در روزهای اول ورودش به دهکده،«کا» شیفته ی «فریدا»،دختری که در مهمان خانه دیده است می شود و با او ارتباط برقرار می‌کند.او متوجه می شود که «فریدا»،معشوقه ی «کلام» است،کلام رییس دیوان عالی قصر است و «کا» تلاش می‌کند که او را ملاقات کند و پیامش را به او برساند و بتواند به این طریق وارد قصر شود ولی موفق نمی شود،تمام تلاش های او برای ملاقات سران قصر و پیدا کردن راهی برای ورود به قصر بی نتیجه می ماند،مردم دهکده به او می گویند که ملاقات با «کلام» و ورود به قصر غیر ممکن است و امری نشدنی ست ولی «کا» نمی‌پذیرد.در طول داستان «کا» با افراد زیادی برخورد و صحبت می کند و هر کدام از این افراد سعی دارند او را با دهکده،مردمانش، تاریخچه اش،قصر،باورها و عقاید مردم آشنا کنند،اما «کا» همواره با آنها اختلاف و مشاجره دارد و عقایدشان را بی منطق می داند.در آخر که تلاش های «کا» به نتیجه ای نمی رسد،انگار خود او هم شبیه اهالی دهکده شده است ،با همان باورها و اعتقادات نسبت به قصر.این رمان به شدت نمادین است،قصر مظهر جایی ست دست نیافتنی که رسیدن به آن ممکن نیست،حتی در انتخاب نام رمان هم ابهام به کار رفته است،قصر(Das schloss) در زبان آلمانی به معنی قفل هم می باشد.
«مسخ »داستان کوتاهی از فرانتس کافکا ست و از مهمترین آثار ادبیات فانتزی قرن بیستم می باشد.داستان, شخصیتی به نام «گرگور زامزا» را به تصویر می کشد،که یک روز صبح از خواب آشفته ای برمی خیزد و می‌بیند که به حشره ای بزرگ تبدیل شده است،گرگور به دنبال چرایی و دلیل این اتفاق نیست و فقط تلاش می‌کند خود را با وضعیت جدید سازگار کند،او نگران شغلش است،شغلی که از آن متنفر است(بازاریابی در تجارتخانه) ولی برای گذران زندگی و پرداخت قرض های خانواده مجبور به انجام آن است.او امیدوار است با پولی که در می آورد بتواند خواهرش را به هنرستان موسیقی بفرستد.مادرش از بیرون اتاق او را صدا می‌کند و یادآوری می‌کند که باید سریعتر سر کارش برود،گرگور سعی می‌کند جواب بدهد ولی متوجه می شود که صدایش هم تغییر کرده است،با زحمت زیاد سعی می‌کند از تخت پایین بیاید, تأخیر گرگور برای رفتن به سر کار نه تنها باعث تعجب اعضاء خانواده است بلکه حتی باعث می شود شخصی از تجارتخانه (پیشکار)نیز به منزل او آمده و علت تأخیر او را جویا شود.گرگور شرایط و وضعیت ناخوشایندی که برایش پیش آمده است را پذیرفته است و می‌خواهد هر طور شده به این وضعیت و این سیمای جدید عادت کند و مثل سابق به انجام کارهای روزمره مشغول شود،بعد از اصرار های خانواده و پیشکار برای باز کردن در اتاق،گرگور به سختی در را باز می‌کند ولی با دیدن قیافه ی ترسناک او،هر یک به گوشه ای فرار می‌کنند،مادرش از حال می رود،سپس پدر تصمیم میگیرد گرگور را هر طور شده به اتاقش بازگرداند.پدر و مادر گرگور با این تغییر وضعیت و قیافه ی گرگور نمی توانند کنار بیایند و ترجیح می دهند او در اتاقش بماند و با آنها رو در رو نشود،ولی خواهرش«گرت» تا حدودی با این وضعیت گرگور کنار می آید و وظیفه ی غذا دادن و نظافت اتاقش را بر عهده می گیرد،اوایل برایش شیر و نان می برد ولی وقتی می بیند گرگور به خوردن آن تمایلی نشان نمی دهد متوجه می شود عادات غذایی او هم تغییر کرده است و این بار برای او غذاها(سبزی های) مانده و نیمه فاسد می آورد که گرگور با اشتیاق آنها را می خورد.او به مسخ شدن خود عادت کرده است و گویی از آن رضایت دارد،بالا رفتن از دیوار و سقف به سرگرمی اش تبدیل می شود،ساعتها زیر تخت و مبل اتاق می ماند و از نور و روشنایی دوری می‌کند،شرایط مالی خانواده هر روز بدتر می‌شود و اعضای خانواده مجبور هستند کار کنند و اتاق‌های خانه را اجاره دهند،خواهرش«گرت» دیگر کمتر وقت می کند به گرگور سر بزند...بعدها اعضای خانواده اجازه می‌دهند در اتاق گرگور تا نیمه باز باشد تا او بتواند خانواده اش را ببیند،در یکی از همان شبها که اعضای خانواده مشغول صحبت هستند و گرگور هم آنها را می‌بیند،گرت به پدر و مادرش می گوید که تحمل این وضعیت امکان پذیر نیست و باید از دست گرگور (به دلیل ناهنجاری ها و مشکلاتی که پیش می آورد) خلاص شوند.گرگور با شنیدن این حرفها،خود را سربار می‌داند،و از آنجا که مدتی غذا هم نخورده است،همان شب از شدت غم و غصه می میرد.
آثار کافکا سرشار از مفاهیم و مضامینی هنرمندانه است که ناشی از نبوغ اوست،تفسیرهای زیادی از هر کدام از آثارش شده است که در اینجا مجالی برای پرداخت به آن نیست.
«تجاوز قانونی» اثری ست از «کوبو آبه»نویسنده و نمایش نامه نویس ژاپنی ،که به کافکای ژاپن معروف است.این مجموعه شامل شش داستان است که یکی از مهمترین داستان های کتاب،تجاوز قانونی می باشد و نام کتاب هم برگرفته از آن است،داستان به ماجرای مردی(راوی) می‌پردازد که نیمه شب،خانواده ای پر جمعیت به زور و خشونت وارد خانه اش می‌شوند و قصد غصب کردن خانه و زندگی اش را دارند و به پشتوانه ی آرای اکثریت (اعضای خانواده)،ادعای اجرای دموکراسی دارند.راوی (شخصیت اصلی) اعتراض می‌کند ولی پدر خانواده ضمن دفاع از دموکراسی،راوی را متهم به فاشیسم می‌کند؛(تو یه فاشیست کثیفی,وقتی میبینی نظر جمع مطابق میلت نیست،خشونت رو سرلوحه ی رفتارت قرار میدی و سعی در تغییر آرای اکثریت داری).راوی مورد ضرب و شتم قرار می‌گیرد و بیهوش می‌شود،صبح از خانه بیرون می‌رود،نزد مالک ساختمان می رود ولی مالک که فکر می‌کند راوی قصد طفره رفتن از اجاره را دارد به او می‌گوید برایش مهم نیست چند نفر در خانه زندگی می کنند و چه کسی اجاره را میدهد،راوی به اداره ی پلیس می‌رود،اما بروکراسی حاکم بر آنجا مدعی می‌شود هر روز با صدها مورد مشابه برخورد می‌کنند و بهتر است با کسانی که خانه اش را غصب کرده اند کنار بیاید،راوی برای کمک نزد وکیل می‌رود ولی دفتر کار او هم اشغال شده است و کاری از دست وکیل ساخته نیست.راوی در نهایت استیصال و درماندگی،همسایگان خود را که نمادی از اجتماع هستند به یاری می خواند تا از کسانی که خانه اش را غصب کرده اند و زندگی و آینده اش را تهدید می‌کنند،خلاص شود ولی توفیقی حاصل نمی‌شود و کسی نمی‌تواند به او کمکی بکند.خانواده ی متجاوز،مطابق میل و نظر خود قانون گذاری می‌کنند و تمام کارها و امور مربوط به خانه را با رای اکثریت (اعضای خانواده ی خودشان) به پیش می برند.راوی که از کمک پلیس،وکیل،همسایه ها و...نا امید شده است،در نهایت خود در برابر متجاوزان تنها می ماند و با رنج و محنت و درماندگی به زندگی خود پایان می‌دهد.
نمایش «فرایند» را میتوان تا حد زیادی متأثر از رمان تجاوز قانونی(کوبو آبه) و محاکمه (کافکا) دانست،ماجرای غصب خانه ای توسط یک خانواده که وقتی با اعتراض صاحب خانه«کا» مواجه می‌شوند،خود را گناهکار نمی دانند و ادعا میکنند دموکراسی را اجرا کرده اند و آقای «کا»باید این وضعیت را قبول کند و به شرایط جدید عادت کند چون طبق نظر اکثریت (اعضای خانواده) است،و این همان دموکراسی مضحکی ست که کوبو آبه در رمان تجاوز قانونی به آن اشاره می‌کند،خانواده ی متجاوز با گفتن این جمله که خودت در را برایمان باز کردی،به نوعی عمل تجاوز خود را توجیه کرده و بار گناه را به گردن«کا» می اندازند و در حقیقت خود او را گناهکار می دانند و اعتراضش را نمی پذیرند،در نهایت میبینم،«کا» حتی از کمک پلیس و وکیل هم ناامید می‌شود و تمام راهها و تلاش هایش برای رهایی از این وضعیت بغرنج بی نتیجه می ماند.در نمایش فرایند نمادهایی را می‌بینیم که کافکا هنرمندانه آن را در آثار خود به تصویر می‌کشد (قاضی که در صحنه حضور ندارد و غیر قابل دسترسی ست،وکیلی که از دور بر اجرای عدالت نظارت می‌کند...).در این نمایش همه چیز به قاعده رعایت شده است،کارگردانی خوب است و بازی ها روان و قابل قبول،طراحی صحنه خلاقانه و موسیقی متناسب با فضای نمایش است. فرایند نمایشی قابل احترام است و شایسته ی تقدیر.
عالی بود، ممنون
۱۳ شهریور ۱۳۹۷
مطلب جامع شما واقعاً جای تشکر داشت.
۲۱ شهریور ۱۳۹۷
درود جناب آقای امیر عزیز،سپاس بخاطر لطفتون و وقتی که برای خوندن این مطلب گذاشتین.
۲۱ شهریور ۱۳۹۷
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
آدم ها لالت می کنند،بعد می پرسند چرا حرف نمی زنی؟!این خنده دارترین نمایش نامه ی دنیاست. (نیل سایمون)
وداع با پادشاه کمدی
نیل سایمون(Neil marvin simon)،نمایش نامه نویس و فیلم نامه نویس معروف آمریکایی که به خاطر آثارش،در آمریکا به او لقب پادشاه کمدی داده اند،در سن 91 سالگی درگذشت.از مهمترین نمایش نامه های او می توان به؛مرور خاطرات ساحل،بلاکسی بلوز،زوج عجیب،گمشده در یانکرز و ...اشاره کرد.وی در طول دوران درخشان کاری خود جوایز متعددی دریافت کرده بود که از مهمترین آنها می توان به جایزه ی تونی(معتبرترین جایزه تئاتر در آمریکا) و جایزه پولیتزر (معتبرترین جایزه روزنامه نگاری در آمریکا)اشاره کرد.نیل سایمون برای نمایش نامه ی گمشده در یانکرز(1991)،موفق به دریافت جایزه معروف پولیتزر شد.
برخی از نمایش نامه های نیل سایمون:
بیا در شیپورت بدم(1961) پابرهنه در پارک (1963)زوج عجیب (1965)دختری با پولک دوزی ستاره ای(1966) اتاقی در هتل پلازا (1968)وعده و وعیدها (1968)عاقبت عشاق سینه چاک(1969)زندانی خیابان دوم (1971)پسران آفتاب (1972) پزشک نازنین (1973)محبوب خداوند (1974) آپارتمانی در کالیفرنیا (1976) فصل دوم (1977) آنها دارند ترانه ی ما را می نوازند (1979)احمق ها (1981)مرور کردن خاطرات ساحل (1983)بلاکسی بلوز(1985)گروه برادوی (1986)شایعات (1988)گم شده در یانکرز (1991)زنان جیک(1992)خندیدن در طبقه ی بیست و سوم (1993)...

نیل_سایمون،‌ نمایشنامه‌نویس آمریکایی، در سال ۱۹۲۷ در نیویورک به دنیا آمده بود در 91سالگی درگذشت. به او لقب «پادشاه کمدی» داده شده است و در شهر نیویورک، پس از شکسپیر نمایشنامه‌های او از همه بیشتر روی صحنه می‌روند و تنها نویسنده‌ی زنده ای بود که نامش را به یک تئاتر برادوی داده‌اند. براساس معروف‌ترین نمایشنامه‌ی او «پابرهنه در پارک» در سال ۱۹۶۷ یک فیلم سینمایی ساخته شده است. او بیش از پنجاه نمایشنامه نوشته که اکثر آن‌ها در آمریکا موفقیت شگفت‌انگیزی به دست آورده‌اند.
۰۵ شهریور ۱۳۹۷
اقا رضا با نظرتون موافقم به جز در مورد دختر یانکی که اقای تشکر به صحنه بردند در این مورد نمایشنامه بی کم و کاست اجرا شد فقط تغییرات اندکی مخصوصا در پایان بندی داشت که کارو شیرین تر هم کرده بود که مشخص بود به دور از ممیزی بوده و خواست کارگردان است .
۰۵ شهریور ۱۳۹۷
Ali عزیز
ترجمه‌ای که آقای زرگر از The Star-Spangled Girl کرده (و مبنای اجرای آقای تشکر بوده) با متن اصلی سایمون تفاوت‌هایی -هرچند کم- داره. من اجرایی که خانم رسول‌زاده نقش سوفی رو بازی می‌کرد دیدم و پایانش تقریبا همون پایان ترجمه موجود بود. اجرایی که خانم ناصر بودند رو ندیدم.
نکته مهم اینه که گاه تغییر یک عنوان یا نسبت، سمت‌وسوی دیگه‌ای به متن/اجرا می‌ده، مثلا تغییر "زن متاهل" که وارد رابطه جدیدی می‌شه با جعل اون به عنوان دوست‌دختر طرف.
۰۶ شهریور ۱۳۹۷
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
فکر کردن،نوشتن یا خلق یک نمایش در عین حال به معنی تغییر دادن جامعه،تغییر دادن دولت و نقد موشکافانه ی ایدئولوژی هاست.
(Bertolt Brecht, 1931)
میترا این را خواند
رضا تهوری، r 0 y a و نیلوفر ثانی این را دوست دارند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
امشب به تماشای این نمایش زیبا نشستم،اثری قابل تأمل که ساعت ها میتوان در مورد بازی های خوب،سکوت ها،بغض ها،نگاه های معنادار و فریادهای آن نشست ... دیدن ادامه ›› و به بحث پرداخت.کارگردانی خوب،متن عالی،طراحی صحنه و دکور ساده و دوست داشتنی به دور از اضافه کاری، بازی خوب بازیگران و موسیقی عالی و بی‌نظیر باخ،شبی زیبا و به یادماندنی برای دوست داران تاتر رقم زد،هنرنمایی شهرام حقیقت دوست و بازی زیبا و تاثیرگذارش آنقدر تحسین برانگیز است که جز او کس دیگری را نمی‌توان برای اجرای این نقش متصور شد،اجرایی سخت که در تمام طول نمایش وظیفه ی گفتن دیالوگ را به تنهایی برعهده دارد واین دیالوگ ها با سکوتهای معنادار و گاها بغض و خشم صامت علیرضا آرا و خاطره اسدی همراه می شود و به پیش میرود،اوج میگیرد،گاهی به فریاد تبدیل می‌شود،گاهی خشونت و گاهی دیالوگ ها شعرگونه ندای عشق میدهد تا جایی که در لحظاتی از نمایش، خانم خانه با تمام سردی و نگاه بی روحش،در مقابل ابراز علاقه و عشق افسر آلمانی به وجد می آید ولی فقط با لبخندی کوتاه و نگاهی معنادار میتواند آن را نشان دهد.حرفها و فریادهای افسر آلمانی که گویی آمده است تا افراد آن خانه ی سرد و بی روح(یا به تعبیر بهتر،ملتی) را از خواب غفلت بیدار کند آنقدر تاثیر گذار است که حتی آقای خانه را (که نفرت و ناراحتی از حضور افسر در خانه اش را با سکوت و نگاه های غضب آلودش نشان می‌دهد) هم تحت تاثیر قرار می‌دهد و خداحافظی افسر در انتهای نمایش ،انگار باعث خوشحالی او نمی‌شود و بالاخره آن اسب لعنتی را تکان می‌دهد...!!!!!و صحنه ی پایانی نمایش و خودکشی افسر آلمانی که به تراژدی تبدیل میشود....خاموشی دریا همانطور که عوامل اجرایی این کار اشاره کرده اند،برداشتی ازاد از رمان ژان بروله است،این رمان، پیرمردی فرانسوی همراه با دختر برادرش را به تصویر می‌کشد که با صحبت نکردن و سکوت در برابر افسر آلمانی که خانه شان را اشغال کرده است،مقاومت خود علیه اشغال کشورشان را نشان می‌دهند.ولی در این نمایش زن و شوهر جوانی جایگزین شخصیت پیرمرد و دختر برادرش شده‌اند.
دوست عزیز شما نباید قصه رو اینجا تعریف کنید. این کار درست نیست. ما که هنوز ندیدیم نمایش رو جذابیت قصه برامون از دست مى ره. لطفا اصلاح کنید. ممنونم
۰۱ مرداد ۱۳۹۷
دوست گرامی جناب آقای جعفریان،نمایش خاموشی دریا قبلاً هم در سال 90 به روی صحنه رفته بود،نقد بنده هم یک فضای کلی از نمایش رو ترسیم میکرد و نمیدونم چرا برداشت شما این بوده که متن بنده لو دادن نمایش بوده و یا احیانا باعث شده جذابیت دیدن آن از دست برود!همانطور که گفتن دیالوگها و اشاره به بعضی صحنه ها توسط دوستان عزیز ، باعث نمی‌شود نمایشی از جذابیتش کاسته شود،نقد بنده نیز در راستای ترسیم فضای کلی نمایش بود.با این وجود نظر شما دوست گرامی برایم بسیار قابل احترام است و با احترام به نظر و نقد شما،بنده گزینه ای که فرمودید اضافه کردم.
۰۱ مرداد ۱۳۹۷
درود برشما
من که اصن کار رو دیدم، آقای کیان عنوان کردن که گویا جذابیت های کار براشون آشکار شده، رو این اصل این رو عرض کردم، من خودم در اغلب موارد این تیک کذایی رو میزنم :)))
در کل ممنون از عنایتتون
۰۱ مرداد ۱۳۹۷
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
Mokhtar (mk.byz)
درباره نمایش ریچارد i
با احترام به عوامل اجرایی این نمایش و زحمتی که برای به روی صحنه بردن آن کشیده شده است،ریچارد(به نظر شخصی بنده بعنوان یک تماشاگر)،علی رغم اینکه نمایشنامه ای با متن خوب است ولی متأسفانه از پتانسیل های لازم برای خلق اثری در خور توجه،بهره نمیگیرد.کارگردانی کار میتوانست بهتر باشد و نمایش را از سردرگمی و ریتم کند در طول اجرا خارج کند ولی نمایش تا انتها با ریتمی آرام و کسل کننده جریان می‌یابد،حضور سه خیاط که در بعضی صحنه ها وارد میشوند و سعی در خلق لحظات طنز می‌کنند،نه تنها به جذابیت کار کمک نمی‌کند بلکه حتی گاهی آزاردهنده هم میشود،طراحی صحنه و دکور هیچ حرفی برای گفتن ندارد،بازی متوسط حامد کمیلی و اجرای ناامید کننده ی شقایق فراهانی (که به واسطه ی اسم و حضورشان،طرفدارانشان را به سالن می کشانند)،نمی تواند تماشاگران سخت گیر و نکته سنج تاتر را ارضا کند،و شاید تنها بخش‌هایی از حرکات موزون و رقص گروهی(در بعضی از صحنه ها) را بتوان به عنوان نقطه ی مثبت این نمایش در نظر گرفت که تا حدودی به جذابیت کار کمک می‌کند.
کاملا موافقم
اجراهای هنرپیشه های اصلی اونطوری که باید نبود و حتی میتونم بگم ضعیف بود
قسمت های طنز کار که خیلی اضافه کاری بود

ولی حرکات گروهی خوب بود
البته اگر بعدا با اعتراض مواجه نشه یا حذف نشه از نمایش


۲۵ تیر ۱۳۹۷
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
امشب در سالن استاد انتظامی به تماشای این تاتر نشستم،سالنی با صندلی های خالی و اندکی تماشاگر که مجموعا از تعداد انگشتان دو دست تجاوز نمیکرد،زندگی در تاتر را پارسال به کارگردانی محمد برهمنی و بازی درخشان میرسعید مولویان و ایمان صیاد برهانی دیده بودم،تاتری بی‌نظیر که مانند آن را کمتر در ایران میتوان مثال زد،و بدون شک بهترین تاتری بود که با تمام وجود از ابتدا تا انتهای اجرا درگیرش شده بودم و لذت بردم از بازیهای زیبای عوامل اجرا،و اغراق نیست اگر بگویم نمایشی که محمد برهمنی کارگردانی کرده بود، بیشتر به صحنه ی سحر و جادوی ساحران چیره دستی شباهت داشت که تماشاگران را مسحور خود کرده بودند.با این دید و با هدف تجدید خاطره ، به تماشای نمایش امشب داریوش مودبیان نشستم،و از همان آغاز اجرا دلیل خالی بودن صندلی‌های سالن را متوجه شدم،نمایش آقای مودبیان شباهتی به زندگی در تاتر محمد برهمنی نداشت،متن نمایش نسبت به نمایش محمد برهمنی تغییرات زیادی داشت،دیالوگ ها پخته نبود،و بازیگران تسلط کافی بر اجرا و توان همراهی با تماشاگر را نداشتند و متاسفانه کارگردانی حرفی برای گفتن نداشت.ای کاش آقای مودبیان چنین ریسکی نمیکردند و نمایشی را که سال قبل به دلیل بازیهای درخشان و کارگردانی بسیار خوب محمد برهمنی با استقبال بی‌نظیر مخاطبان مواجه شده بود را اینچنین ضعیف به روی صحنه نمی‌بردند.
من نمایش میرسعید راهم دیدم و لذت بردم...ولی سحر و جادویی ندیدم...و به علاوه اینکه من سال 92 اون نمایش را دیدم و سال96دوباره اجرا شد...یعنی چهارسال بعد...یعنی چهارسال وقت برای آفرینش...و نمایش استاد مودبیان را در شب چهارم دیدم...تفاوت چهار سال با چهار شب خیلی زیاد است اما با این همه در شب چهارم هم بازیگرانی متبحر و توانا روی صحنه دیدم...و در ضمن تئاتر یک کار جریان ساز است نه....
۱۰ خرداد ۱۳۹۷
جناب مختار
درمورد زندگی در تئاتر محمد برهمنی، با شما خیلی هم نظرم.
به همین دلیل هم برام جذابیتی نداره کار دیگه ای از این نمایشنامه ببینم.
البته کارهای جناب مودبیان معمولا جذاب نیست برای من.
۱۰ خرداد ۱۳۹۷
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
خوشحالم که بالاخره در روزهای پایانی،فرصت تماشای این نمایش را پیدا کردم،رضا ثروتی به معنای واقعی تیاتر را می فهمد و به خوبی می تواند تماشاگر را با خود همراه کند،فهرست مردگان نمایشی قوی ست که در پردازش قصه و اجرا،موفق ظاهر می‌شود و این موفقیت را مدیون کارگردانی کاربلد و بازیگران جوانی ست که با تمام وجود روی صحنه ظاهر می شوند و با عشق به اجرا می پردازند،با آرزوی موفقیت برای رضا ثروتی و گروه خوب بازیگران و سپاس برای تلاش ارزشمندشان که باعث خلق این اثر زیبا و به یادماندنی شد.
Samira و عاطفه گندم آبادی این را خواندند
مریم زارعی این را دوست دارد
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
Mokhtar (mk.byz)
درباره نمایش اگه بمیری i
اگه بمیری، نمایشنامه ای قویست،انتخاب بازیگران توانمندی همچون الهام کردا و رضا بهبودی بجا و زیرکانه است ولی متاسفانه در بحث کارگردانی نمی تواند خیلی موفق ظاهر شود،الهام کردا بازی روان و قابل قبولی به نمایش می‌گذارد و با اجرای زیبایش تماشاگر را تا انتها با خود همراه می کند و شاید بتوان حضور او را نقطه قوت نمایش دانست،رضا بهبودی،رضا بهبودی همیشگی نیست بازیگر خلاق و توانمندی که همیشه می‌تواند با بازی های درخشانش تماشاگر را غافلگیر کند،در این نمایش انتظارات را برآورده نمی کند که این موضوع را میتوان به نوعی به عدم توفیق خانم زندی نژاد در مقام کارگردان مرتبط دانست که بر اجرای رضا بهبودی نیز تاثیر گذاشته است،ستاره پسیانی اجرای خوبی ندارد،با تماشاگر نمی تواند ارتباط برقرار کند،بازی تصنعی و بدون روح او (حداقل از نظر بنده بعنوان یک تماشاگر)،گاها آزاردهنده می شود.کاظم سیاحی صرفا به بیان دیالوگ می‌پردازد،هر چند که نباید فراموش کرد نقش او محوری بوده و خیلی جای خلاقیت ندارد.در کل دیدن این نمایش خالی از لطف نیست و با وجود ضعف های کار،بازی زیبای الهام کردا باعث می‌شود تماشاگر، راضی از سالن اجرا خارج شود.
دیشب موفق شدم نمایش را ببینم.نمایش زیبایی بود،کاری قوی با بازی های قابل قبول،بجز خانم غفوریان که در نقش باخه بسیار خوب ظاهر شدند،مجتبی شفیعی در نقش یوهان نیز به خاطر بازی روان،تسلط بر نقش و تن صدای عالی بسیار خوب از عهده‌ی نقش برآمده بود.موسیقی بسیار عالی بود و طراحی صحنه هم به نظرم از نقاط مثبت این نمایش بود،اشکالاتی جزئی میتوان به کار وارد دانست از جمله صدا و سیستم صوتی،و اینکه در یکی دو مورد از الفاظ و عبارات عامیانه ی امروزی استفاده میشد که شاید گاها موجب خنده ی تماشاگران میشد ولی به نظرم برای این نمایش و این سبک کار،موضوعیت نداشت و نیازی به استفاده از آنها نبود،در پایان خسته نباشید میگم به گروه و آقای نیازی به خاطر این نمایش و اجرای زیبا.