در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | sonia gh درباره نمایش هزار و یک تو: خوشبختانه شب پایانی فرصت این رو پیدا کردم که به تماشای این کار بسیار ز
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 21:35:13
خوشبختانه شب پایانی فرصت این رو پیدا کردم که به تماشای این کار بسیار زیبا بنشینم. علاوه بر زیبایی های اجرایی و بصری و بازیهای روان، پیام نهفته در بطن نمایش برایم جذابترین قسمت این کار بود. " پیروزی عشق بر نفرت ". خانم فیروزآدر میان آن تاریکی های صحنه، رویایی سپید و خیال انگیز را به تصویر کشیده بود. رویایی که از " سیسی "گرفته که با کمک دکتر فروید از برزخ فرافکنی ها و خودتلقینی های ذهنی اش رهایی می یابد و می آموزد که هر چه هم که از سر آدمی گذشته باشد ... می توان به سوی روشنایی بازگشت. انسانها را با خطاهایشان پذیرفت و از قربانی بودن دست برداشت. تا شهرزاد قصه گو، که دل تیره و تار و خیانت دیده پادشاه را با عشق و آگاهی خویش روشن و مملو از محبت می کند ... و حتی همسر شهرباز و معشوق اش، که بر خلاف هزار و یک شب، به دست شهرباز کشته نشده اند و در زمانی که آوازه عشق شهرزاد و شهریار تمام شهر را پر کرده همسرش هم حضور دارد و در سرانجام هر قصه عشق بر کینه و نفرت و انتقام پیروز می گردد. از طرفی دیگر فعلی که تحت عنوان کلی " خیانت " می شناسیم با حالات مختلف و کاملا متمایز پیش چشممان تصویر می شود ... از پست ترین و حیوانی ترین حالت ( که بر سر مادر سیسی رفته و بلایایش دامان سیسی را هم گرفته ) گرفته تا شریف ترین و متعالی ترین صورتش، که در عشق شهرزاد به شهرباز تجلی یافته، و از دل سپردن شهرباز و شهرزاد ، صلح و زیبایی در دنیا دیگربار زاده می شود. و من داشتم فکر می کردم که چرا در پس ذهن ما نسبت به هر فعلی که نام " خیانت " را یدک می کشد، فارغ از ماهیت و چند و چونش همیشه پیش داوری های نفرت بار و تیره ظاهر می شود ... شاید که باید بیشتر بر معنای یک فعل تمرکز کنیم تا صورت ظاهری یک فعل و حتی باید ... به فراخور معنا و چرایی و چند و چون افعال، واژه هایی نو تعریف کنیم . تا زندگی را با معنای حقیقی آن، و نه با بار معنایی سپید و سیاه واژه های از پیش تعریف شده درک کنیم. ( همانطور که در این نمایش شاهد بودیم، "خیانت " همیشه از سر حیوان صفتی و دنائت نیست ... گاه می تواند فعلی شریف باشد و روشنی و سپیدی به ارمغان آورد. ) چراکه نحوه معنا کردن حقیقت، حقیقت وجودی خود ما را می سازد .... همانگونه که " ویکتور فرانکل " گفته است : " من به جرات می گویم که در دنیا چیزی وجود ندارد که به انسان بیشتر از یافتن معنای وجودی خود در زندگی یاری کند. در این گفته " نیچه " حکمتی عظیم نهفته است که " کسیکه چرایی زندگی را یافته است، با هر چگونگی خواهد ساخت "